برخيز که ميرود زمستان شاعر : سعدي بگشاي در سراي بستان برخيز که ميرود زمستان منقل بگذار در شبستان نارنج و بنفشه بر طبق نه زحمت ببرد ز پيش ايوان وين پرده بگوي تا به يک بار در باغچه ميکند گل افشان برخيز که باد صبح نوروز در موسم گل ندارد امکان خاموشي بلبلان مشتاق در زير گليم و عشق پنهان آواز دهل نهان نماند و آواز خوش هزاردستان بوي گل بامداد نوروز بس خانه که سوختست و دکان بس جامه فروختست و دستار آنک سر دشمنان و سندان ما...