هرگز نبود سرو به بالا که تو داري

هرگز نبود سرو به بالا که تو داري شاعر : سعدي يا مه به صفاي رخ زيبا که تو داري هرگز نبود سرو به بالا که تو داري روشن کند اين غره غرا که تو داري گر شمع نباشد شب دلسوختگان را هرگز نستانند دل ما که تو داري حوران بهشتي که دل خلق ستادند ليکن نه بدين صورت و بالا که تو داري بسيار بود سرو روان و گل خندان با ساعد سيمين توانا که تو داري پيداست که سرپنجه ما را چه بود زور ليکن چه زند با يد بيضا که تو داري سحر سخنم در همه آفاق ببردند جاي مگسست اين...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هرگز نبود سرو به بالا که تو داري
هرگز نبود سرو به بالا که تو داري
هرگز نبود سرو به بالا که تو داري

شاعر : سعدي

يا مه به صفاي رخ زيبا که تو داريهرگز نبود سرو به بالا که تو داري
روشن کند اين غره غرا که تو داريگر شمع نباشد شب دلسوختگان را
هرگز نستانند دل ما که تو داريحوران بهشتي که دل خلق ستادند
ليکن نه بدين صورت و بالا که تو داريبسيار بود سرو روان و گل خندان
با ساعد سيمين توانا که تو داريپيداست که سرپنجه ما را چه بود زور
ليکن چه زند با يد بيضا که تو داريسحر سخنم در همه آفاق ببردند
جاي مگسست اين همه حلوا که تو داريامثال تو از صحبت ما ننگ ندارند
من روي ندارم مگر آن جا که تو دارياين روي به صحرا کند آن ميل به بستان
تا سر نرود در سر سودا که تو داريسعدي تو نيارامي و کوته نکني دست
سودي نکند حرص و تمنا که تو داريتا ميل نباشد به وصال از طرف دوست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط