اميدوارم اگر صد رهم بيندازي

اميدوارم اگر صد رهم بيندازي شاعر : سعدي که بار ديگرم از روي لطف بنوازي اميدوارم اگر صد رهم بيندازي ضرورتست که با روزگار درسازي چو روزگار نسازد ستيزه نتوان برد که سرگزيت به کافر همي‌دهد غازي جفاي عشق تو بر عقل من همان مثلست به عقل من به سرانگشت مي‌کند بازي دريغ بازوي تقوا که دست رنگينت ز هر که در نظر آيد به حسن ممتازي بسي مطالعه کرديم نقش عالم را تو را از آن چه که در نعمتي و در نازي هزار چون من اگر محنت و بلا بيند گر آب ديده نکردي به...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اميدوارم اگر صد رهم بيندازي
اميدوارم اگر صد رهم بيندازي
اميدوارم اگر صد رهم بيندازي

شاعر : سعدي

که بار ديگرم از روي لطف بنوازياميدوارم اگر صد رهم بيندازي
ضرورتست که با روزگار درسازيچو روزگار نسازد ستيزه نتوان برد
که سرگزيت به کافر همي‌دهد غازيجفاي عشق تو بر عقل من همان مثلست
به عقل من به سرانگشت مي‌کند بازيدريغ بازوي تقوا که دست رنگينت
ز هر که در نظر آيد به حسن ممتازيبسي مطالعه کرديم نقش عالم را
تو را از آن چه که در نعمتي و در نازيهزار چون من اگر محنت و بلا بيند
گر آب ديده نکردي به گريه غمازيحديث عشق تو پيدا نکردمي بر خلق
هزار صيد به يک تاختن بيندازيزهي سوار که صد دل به غمزه‌اي ببري
که در رکاب تو باشد غلام شيرازيتو را چو سعدي اگر بنده‌اي بود چه شود
که زر همان بود ار چند بار بگدازيگرش به قهر براني به لطف بازآيد
نه مرکبيست که از وي سبق برد تازيچو آب مي‌رود اين پارسي به قوت طبع


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط