مرا گر دولتي باشد که روزي با تو بنشينم

مرا گر دولتي باشد که روزي با تو بنشينم شاعر : سيف فرغاني ز لبهاي تو مي‌نوشم، ز رخسار تو گل چينم مرا گر دولتي باشد که روزي با تو بنشينم اگر اقبال بنهادي ز زانوي تو بالينم شبي در خلوت وصلت چو بخت خود همي خفتم به هر چيزي که روي آرم درو روي تو مي‌بينم مرا گر بي توام غم نيست از هجران و تنهايي من آن بلبل نيم باري که گل را بر تو بگزينم اگر چون گل خس و خاري گزيني بر چو من ياري زکات حسن اگر بدهي به من باري که مسکينم خراج جان و دل خواهي تو را زيبد که...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مرا گر دولتي باشد که روزي با تو بنشينم
مرا گر دولتي باشد که روزي با تو بنشينم
مرا گر دولتي باشد که روزي با تو بنشينم

شاعر : سيف فرغاني

ز لبهاي تو مي‌نوشم، ز رخسار تو گل چينممرا گر دولتي باشد که روزي با تو بنشينم
اگر اقبال بنهادي ز زانوي تو بالينمشبي در خلوت وصلت چو بخت خود همي خفتم
به هر چيزي که روي آرم درو روي تو مي‌بينممرا گر بي توام غم نيست از هجران و تنهايي
من آن بلبل نيم باري که گل را بر تو بگزينماگر چون گل خس و خاري گزيني بر چو من ياري
زکات حسن اگر بدهي به من باري که مسکينمخراج جان و دل خواهي تو را زيبد که سلطاني
به وصلم شادمان گردان که از هجر تو غمگينمجهاني شاد و غمگين‌اند از هرج و وصال تو
مکن اي خسرو خوبان طمع در جان شيرينمدلم ببريد چون فرهاد عمري کوه اندوهت
تو با من کين بي‌مهري و با تو مهر بي‌کينمزکين و مهر دلداران، سخن رانند با ياران
چو مه ديدم کجا ماند دگر پرواي پروينمنظر کردم به تو خوبان بيفتادند از چشمم
که من بي‌وصل تو بي‌جان و بي‌عشق تو بي‌دينممسلمان آن زمان گردد که گويد سيف فرغاني
«ز دستم بر نمي‌آيد که يک دم بي تو بنشينم»چنان افتاده‌ي عشقت شدم جانا که چون سعدي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط