بر من از عشقت شبيخون بود دوش بر من از عشقت شبيخون بود دوششاعر : سنايي غزنوي آب چشمم قطرهي خون بود دوشبر من از عشقت شبيخون بود دوشدر کنار از ديده جيحون بود دوشدر دل از عشق تو دوزخ مينمودعاشق از عشق تو قارون بود دوشاي توانگر همچو قارون از جمالمونس من ماه گردون بود دوشاي به رخ ماه زمين بي روي توکز شمار عمر بيرون بود دوشبي تو دوش از عمر نشمردم هميکز همه شبها غم افزون بود دوشچون شب دوشين شبي هرگز مباد