مرا گر دولتي باشد که روزي با تو بنشينم شاعر : سيف فرغاني ز لبهاي تو مينوشم، ز رخسار تو گل چينم مرا گر دولتي باشد که روزي با تو بنشينم اگر اقبال بنهادي ز زانوي تو بالينم شبي در خلوت وصلت چو بخت خود همي خفتم به هر چيزي که روي آرم درو روي تو ميبينم مرا گر بي توام غم نيست از هجران و تنهايي من آن بلبل نيم باري که گل را بر تو بگزينم اگر چون گل خس و خاري گزيني بر چو من ياري زکات حسن اگر بدهي به من باري که مسکينم خراج جان و دل خواهي تو را زيبد که...