هر که را جام مي به دست افتاد شاعر : فخرالدين عراقي رند و قلاش و ميپرست افتاد هر که را جام مي به دست افتاد هر که را جرعهاي به دست افتاد دل و دين و خرد زدست بداد ناچشيده شراب، مست افتاد چشم ميگون يار هر که بديد ماهيآسا، ميان شست افتاد وانکه دل بست در سر زلفش قلب عشاق را شکست افتاد لشکر عشق باز بيرون تاخت زود با دوستش نشست افتاد عاشقي کز سر جهان برخاست همت او عظيم پست افتاد هر که پا بر سر جهان ننهاد در سرش بادهي الست افتاد ...