صبحي مبارکست نظر بر جمال دوست شاعر : سعدي بر خوردن از درخت اميد وصال دوست صبحي مبارکست نظر بر جمال دوست برخاستم به طالع فرخنده فال دوست بختم نخفته بود که از خواب بامداد يا خانه جاي رخت بود يا مجال دوست از دل برون شو اي غم دنيا و آخرت در باغ دل رها نکنم جز نهال دوست خواهم که بيخ صحبت اغيار برکنم کاين دوست بود در نظرم يا خيال دوست تشريف داد و رفت ندانم ز بيخودي مقبل کسي که محو شود در کمال دوست هوشم نماند و عقل برفت و سخن ببست زنگارخورده...