نقش رسانه ها و خبرنگاران در انتفاضه فلسطين

در اين مقاله، ابتدا پايگاه هاي مطبوعاتي صهيونيسم معرفي مي شود و از نخستين نشريه اي كه در آمريكا به نام صهيونيست منتشر شد صحبت به ميان مي آيد. در بخش دوم مقاله «انتفاضه فلسطين و كلكسيون انگاره رسانه هاي غرب » مفهوم انگاره سازي و نقش آن از سوي رسانه هاي غربي در ترسيم چهره مثبت از رژيم صهيونيستي و
چهارشنبه، 17 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش رسانه ها و خبرنگاران در انتفاضه فلسطين

نقش رسانه ها و خبرنگاران در انتفاضه فلسطين
نقش رسانه ها و خبرنگاران در انتفاضه فلسطين


 

نويسنده: منيژه زماني




 

چكيده :
 

در اين مقاله، ابتدا پايگاه هاي مطبوعاتي صهيونيسم معرفي مي شود و از نخستين نشريه اي كه در آمريكا به نام صهيونيست منتشر شد صحبت به ميان مي آيد. در بخش دوم مقاله «انتفاضه فلسطين و كلكسيون انگاره رسانه هاي غرب » مفهوم انگاره سازي و نقش آن از سوي رسانه هاي غربي در ترسيم چهره مثبت از رژيم صهيونيستي و تعقيب جريان مقاومت انتفاضه و فرهنگ ايثار و شهادت طلبي توضيح داده مي شود. در بخش سوم مقاله نيز نقش رسانه ها در انعكاس قيام انتفاضه فلسطين مورد ارزيابي قرار مي گيرد. اين مقاله، جايگاه و تأثير رسانه و تبليغات را در تقويت و تضعيف فرهنگ و روحيه ايثار و شهادت نشان مي دهد و تلاش گسترده رسانه هاي غربي را براي تضعيف انتفاضه و شهادت طلبي در مقاومت و ايستادگي در برابر رژيم صهيونيستي را بيان مي كند .

مقدمه
 

تبليغات و اطلاع رساني در عصر كنوني از اهميت به سزايي برخوردار است و مي توان از آن به عنوان يكي از برنده ترين سلاح ها در پيشبرد اهداف اعم از سياسي، نظامي، اجتماعي، فرهنگي و ... ياد كرد. اهميت رسانه ها بيشتر از جهت تأثير آنها بر نظام اجتماعي و نيز پذيرفتن اثر از آن نظام است و با پيشرفت علوم و تكنولوژي فن اطلاع رساني نيز پيشرفت كرده، روش هاي جديد و متعددي كشف شد و علم اطلاع رساني به عنوان پايه و اساس علوم جديد به شمار آمد .
بررسي رسانه ها در هر جامعه، قابل تفكيك از بررسي نظام سياسي و زيربناي اقتصادي و اجتماعي آن جامعه نيست و رسانه ها، ارتباطي تنگاتنگ با نظام سياسي و اجتماعي هر جامعه دارند تا جايي كه به منظور انجام هرگونه كودتا يا تحرك مردمي، تصرف راديو و تلويزيون يا هر منبع تبليغاتي ديگر توسط مخالفان وضعيت موجود، اولين هدف به شمار مي رود .
ميزان تسلط بر رسانه ها و مراكز اطلاع رساني در كشورهاي مختلف متفاوت است كه در اين راستا مي توان به وجود بندهاي قانوني، فشارهاي سياسي يا اقتصادي و نيز عوامل تأثيرگذار داخلي كه مرتبط با طبيعت مؤسسات رسانه اي از ناحيه ساختار تشكيلاتي و كادرهاي رسانه اي آن است، اشاره كرد. به عنوان مثال در ارتباط با رسانه هاي كشورهاي عربي، كنفرانس سران كشورهاي عربي در اولين اجلاس خود در ژانويه سال 1964 كه تهاجم تبليغاتي رژيم صهيونيستي بر عليه جهان عرب رو به افزايش گذاشته بود و تهاجم تبليغاتي وسيعي به منظور گمراه كردن افكار عمومي به هدف تغيير مسير آب هاي نهر اردن صورت مي گرفت، با صدور تصميمي، اين امر را معالجه كرد و موجب شد سران عرب يقين پيدا كنند كه سلاح تبليغات، سلاح مهمي در رويارويي با خطر صهيونيسم است .
در بخش دوم اين قطعنامه آمده است؛ كشورهاي عربي بايستي براي معالجه ابعاد سياسي، اقتصادي و تبليغاتي، برنامه هاي لازم را تدوين نمايند ... »
اين امر بيانگر آن است كه تبليغات در كشورهاي عربي و اسلامي، در سايه پيشرفت تكنولوژي و تهاجم سياسي، اقتصادي و نظامي بر ضد آن جهت ياري رساندن به سياست خارجي اقدامي مطلوب و مهم است .
متأسفانه در شرايط كنوني علي رغم اعتماد كامل به اهميت سلاح تبليغات و رسانه ها در كشورهاي عربي و اسلامي، به جز دستيابي به يك توافق اصولي در خصوص تأييد قضيه فلسطين به صورت كلي، از عدم تدوين يك سياست تبليغاتي متحد جهت خدمت به قضاياي اساسي رنج مي برند. اين در حالي است كه امپراطوري رسانه اي رژيم صهيونيستي با بهره گيري از تمامي عوامل و امكانات تهاجم همه جانبه اي را بر عليه مردم فلسطين و حاميان آن و در جهت تحريف حقايق به منظور خاموش كردن شعله هاي فروزان انتفاضه مسجدالاقصي آغاز كرده است. به همين منظور، در ادامه نقش رسانه ها و خبرنگاران را در انتفاضه فلسطين بررسي مي كنيم .

