اي جان جهان کبر تو هر روز فزونست

اي جان جهان کبر تو هر روز فزونست شاعر : سنايي غزنوي ليکن چه توان کرد که وقت تو کنونست اي جان جهان کبر تو هر روز فزونست چون خوبي ديدار تو هر روز فزونست نشگفت اگر کبر تو هرگز نشود کم زيرا که جمال تو ز اندازه برونست عالم ز جمال تو پرآوازه شد امروز در چشم تو مکر و حيل و زرق و فسونست در زلف تو تاب و گره و بند و شکنجست چشمم ز غم عشق تو چون چشمه‌ي خونست تا من رخ چون چشمه‌ي خورشيد تو ديدم کز عشق تو حال من دل سوخته چونست اي رفته ز نزديک سنايي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه: کمتر از 1 دقیقه
موارد بیشتر برای شما
اي جان جهان کبر تو هر روز فزونست
اي جان جهان کبر تو هر روز فزونست
اي جان جهان کبر تو هر روز فزونست

شاعر : سنايي غزنوي

ليکن چه توان کرد که وقت تو کنونستاي جان جهان کبر تو هر روز فزونست
چون خوبي ديدار تو هر روز فزونستنشگفت اگر کبر تو هرگز نشود کم
زيرا که جمال تو ز اندازه برونستعالم ز جمال تو پرآوازه شد امروز
در چشم تو مکر و حيل و زرق و فسونستدر زلف تو تاب و گره و بند و شکنجست
چشمم ز غم عشق تو چون چشمه‌ي خونستتا من رخ چون چشمه‌ي خورشيد تو ديدم
کز عشق تو حال من دل سوخته چونستاي رفته ز نزديک سنايي خبرت هست
بر ماه ترا دايره‌ي غاليه گونستاز مهر تو چون نقطه‌ي خونست دلم زانک


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط