بهست آن يا زنخ يا سيب سيمين شاعر : سعدي لبست آن يا شکر يا جان شيرين بهست آن يا زنخ يا سيب سيمين حکايت ميکند بتخانه چين بتي دارم که چين ابروانش ز چشمانم بيفتادست پروين از آن ساعت که ديدم گوشوارش جهانم تيره باشد بر جهان بين هر آن وقتي که ديدارش نبينم سر بي دوست چون باشد به بالين به خوابي آرزومندم وليکن تعالي خالق الانسان من طين از آب و گل چنين صورت که ديدست جفا بر عاشقان باشد نه چندين غرور نيکوان باشد نه چندان تو را گر خاطر مهرست...