از تو با مصلحت خويش نميپردازم شاعر : سعدي همچو پروانه که ميسوزم و در پروازم از تو با مصلحت خويش نميپردازم ور نه بسيار بجويي و نيابي بازم گر تواني که بجويي دلم امروز بجوي يا چنان تشنه که جيحون بنشاند آزم نه چنان معتقدم کم نظري سير کند تو به هر ضرب که خواهي بزن و بنوازم همچو چنگم سر تسليم و ارادت در پيش زر نابم که همان باشم اگر بگدازم گر به آتش بريم صد ره و بيرون آري از من اين جرم نيايد که خلاف آغازم گر تو آن جور پسندي که به سنگم بزني...