جفا و هر چه تواني بکن که سعدي را

جفا و هر چه تواني بکن که سعدي را شاعر : سعدي که ترک خويش گرفت از جفا چه غم دارد جفا و هر چه تواني بکن که سعدي را اگر چراغ بميرد صبا چه غم دارد تو را ز حال پريشان ما چه غم دارد ز بي مرادي امثال ما چه غم دارد تو را که هر چه مرادست مي‌رود از پيش به خواب درنرود پادشا چه غم دارد تو پادشاهي گر چشم پاسبانان همه شب وليک قاتل عمد از خطا چه غم دارد خطاست اين که دل دوستان بيازاري جواب ده که امير از گدا چه غم دارد امير خوبان آخر گداي خيل توايم ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جفا و هر چه تواني بکن که سعدي را
جفا و هر چه تواني بکن که سعدي را
جفا و هر چه تواني بکن که سعدي را

شاعر : سعدي

که ترک خويش گرفت از جفا چه غم داردجفا و هر چه تواني بکن که سعدي را
اگر چراغ بميرد صبا چه غم داردتو را ز حال پريشان ما چه غم دارد
ز بي مرادي امثال ما چه غم داردتو را که هر چه مرادست مي‌رود از پيش
به خواب درنرود پادشا چه غم داردتو پادشاهي گر چشم پاسبانان همه شب
وليک قاتل عمد از خطا چه غم داردخطاست اين که دل دوستان بيازاري
جواب ده که امير از گدا چه غم داردامير خوبان آخر گداي خيل توايم
رفيق غافل از اين ماجرا چه غم داردبکي العذول علي ماجري لا جفاني
چو روي خوب تو ديد از قفا چه غم داردهزار دشمن اگر در قفاست عارف را
تو گر ترش بنشيني قضا چه غم داردقضا به تلخي و شيريني اي پسر رفتست
چو دل به مرگ نهاد از بلا چه غم داردبلاي عشق عظيمست لاابالي را


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط