گدايي شنيدم که در تنگ جاي

گدايي شنيدم که در تنگ جاي شاعر : سعدي نهادش عمر پاي بر پشت پاي گدايي شنيدم که در تنگ جاي که رنجيده دشمن نداند ز دوست ندانست بيچاره درويش کوست بدو گفت سالار عادل عمر برآشفت بر وي که کوري مگر؟ ندانستم از من گنه در گذار نه کورم وليکن خطا رفت کار که با زير دستان چنين بوده‌اند چه منصف بزرگان دين بوده‌اند نهد شاخ پر ميوه سر بر زمين فروتن بود هوشمند گزين نگون از خجالت سر گرد نان بنازند فردا تواضع کنان ازان کز تو ترسد خطا در گذار ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گدايي شنيدم که در تنگ جاي
گدايي شنيدم که در تنگ جاي
گدايي شنيدم که در تنگ جاي

شاعر : سعدي

نهادش عمر پاي بر پشت پايگدايي شنيدم که در تنگ جاي
که رنجيده دشمن نداند ز دوستندانست بيچاره درويش کوست
بدو گفت سالار عادل عمربرآشفت بر وي که کوري مگر؟
ندانستم از من گنه در گذارنه کورم وليکن خطا رفت کار
که با زير دستان چنين بوده‌اندچه منصف بزرگان دين بوده‌اند
نهد شاخ پر ميوه سر بر زمينفروتن بود هوشمند گزين
نگون از خجالت سر گرد نانبنازند فردا تواضع کنان
ازان کز تو ترسد خطا در گذاراگر مي‌بترسي ز روز شمار
که دستي است بالاي دست تو هممکن خيره بر زير دستان ستم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط