بهست آن يا زنخ يا سيب سيمين

بهست آن يا زنخ يا سيب سيمين شاعر : سعدي لبست آن يا شکر يا جان شيرين بهست آن يا زنخ يا سيب سيمين حکايت مي‌کند بتخانه چين بتي دارم که چين ابروانش ز چشمانم بيفتادست پروين از آن ساعت که ديدم گوشوارش جهانم تيره باشد بر جهان بين هر آن وقتي که ديدارش نبينم سر بي دوست چون باشد به بالين به خوابي آرزومندم وليکن تعالي خالق الانسان من طين از آب و گل چنين صورت که ديدست جفا بر عاشقان باشد نه چندين غرور نيکوان باشد نه چندان تو را گر خاطر مهرست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بهست آن يا زنخ يا سيب سيمين
بهست آن يا زنخ يا سيب سيمين
بهست آن يا زنخ يا سيب سيمين

شاعر : سعدي

لبست آن يا شکر يا جان شيرينبهست آن يا زنخ يا سيب سيمين
حکايت مي‌کند بتخانه چينبتي دارم که چين ابروانش
ز چشمانم بيفتادست پرويناز آن ساعت که ديدم گوشوارش
جهانم تيره باشد بر جهان بينهر آن وقتي که ديدارش نبينم
سر بي دوست چون باشد به بالينبه خوابي آرزومندم وليکن
تعالي خالق الانسان من طيناز آب و گل چنين صورت که ديدست
جفا بر عاشقان باشد نه چندينغرور نيکوان باشد نه چندان
تو را گر خاطر مهرست و گر کينمن از مهري که دارم برنگردم
مرا خود مي‌کشد دست نگاريننگارينا به شمشيرت چه حاجت
ز دنيا رفتني باشد به تمکينبه دست دوستان برکشته بودن
نمي‌آيد ملخ در چشم شاهينبکش تا عيب گيرانم نگويند
مباد آن روز کو برگردد از ديننظر کردن به خوبان دين سعديست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط