گدايي شنيدم که در تنگ جاي شاعر : سعدي نهادش عمر پاي بر پشت پاي گدايي شنيدم که در تنگ جاي که رنجيده دشمن نداند ز دوست ندانست بيچاره درويش کوست بدو گفت سالار عادل عمر برآشفت بر وي که کوري مگر؟ ندانستم از من گنه در گذار نه کورم وليکن خطا رفت کار که با زير دستان چنين بودهاند چه منصف بزرگان دين بودهاند نهد شاخ پر ميوه سر بر زمين فروتن بود هوشمند گزين نگون از خجالت سر گرد نان بنازند فردا تواضع کنان ازان کز تو ترسد خطا در گذار ...