ردپاي گرگ در مطبوعات
 

نخستين نشريه اي كه در آمريكا به نام صهيونيست ها منتشر شد، روزنامه برج مراقبت صهيونيسم نام داشت كه آن را يك تاجر يهودي به نام شارل بارزسل تأسيس كرد .
آغاز قرن بيستم، شاهد جهشي وسيع در انتشار مطبوعات آمريكايي بود، به طوري كه در سال 1914 تعداد نشريات روزانه و هفتگي به 1500 روزنامه رسيد. اما اين تعداد به هنگام جنگ جهاني اول و سپس جنگ جهاني دوم رو به كاهش گذاشت. برخي از روزنامه هاي امريكايي به دليل وسعت انتشار، روي افكار عمومي غرب به ويژه افكار عمومي امريكا تأثير به سزايي داشتند كه روزنامه وال استريت ژورنال در سال 1981 در رأس مطبوعات امريكا قرار گرفت. تيراژ اين روزنامه در آن سال به يك ميليون و 950 هزار نسخه مي رسيد و در سال 1982 نيز با همين تيراژ منتشر مي شد. روزنامه ديلي نيوز با تيراژ يك ميليون و 600 هزار نسخه در روز در مرتبه دوم قرار گرفت .
با وجود اينكه اين دو روزنامه به صهيونيسم روي خوش نشان مي داد، همواره سعي داشتند بر آنها سيطره پيدا كنند. شركت برادران وارنر كه در تملك خاندان يهودي وارنر است، بار ها تلاش كرده است نام و سهام «ديلي نيوز » را خريداري كند .
در حال حاضر، در امريكا هر صبح 339 نشريه از چاپخانه خارج مي شود. در نميروز نيز 17 نشريه ديگر و غروب هر روز يك هزار 403 نشريه به دست خوانندگان امريكايي مي رسد. به عبارتي، روزانه چاپخانه هاي امريكا تعداد 1759 روزنامه منتشر مي كنند .
علاوه بر اين تعداد هر يكشنبه 688 نشريه ديگر در 52 ميليون نسخه چاپ و در نواحي مختلف امريكا توزيع مي شود. تعداد مجلات هفتگي امريكا نيز به حدود 800 مجله مي رسد و افزون بر اين تعداد، حدود 22 هزار نشريه ديگر به صورت فصلي يا گاهنامه به چاپ مي رسد .
در ابتدا به نظر مي رسد اين تنوع گسترده در چاپ نسخه هاي مطبوعاتي (روزانه بالغ بر 60 ميليون نسخه) نشان دهنده آزادي مطبوعات و عدم انحصار آنها در امريكاست، اما كنترل مستقيم يا غيرمستقيم صهيونيست ها بر موسسه هاي انتشاراتي و مطبوعاتي، اين فرضيه را ابطال مي كند . روزنامه هاي مخصوص صهيونيست ها كه در آمريكا تاكنون منتشر شده، بالغ بر 244 روزنامه است كه 158 روزنامه آن به زبان انگليسي منتشر مي شود. تيراژ اين روزنامه ها به طور تقريبي به 4 ميليون نسخه مي رسد. علاوه بر آنكه مجلات صهيونيستي ديگري نيز وجود دارد كه از نام آنها، وابستگي شان به صهيونيسم معلوم است، مانند: زادسا، جويشپ رس، نشنال جويش .
جرايد و مجلات آمريكايي به گونه اي كه اسراييل به خاورميانه نگاه مي كند، به اين منطقه مي نگرد. همچنانكه انتشار آنها از نظر كمّي و موضوعي تماماً در جهت منافع صهيونيستي و بر ضد مسلمانان مبارز است .
يكي از نشرياتي كه نقش عمده اي در انحراف افكار عمومي جهان به نفع صهيونيست ها دارد، نشريه كانن ( Canon ) است. اين نشريه نتيجه برنامه ريزي مبلغان صهيونيستي است و هدف آن نابود كردن مقاومت مسلمانان در برابر رژيم صهيونيستي به شمار مي رود. برخي از مهمترين روزنامه هايي كه تحت نفوذ، كنترل و سيطره صهيونيسم در جامعه آمريكا قرار دارند، به شرح زير است :

نيويورك تايمز
 

يكي از مشهورترين روزنامه هايي كه سيطره صهيونيست ها بر آن سابقه ديرينه دارد، روزنامه نيويورك تايمز ( New York Times ) است. اين روزنامه كه بزرگترين روزنامه در ايالت متحده و حتي در جهان است، تقريباً در امريكا و تمام منازل، موسسه ها و اداره هاي دولتي وارد مي شود و مرجع اطلاعات گرفته شده از ايستگاه هاي راديويي و تلويزيوني است. نام اصلي آن نيويورك ديلي تايمز است .
اين روزنامه در سال 1841 ، توسط هنري جي رانموند( 1869 – 1820 ) و شريكش جرج جونس 1811 ) تأسيس، اما به دليل بحران مالي، در – 1891) سال 1896 توسط آدولف لوش، يهودي روسي الاصل، خريداري شد. پس از خريد اين روزنامه توسط اين يهودي، به دليل افزايش شديد آگهي هاي تجاري آن، بار ديگر شكوفايي خود را به دست آورد .
نيويورك تايمز در روزهاي نخست تأسيس خود ديدگاه صهيونيست ها را درباره فلسطين ترويج مي كرد. اين روزنامه از آغاز به نظريات صهيونيست ها روي خوش نشان مي داد. به عنوان نمونه جيم وايزمن كه بعد ها رييس جمهور اسراييل شد، در شماره 2/ 4/ 1923 اين روزنامه مقاله اي نوشت .
در اين مقاله آمده بود كه خبرهاي ناآرامي در ميان اعراب و فلسطين، مبالغه آميز است و اصل ماجرا مشاجراتي بي اهميت به شمار مي رود .
او با اين مقاله مي خواست تلويحاً بگويد كه اغلب اعراب فلسطين با مهاجرت يهودي ها به كشورشان و سكونت در آن مخالفتي ندارند. سيطره صهيونيست ها بر نيويورك تايمز تا به امروز ادامه دارد . هم اكنون خانواده هاي يهودي سولز برگر از اقوام و نزديكان آدولف اوش(يهودي روسي الاصل) مالكيت اين روزنامه را در اختيار دارند. مهمتر از همه اين كه شركت نيويورك تايمز اخبار بيش از 500 موسسه مطبوعاتي و خبري را پخش مي كند .
در حال حاضر آرتور اوش سولز برگز، نوه دختري اوش و شريك يهودي الاصلش، موليوس آدلر انحصار شركت نيويورك تايمز را در اختيار دارند. طبق آمار اي بي سي در سال 1978 ، تيراژ اين روزنامه 78 هزار و 714 نسخه بود كه در سال 1981 به 930 هزار نسخه افزايش يافت. در حال حاضر تيراژ آن بيش از يك ميليون نسخه است .

