جانا به يک کرشمه دل و جان همي بري شاعر : سيف فرغاني دردم همي فزايي و درمان هميبري جانا به يک کرشمه دل و جان همي بري دشوار مينمايي و آسان همي بري روي چو ماه خويش و دل و جان عاشقان دزديده ميدرآيي و پنهان همي بري اندر حريم سينهي مردم به قصد دل گه گوي دل به زلف چو چوگان همي بري گه قصد جان به نرگس جادو همي کني تو آب هر دو ز آن لب و دندان هميبري چون آب و آتشند در و لعل در سخن شاهي برخ تو هر ندبي ز آن همي بري خوبان پيادهاند و ازيشان برين...