توبه‌ي من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست

توبه‌ي من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست شاعر : سنايي غزنوي دي که بودم روزه‌دار امروز هستم بت‌پرست توبه‌ي من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست وز مغابه‌ي جام تو قنديلها بر هم شکست از ترانه‌ي عشق تو نور نبي موقوف گشت حلقه‌هاي زلف تو پاي خردمندان ببست رمزهاي لعل تو دست جوانمردان گشاد ناوک مژگانت اي جانان دل و جانم بخست ابروي مقرونت اي دلبر کمان اندر کشيد بود نتوان جز صبور و عاشق و مخمور و مست با چنان مژگان و ابرو با چنان رخسار و لب پادشاهي را بود...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
توبه‌ي من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست
توبه‌ي من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست
توبه‌ي من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست

شاعر : سنايي غزنوي

دي که بودم روزه‌دار امروز هستم بت‌پرستتوبه‌ي من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست
وز مغابه‌ي جام تو قنديلها بر هم شکستاز ترانه‌ي عشق تو نور نبي موقوف گشت
حلقه‌هاي زلف تو پاي خردمندان ببسترمزهاي لعل تو دست جوانمردان گشاد
ناوک مژگانت اي جانان دل و جانم بخستابروي مقرونت اي دلبر کمان اندر کشيد
بود نتوان جز صبور و عاشق و مخمور و مستبا چنان مژگان و ابرو با چنان رخسار و لب
پادشاهي را بود در وصل تو مقدار پستپارسايي را بود در عشق تو بازار سست
جز به ياد تو نيارم سوي رطل و جام دستجز براي تو نسازم من ز فرق خويش پاي
هر کرا وصل تو باشد هر چه بايد جمله هستشادي و آرام نبود هر کرا وصل تو نيست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط