از لطف و حسن يارم در جمع گل عذاران

از لطف و حسن يارم در جمع گل عذاران شاعر : سيف فرغاني چون بر گل است شبنم چون بر شکوفه باران از لطف و حسن يارم در جمع گل عذاران شمعي به پيش کوران گنجي به دست ماران در صحبت رقيبان هست آن نگار دايم من از غم تو شادم چون بلبل از بهاران اي جمله بي تو غمگين چون عندليب بي گل خوشتر ز ماه عيدي در چشم روزه‌داران در طبع من که هستم قربان روز وصلت برقع فگنده بر روي از شرم تو نگاران سر بر زمين نهاده پيش رخ تو شاهان ز آب حيوة پر شد جام شراب خواران هنگام...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از لطف و حسن يارم در جمع گل عذاران
از لطف و حسن يارم در جمع گل عذاران
از لطف و حسن يارم در جمع گل عذاران

شاعر : سيف فرغاني

چون بر گل است شبنم چون بر شکوفه باراناز لطف و حسن يارم در جمع گل عذاران
شمعي به پيش کوران گنجي به دست ماراندر صحبت رقيبان هست آن نگار دايم
من از غم تو شادم چون بلبل از بهاراناي جمله بي تو غمگين چون عندليب بي گل
خوشتر ز ماه عيدي در چشم روزه‌داراندر طبع من که هستم قربان روز وصلت
برقع فگنده بر روي از شرم تو نگارانسر بر زمين نهاده پيش رخ تو شاهان
ز آب حيوة پر شد جام شراب خوارانهنگام باده خوردن از لعل شکرينت
اين باده‌ي به تلخي همچون فراق ياراندر خدمت تو شيرين همچون شراب وصل است
رستم فرو نماند از حرب خرسواراندر دوستيت خلقي با من شدند دشمن
در گلشن جمالت يک غنچه از هزارانچون گل جهان گرفتي اي جان و ناشکفته
زنهار تا نبندي در بر اميدواراناي صد هزار مسکين اميدوار اين در
کاين غم جدا نگردد از تو به روزگاراندر روزگار عشقش با غم بساز اي دل
نالان چو دردمندان، گريان چو سوگواراناي رفته وز فراقت مانند سيف شهري
«بگذار تا بگريم چون ابر در بهاران»اي عقل در غم او يک دم مرا چو سعدي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط