روزي به زنخدانت گفتم به سيميني شاعر : سعدي گفت ار نظري داري ما را به از اين بيني روزي به زنخدانت گفتم به سيميني چرخ مه و خورشيدي باغ گل و نسريني خورشيد و گلت خوانم هم ترک ادب باشد تو ماه پري پيکر زيبا و نگاريني حاجت به نگاريدن نبود رخ زيبا را کس سوخته خرمن را گويد به چه غمگيني بر بستر هجرانت شايد که نپرسندم بس فتنه که برخيزد هر جا که تو بنشيني بنشين که فغان از ما برخاست در ايامت ور روي بگرداني رفتيم به مسکيني گر بنده خود خواني افتيم به...