واشنگتن پست
 

اين روزنامه به لحاظ گستردگي، تيراژ و تمكين در برابر سيطره صهيونيسم در آمريكا پس از نيويورك تايمز در مرتبه دوم قرار دارد. اين روزنامه به دليل استقرار دفتر روزنامه نگاري آن در پايتخت آمريكا از يك سو و انتشارش در درون محافل و دستگاه هاي حكومتي آمريكا از اهميت قابل توجهي برخوردار است. واشنگتن پست در سال 1877 از سوي استيون هات چيز، پايه گذاري شد و در سال 1905 جان مك. لين آن را خريداري كرد. پس از ورشكسته شدن روزنامه در سال 1933 ، يك سرمايه دار يهودي به نام يورگن مابر از فرصت بحراني مالي جان مكلين صاحب اين روزنامه استفاده و آن را به مبلغ ناچيزي خريد .
وي روزنامه تايمز هرالد واشنگتن را نيز كه با بحران مالي رو به رو بود، خريداري كرد. ذكر اين نكته خالي از فايده نيست كه عمليات روزنامه هاي نيويورك تايمز، واشنگتن پست و تايمز لندن حالتي مشابه داشته است .
به اين شكل كه اين روزنامه ها محاصره تبليغاتي شده و وقتي در مرز ورشكستگي قرار مي گرفتند، صهيونيست ها آن را با بهاي نازل خريداري مي كردند. در حال حاضر، در كنار كاترين كه سهام دار اصلي و رييس هيأت مديره اين روزنامه است، لاري.ج، اسراييل يهودي به عنوان مدير اجرايي انجام وظيفه مي كند .
واشنگتن پست به يك نويسنده آمريكايي به نام ژوزف كرافت كه به گرايش هاي صهيونيستي اشتهار كامل دارد، مجال زيادي براي نوشتن داده است. درونمايه مقالات اين نويسنده اصولا ضديت با دين اسلام و هويت اعراب است. وي در يكي از اين مقالات نوشت : اسلام دين عقب ماندگي و ركود است و همين باعث شده كه جامعه اسلامي نتواند چرخ خود را به جامعه متمدن غرب برساند .
در سال 1981 تيراژ اين روزنامه به 620 هزار نسخه در روز رسيد. اين مؤسسه در حال حاضر مجله نيوزويك ( News Week ) را نيز به اضافه چند روزنامه و ايستگاه هاي فرعي تلويزيوني در ايالت هاي ميشيگان، فلوريدا و كنتاكي در اختيار دارد. همچنين با همكاري موسسه نيويورك تايمز، روزانه براي بيش از 40 كشور جهان مجله و روزنامه آماده پخش دارد .

