به فلک مي‌رسد از روي چو خورشيد تو نور

به فلک مي‌رسد از روي چو خورشيد تو نور شاعر : سعدي قل هو الله احد چشم بد از روي تو دور به فلک مي‌رسد از روي چو خورشيد تو نور بلکه در جنت فردوس نباشد چو تو حور آدمي چون تو در آفاق نشان نتوان داد گرش انصاف بود معترف آيد به قصور حور فردا که چنين روي بهشتي بيند از شبستان به درآيي چو صباح از ديجور شب ما روز نباشد مگر آن گاه که تو مردگان بازنشينند به عشقت ز قبور زندگان را نه عجب گر به تو ميلي باشد که ندارد نظري با چو تو زيبامنظور آن بهايم نتوان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
به فلک مي‌رسد از روي چو خورشيد تو نور
به فلک مي‌رسد از روي چو خورشيد تو نور
به فلک مي‌رسد از روي چو خورشيد تو نور

شاعر : سعدي

قل هو الله احد چشم بد از روي تو دوربه فلک مي‌رسد از روي چو خورشيد تو نور
بلکه در جنت فردوس نباشد چو تو حورآدمي چون تو در آفاق نشان نتوان داد
گرش انصاف بود معترف آيد به قصورحور فردا که چنين روي بهشتي بيند
از شبستان به درآيي چو صباح از ديجورشب ما روز نباشد مگر آن گاه که تو
مردگان بازنشينند به عشقت ز قبورزندگان را نه عجب گر به تو ميلي باشد
که ندارد نظري با چو تو زيبامنظورآن بهايم نتوان گفت که جاني دارد
مست چندان که بکوشند نباشد مستورسحر چشمان تو باطل نکند چشم آويز
عسلي دوزد و زنار ببندد زنبوراين حلاوت که تو داري نه عجب کز دستت
نتوانم که حکايت کنم الا به حضورآن چه در غيبتت اي دوست به من مي‌گذرد
من به شيرين سخني تو به نکويي مشهورمنم امروز و تو انگشت نماي زن و مرد
سعديا غيرتت آمد نه عجب سعد غيورسختم آيد که به هر ديده تو را مي‌نگرند


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط