چون تنگ نباشد دل مسکين حمامي شاعر : سعدي کش يار هم آواز بگيرند به دامي چون تنگ نباشد دل مسکين حمامي و امروز همه روز تمناي سلامي ديشب همه شب دست در آغوش سلامت خوش بود دريغا که نکردند دوامي آن بودي گل و سنبل و ناليدن بلبل سنگيست فراق و دل محنت زده جامي از من مطلب صبر جدايي که ندارم خوکرده صحبت که برافتد ز مقامي در هيچ مقامي دل مسکين نشکيبد قنديل بکش تا بنشينم به ظلامي بي دوست حرامست جهان ديدن مشتاق کان وقت به دل ميرسد از دوست پيامي...