مارا مدار خوار که ما عاشقيم و زار مارا مدار خوار که ما عاشقيم و زارشاعر : سنايي غزنوي بيمار و دلفگار و جدا مانده از نگارمارا مدار خوار که ما عاشقيم و زاراز گشت آسمان وز آسيب روزگارما را مگوي سرو که ما رنج ديدهايمبيماري و غريبي و تيمار و هجر يارزين صعبتر چه باشد زين بيشتر که هستما را بسست اينکه برو آمدست کاررنج دگر مخواه و برين بر فزون مجويچونان که شد حرام مي نوش خوشگواربر ما حلال گشت غم و ناله و خروشخواهيم زينهار به روزي هزار بارما را به نزد هيچ کسي زينهار نيست