هرگز نبود سرو به بالا که تو داري شاعر : سعدي يا مه به صفاي رخ زيبا که تو داري هرگز نبود سرو به بالا که تو داري روشن کند اين غره غرا که تو داري گر شمع نباشد شب دلسوختگان را هرگز نستانند دل ما که تو داري حوران بهشتي که دل خلق ستادند ليکن نه بدين صورت و بالا که تو داري بسيار بود سرو روان و گل خندان با ساعد سيمين توانا که تو داري پيداست که سرپنجه ما را چه بود زور ليکن چه زند با يد بيضا که تو داري سحر سخنم در همه آفاق ببردند جاي مگسست اين...