سر تسليم نهاديم به حکم و رايت شاعر : سعدي تا چه انديشه کند راي جهان آرايت سر تسليم نهاديم به حکم و رايت کس ديگر نتواند که بگيرد جايت تو به هر جا که فرود آمدي و خيمه زدي سير نتوان شدن از ديدن مهرافزايت همچو مستسقي بر چشمه نوشين زلال مگرم سر برود تا برود سودايت روزگاريست که سوداي تو در سر دارم که به هر وقت همي بوسه دهد بر پايت قدر آن خاک ندارم که بر او ميگذري تا فرورفت به گل پاي جهان پيمايت دوستان عيب کنندم که نبودي هشيار گر تأمل نکند...