خنک آن روز که در پاي تو جان اندازم

خنک آن روز که در پاي تو جان اندازم شاعر : سعدي عقل در دمدمه خلق جهان اندازم خنک آن روز که در پاي تو جان اندازم نامت اندر دهن پير و جوان اندازم نامه حسن تو بر عالم و جاهل خوانم تا کي اين ناوک دلدوز نهان اندازم تا کي اين پرده جان سوز پس پرده زنم خويشتن را به طفيلي به ميان اندازم دردنوشان غمت را چو شود مجلس گرم سنگ تعظيم تو در راه بيان اندازم تا نه هر بي‌خبري وصف جمالت گويد گوي دل در خم چوگان زبان اندازم گر به ميدان محاکاي تو جولان يابم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خنک آن روز که در پاي تو جان اندازم
خنک آن روز که در پاي تو جان اندازم
خنک آن روز که در پاي تو جان اندازم

شاعر : سعدي

عقل در دمدمه خلق جهان اندازمخنک آن روز که در پاي تو جان اندازم
نامت اندر دهن پير و جوان اندازمنامه حسن تو بر عالم و جاهل خوانم
تا کي اين ناوک دلدوز نهان اندازمتا کي اين پرده جان سوز پس پرده زنم
خويشتن را به طفيلي به ميان اندازمدردنوشان غمت را چو شود مجلس گرم
سنگ تعظيم تو در راه بيان اندازمتا نه هر بي‌خبري وصف جمالت گويد
گوي دل در خم چوگان زبان اندازمگر به ميدان محاکاي تو جولان يابم
چون قلم هستي خود را سر از آن اندازمگردنان را به سرانگشت قبولت ره نيست
حق عليمست که لبيک زنان اندازمياد سعدي کن و جان دادن مشتاقان بين


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.