هيچم نماند در همه عالم به اتفاق شاعر : سعدي الا سري که در قدم يار ميکنم هيچم نماند در همه عالم به اتفاق الا حديث دوست که تکرار ميکنم آنها که خواندهام همه از ياد من برفت صبر از مراد نفس به ناچار ميکنم چون دست قدرتم به تمنا نميرسد بر من مده که خويشتن اقرار ميکنم همسايه گو گواهي مستي و عاشقي کان در ضمير نيست که اظهار ميکنم من بعد از اين نه زهد فروشم نه معرفت اينم که دست ميدهد ايثار ميکنم جانست و از محبت جانان دريغ نيست به زان...