نه طريق دوستانست و نه شرط مهرباني

نه طريق دوستانست و نه شرط مهرباني شاعر : سعدي که به دوستان يک دل سر دست برفشاني نه طريق دوستانست و نه شرط مهرباني که جواب تلخ گويي تو بدين شکردهاني دلم از تو چون برنجد که به وهم درنگنجد که به تشنگي بمردم بر آب زندگاني نفسي بيا و بنشين سخني بگو و بشنو تو به صورتم نگه کن که سرايرم بداني غم دل به کس نگويم که بگفت رنگ رويم عجبست اگر بسوزم چو بر آتشم نشاني عجبت نيايد از من سخنان سوزناکم همه شاهدان به صورت تو به صورت و معاني دل عارفان ببردند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نه طريق دوستانست و نه شرط مهرباني
نه طريق دوستانست و نه شرط مهرباني
نه طريق دوستانست و نه شرط مهرباني

شاعر : سعدي

که به دوستان يک دل سر دست برفشانينه طريق دوستانست و نه شرط مهرباني
که جواب تلخ گويي تو بدين شکردهانيدلم از تو چون برنجد که به وهم درنگنجد
که به تشنگي بمردم بر آب زندگانينفسي بيا و بنشين سخني بگو و بشنو
تو به صورتم نگه کن که سرايرم بدانيغم دل به کس نگويم که بگفت رنگ رويم
عجبست اگر بسوزم چو بر آتشم نشانيعجبت نيايد از من سخنان سوزناکم
همه شاهدان به صورت تو به صورت و معانيدل عارفان ببردند و قرار پارسايان
همه بر سر زبانند و تو در ميان جانينه خلاف عهد کردم که حديث جز تو گفتم
و گرت به هر چه عقبي بخرند رايگانياگرت به هر که دنيا بدهند حيف باشد
عوض تو من نيابم که به هيچ کس نمانيتو نظير من ببيني و بديل من بگيري
که هنوز پيش ذکرت خجلم ز بي زبانينه عجب کمال حسنت که به صد زبان بگويم
تو ميان ما نداني که چه مي‌رود نهانيمده اي رفيق پندم که نظر بر او فکندم
خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگانيمزن اي عدو به تيرم که بدين قدر نميرم
اگر اين قمر ببيني دگر آن سمر نخوانيبت من چه جاي ليلي که بريخت خون مجنون
نه به وصل مي‌رساني نه به قتل مي‌رهانيدل دردمند سعدي ز محبت تو خون شد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط