در آن نفس که بميرم در آرزوي تو باشم

در آن نفس که بميرم در آرزوي تو باشم شاعر : سعدي بدان اميد دهم جان که خاک کوي تو باشم در آن نفس که بميرم در آرزوي تو باشم به گفت و گوي تو خيزم به جست و جوي تو باشم به وقت صبح قيامت که سر ز خاک برآرم نظر به سوي تو دارم غلام روي تو باشم به مجمعي که درآيند شاهدان دو عالم ز خواب عاقبت آگه به بوي موي تو باشم به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم جمال حور نجويم دوان به سوي تو باشم حديث روضه نگويم گل بهشت نبويم مرا به باده چه حاجت که مست روي تو باشم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
در آن نفس که بميرم در آرزوي تو باشم
در آن نفس که بميرم در آرزوي تو باشم
در آن نفس که بميرم در آرزوي تو باشم

شاعر : سعدي

بدان اميد دهم جان که خاک کوي تو باشمدر آن نفس که بميرم در آرزوي تو باشم
به گفت و گوي تو خيزم به جست و جوي تو باشمبه وقت صبح قيامت که سر ز خاک برآرم
نظر به سوي تو دارم غلام روي تو باشمبه مجمعي که درآيند شاهدان دو عالم
ز خواب عاقبت آگه به بوي موي تو باشمبه خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم
جمال حور نجويم دوان به سوي تو باشمحديث روضه نگويم گل بهشت نبويم
مرا به باده چه حاجت که مست روي تو باشممي بهشت ننوشم ز دست ساقي رضوان
و گر خلاف کنم سعديا به سوي تو باشمهزار باديه سهلست با وجود تو رفتن


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.