انتفاضه فلسطين و انگاره سازي رسانه هاي غرب
 

انگاره سازي درباره اشغال فلسطين و تجاوز به مردم آن سرزمين يكي از استراتژي هاي اصلي صهيونيسم و دولت هاي پشتيبان آن در غرب است. اين انگاره سازي كه در اصل از طريق رسانه ها عمل مي شود، با آغاز انتفاضه فلسطين دچار بحران شده و سياست گذاري قبل و استراتژي صهيونيسم را با بنب ست مواجه كرده است .
تقريبا در سال 1993 ميلادي ياسر عرفات رهبر سازمان آزادي بخش فلسطيني و اسحاق رابين نخست وزير اسراييل هر دو به عنوان(مردان سال) از طرف مجله تايم آمريكايي شناخته شدند. اين تبليغات به دنبال امضاي قرارداد دو جانبه اسراييل و سازمان آزادي بخش فلسطين كه در 13 سپتامبر آن سال صورت گرفت، شروع شد و براي اولين بار رهبر فلسطيني ها با يك انگاره و تصوير مثبت و موافق در ميان دولتمردان غرب، به ويژه امريكا و رسانه هاي آنها ظاهر شد .
چطور شد كه ياسر عرفات، كسي كه به مدت چندين دهه به عنوان رييس تروريست هاي فلسطين مورد سرزنش و حمله دولتمردان و رسانه هاي غرب قرار گرفته و آزادي عبور و مرور و حركت او محدود بود، ناگهان به عنوان يك قهرمان بين المللي و يك شخصيت سياسي در كاخ سفيد در مقابل دوربين رسانه هاي جهاني اعلام وجود و مشروعيت پيدا كرد؟
براي آگاهي، مطالعه و درك اين جريان مخدوش اطلاعاتي و صوري و انگاري، لازم نيست كه به تحليل محتويات و پوشش رسانه هاي غرب در اين مورد بپردازيم؛ زيرا رسانه هاي جمعي به صورت ضلعي در مثلث دولتمردان، فرهنگيان و روزنامه نگاران، در سطح ملي و جهاني، نقش اساسي در كنترل افكار عمومي و نخبگان بازي كرده و در عصر ما ابزار و آلات، زيرساخت ها و تسليحات شست وشوي مغزي را تشكيل مي دهند .
يك تصوير يا انگاره، مجموعه تركيباتي است كه موضوع آن را در خود گرد آورده و به اصطلاح كلكسيون عكس هايي شود كه ما در مغز و ذهن مان در مورد حقيقت ها و ابعاد مختلف آن داريم .
يك انگاره تماس شاخص هايي است كه يك فرد درباره يك شي و يك پديده تصور مي كند. ما انگاره هاي مختلفي در مغز داريم و همه آنها با يكديگر ارتباط داشته و بر يگديگر تأثير دارند. انگاره ها و تصاوير رسانه هاي غرب درباره فلسطين و فلسطيني ها بايد از اوايل دهه 1940 ميلادي و با سال هاي پاياني جنگ دوم جهاني مورد مطالعه قرار گيرد. در اينجا ما با دو نوع تغييرات كلي در انگاره سازي سروكار داريم: نخست تصاويري كه ناپديد شد و سپس تصاوير و شبهاتي كه آفريده شد .

تصاويري كه ناپديد شد
 

با پيروزي صهيونيست ها در مه 1948 و با تأسيس رژيم غاصب اسراييل، در مرحله اول نه تنها اسم(فلسطين) از نقشه جغرافيايي غرب پاك شده، و به جاي آن نام اسراييل نگاشته شد، بلكه در پوششي كه رسانه هاي غرب به مسئله فلسطين دادند، به تدريج نام فلسطين به عنوان يك سرزمين مستقل و تاريخي كه فرهنگ ها و مليت ها و نظام هاي مختلفي را در طول چندين هزار ساله تاريخ پشت سر گذاشته بود از صفحات و محتويات رسانه ها و گفتمان نخبگان غرب حذف شد. در درجه دوم و به موازات اشغال و تقسيم فلسطين و تجزيه آن، نام فلسطين با جريان قيموميت و امپراتوري انگليس آميخته و با شناسايي و ورود رسمي اسراييل به سيستم سازمان ملل متحد به عنوان يك دولت داراي سرزمين، مليت فلسطيني ها را نيز كمرنگ كردند و به تدريج در رسانه هاي غرب، آنها را به لفظ «مردم » و «آوارگان و پناهندگان » فلسطيني تبديل كردند .
در اواخر دهه 1940 در رسانه هاي غرب نه تنها سرزمين هاي مستقل و كشوري كه با مرزهاي جغرافيايي و سياسي معيني به نام فلسطين باشد وجود نداشت، بلكه مفهوم مليت فلسطين نيز به كلي در غرب از زبان ها افتاد .
مرحله سوم در انگاره سازي هاي غرب، ناديده گرفتن، حذف و ناپديد شدن تدريجي هويت اسلامي فلسطين و فلسطيني ها بود. بدين ترتيب هويت تمامي فلسطين در هر سه بعد جغرافيايي، ملي و اسلامي آن مخدوش و ناديده گرفته شد و پوشش و تأكيد رسانه هاي غرب متوجه اسراييل ( كه به عنوان يك پديده جغرافيايي، سرزميني براي مليت يهود و نظامي سياسي ديني يهودي در بستر ملي گرايي صهيونيستي رشد و نمو كرده بود) شد. در طول دهه 1920 و 1930 ميلادي صهيونيسم و جنبش صهيونيستي يكي از موضوعات مهم رسانه هاي غرب را تشكيل مي داد، ولي اين جنبش ملي گرايي يهود با اشغال فلسطين و جنگ هاي 1948 ميلادي با جنبش هاي آزاديخواهي و ضداستعماري ممالك اسلامي خاورميانه و آفريقاي شمالي كه تحت سلطه كشورهاي اروپايي بودند، همزمان شد .
مرحله چهارم در انگاره سازي رسانه هاي غرب، عدم توجه آنها به تجاوزكاري صهيونيست ها، حذف تدريجي واژه صهيونيسم از گفتمان و سخن پراكني هاي خود و استعمال مفهوم «ملت سازي» ، «وطن سازي، براي قوم يهود » و «بازگشت يهوديان به سرزمين تاريخي » بود .
مرحله پنجم اين انگاره سازي با حذف جامعه مسيحيت از فلسطين و الحاق آن به فرهنگ يهوديت و صهيونيستي شروع مي شود .
از برخي جهات، پس از تأسيس نظام اسراييل، تنوع فرهنگي فلسطين به عنوان يك سرزمين تاريخي، به تدريج در رسانه هاي غرب تقليل يافت. در سال هاي بين 1946 تا 1949 ، به مدت سه سال، عنوان فلسطين از طرف مجله كثيرالانتشار آمريكايي استعمال نشد و به جاي آن، فلسطيني ها هميشه تحت عنوان «اعراب فلسطين »، «عرب هاي فلسطين »،« اعراب ساكن فلسطين » و يا «متعلق به فلسطين » در مقالات و گزارش هاي اين مجله ذكر شدند. از سال 1950 تا 1960 ميلادي اغلب رسانه هاي امريكا بطور كلي غرب، فلسطيني ها را تحت عنوان «اردني ها ،» «اعراب غيراردني » و يا «اعراب اسراييلي » ذكر كرده اند .

