به حسن دلبر من هيچ در نميبايد شاعر : سعدي جز اين دقيقه که با دوستان نميپايد به حسن دلبر من هيچ در نميبايد که در حديث نيايد چو در حديث آيد حلاوتيست لب لعل آبدارش را که او به گوشه چشم التفات فرمايد ز چشم غمزده خون ميرود به حسرت آن که ياد آب بجز تشنگي نيفزايد بيا که دم به دمت ياد ميرود هر چند اگر چه فتنه نشايد که روي بنمايد اميدوار تو جمعي که روي بنمايي که گر نريزي از ديدهام بپالايد نخست خونم اگر ميروي به قتل بريز به آب چشم نماند...