آن نه عشقست که از دل به دهان مي‌آيد

آن نه عشقست که از دل به دهان مي‌آيد شاعر : سعدي وان نه عاشق که ز معشوق به جان مي‌آيد آن نه عشقست که از دل به دهان مي‌آيد آن که از دست ملامت به فغان مي‌آيد گو برو در پس زانوي سلامت بنشين نشنيديم که ديگر به کران مي‌آيد کشتي هر که در اين ورطه خون خوار افتاد ديگر از وي خبر و نام و نشان مي‌آيد يا مسافر که در اين باديه سرگردان شد باز بر هم منه ار تير و سنان مي‌آيد چشم رغبت که به ديدار کسي کردي باز پيش شمشير بلا رقص کنان مي‌آيد عاشق آنست که...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آن نه عشقست که از دل به دهان مي‌آيد
آن نه عشقست که از دل به دهان مي‌آيد
آن نه عشقست که از دل به دهان مي‌آيد

شاعر : سعدي

وان نه عاشق که ز معشوق به جان مي‌آيدآن نه عشقست که از دل به دهان مي‌آيد
آن که از دست ملامت به فغان مي‌آيدگو برو در پس زانوي سلامت بنشين
نشنيديم که ديگر به کران مي‌آيدکشتي هر که در اين ورطه خون خوار افتاد
ديگر از وي خبر و نام و نشان مي‌آيديا مسافر که در اين باديه سرگردان شد
باز بر هم منه ار تير و سنان مي‌آيدچشم رغبت که به ديدار کسي کردي باز
پيش شمشير بلا رقص کنان مي‌آيدعاشق آنست که بي خويشتن از ذوق سماع
گر بدانم که از آن دست و کمان مي‌آيدحاش لله که من از تير بگردانم روي
کاين خدنگ از نظر خلق نهان مي‌آيدکشته بينند و مقاتل نشناسند که کيست
که ملالم از همه خلق جهان مي‌آيداندرون با تو چنان انس گرفتست مرا
ليکن از شوق حکايت به زبان مي‌آيدشرط عشقست که از دوست شکايت نکنند
آتشي هست که دود از سر آن مي‌آيدسعديا اين همه فرياد تو بي دردي نيست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط