يک روز به شيدايي در زلف تو آويزم شاعر : سعدي زان دو لب شيرينت صد شور برانگيزم يک روز به شيدايي در زلف تو آويزم ور راه وفا داري جان در قدمت ريزم گر قصد جفا داري اينک من و اينک سر من بعد بدان شرطم کز توبه بپرهيزم بس توبه و پرهيزم کز عشق تو باطل شد خاک سر هر کويي بي فايده ميبيزم سيم دل مسکينم در خاک درت گم شد تا بر دف عشق آمد تير نظر تيزم در شهر به رسوايي دشمن به دفم برزد فرهاد لب شيرين چون خسرو پرويزم مجنون رخ ليلي چون قيس بني عامر ...