دي به چمن برگذشت سرو سخنگوي من

دي به چمن برگذشت سرو سخنگوي من شاعر : سعدي تا نکند گل غرور رنگ من و بوي من دي به چمن برگذشت سرو سخنگوي من آب گلستان ببرد شاهد گلروي من برگ گل لعل بود شاهد بزم بهار تيغ جفا برکشيد ترک زره موي من شد سپر از دست عقل تا ز کمين عتاب دست غمش درشکست پنجه نيروي من ساعد دل چون نداشت قوت بازوي صبر مي‌نکند بخت شور خيمه ز پهلوي من عشق به تاراج داد رخت صبوري دل او به تفضل نکرد هيچ نگه سوي من کرده‌ام از راه عشق چند گذر سوي او خيره کشي کار اوست بارکشي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دي به چمن برگذشت سرو سخنگوي من
دي به چمن برگذشت سرو سخنگوي من
دي به چمن برگذشت سرو سخنگوي من

شاعر : سعدي

تا نکند گل غرور رنگ من و بوي مندي به چمن برگذشت سرو سخنگوي من
آب گلستان ببرد شاهد گلروي منبرگ گل لعل بود شاهد بزم بهار
تيغ جفا برکشيد ترک زره موي منشد سپر از دست عقل تا ز کمين عتاب
دست غمش درشکست پنجه نيروي منساعد دل چون نداشت قوت بازوي صبر
مي‌نکند بخت شور خيمه ز پهلوي منعشق به تاراج داد رخت صبوري دل
او به تفضل نکرد هيچ نگه سوي منکرده‌ام از راه عشق چند گذر سوي او
خيره کشي کار اوست بارکشي خوي منجور کشم بنده وار ور کشدم حاکمست
سعدي بيچاره بود بلبل خوشگوي مناي گل خوش بوي من ياد کني بعد از اين


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.