تصاوير و شبهاتي كه آفريده شد
 

يكي از تصاوير و شبهات بزرگي كه پس از تأسيس رژيم صهيونيستي در فلسطين آفريده شد، «ملي كردن » مسئله اسراييل به عنوان دستور روز در امور داخلي و خارجي برخي ازكشورهاي غربي به ويژه آمريكا بود. با توجه به حمايت شديدي كه صهيونيست ها از دولت امريكا كسب كردند، از آغاز تأسيس اسراييل به عنوان يك نظام «ملت-دولت » مسئله مربوط به اسراييل استقرار و تحكم آن و وابستگي اين رژيم، در دستور واشنگتن قرار گرفت .
اخبار مربوط به اسراييل و مطالب مربوط به اختلاف صهيونيست ها با ديگران از جمله مسلمانان و اعراب در اخبار و صفحات اختصاص داده شده به امور داخلي و ملي افريقا ظاهر شد و كمتر صورت بين المللي و خارجي به خود گرفت، مثل آن كه اسراييل، استان و ايالتي از ايالت متحده آمريكا به شمار مي رود. مخاطبان رسانه هاي غربي، به ويژه آمريكا بدون اينكه خود، آگاه باشند مسايل مربوط به اسراييل را جزو مسايل داخلي و ملي خويش مي شمردند. اين روش پوشش و انگاره سازي تا امروز ادامه دارد. همزمان با اين پديده، تصوير بزرگ و دومي از فلسطين در رسانه هاي غرب آفريده شد و آن مسخ سرنوشت فلسطين و فلسطيني ها به مفهوم و پديده جديدي به نام «اختلاف اعراب و اسراييل » بود. در اين شبهه افكني كه ابعاد اسلامي قضيه فلسطين بي اهميت است، آنچه مهم است موضوع مليت و نژاد عرب در مقابله با مليت و نژاد يهوديت و در نتيجه صهيونيست است .
در ممالك اسلامي و در رسانه هاي مسلمان، برعكس تجاوز صهيونيست ها به مردم فلسطين، تجاوز عليه مسلمانان و حمله عليه اسلام شمرده مي شد و بسيج و كمك به فلسطين از روزهاي نخستين جنگ هاي 1948 ، هميشه تحت عنوان ياري به برادران وخواهران مسلمان صورت مي گرفت و نه الزاما به خاطر عرب بودن فلسطيني ها. تصوير و انگاره «اختلاف و جنگ بين اسراييل و عرب »، تصوير تصادم و كشمكش «يك كشور به نام اسراييل » با همه اعراب بود، محور قوميت گرايي وشبهه افكني قرار مي گرفت .
تجاوز صهيونيست ها به فلسطين و اشغال قسمت اعظمي از اين سرزمين كه منجر به تأسيس رژيم اسراييل شد، آغاز مصيبت فلسطيني ها و شروع جرياني است كه در تاريخ معاصر به عنوان «آوارگان و پناهندگان فلسطين » ضبط شده است. اخراج مردم فلسطين و مهاجرت آنها از سرزمين خود و حركت اجباري و سكونت موقت آنها در كشورهاي مجاور عربي و در فلسطين اشغالي و زندگي نامعلوم در اردوگاه ها و چادرهاي موقتي، همه شرايط لازم براي تصويرسازي امت و ملت فلسطين را به عنوان «آوارگان و پناهندگان » در رسانه هاي غرب فراهم كرد .
تصوير غرب از مردم فلسطين به طورعمومي از اين تاريخ به بعد تصوير مردم و گروهي است كه هويت تاريخي نداشته، بلكه قرباني «اختلاف و جنگ هاي اعراب و اسراييل » شده و معمولاً فقير و فاقد بهداشت، تعليم و تربيت و آموزش رسمي و مدرن هستند .
اين سراشيبي تصويري فلسطيني ها، دقيقاً با صعود تصوير اهل و قوم يهود به سرزميني به نام اسراييل، همزمان و هم سال است؛ سرزميني كه جنبه كشاورزي، صنعتي، تكنولوژي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي اش در رديف اروپا و امريكا قرار خواهد گرفت .
اين دومين تصوير و انگاره بزرگ از فلسطيني ها، به خوبي از محتويات رسانه هاي يهود به نام «آبراهام گرينبرگ » است كه با همسر خود «ذهوا » كوشش دارند به « سرزمين قول داده » و آرزوي خود كه اسراييل يا فلسطين اشغالي باشد حركت كنند و اين در حالي است كه به نوشته اين مجله 300 هزار عرب وحشت زده و هراس خورده در نتيجه موفقيت هاي نظامي اسراييل از خانه هاي خود در فلسطين فرار مي كنند .
شبهه افكني بعدي و تصوير سوم از فلسطيني ها در رسانه هاي غرب، نقاشي مردم فلسطين به عنوان يك اجتماع بدون رهبر و انگاره سازي مليت يهود به عنوان يك جامعه رهبري شده اسراييل است. يك مطالعه تحقيقي درباره «رهبري فلسطيني ها و رسانه هاي آمريكا » نشان داد كه « بي صدايي آوارگان فلسطيني » با غيبت رهبران آنها در مطبوعات آمريكا شدت پيدا مي كند و اين در حالي است كه مخاطبان امريكايي مرتب از رهبري صهيونيست ها آگاهي پيدا مي كنند. نام هاي خايم ويزمن و ديويدبن گوربن، از رهبران صهيونيستي هنوز به گوش آمريكايي ها آشناست. در مطبوعات امريكا تأكيد روي «قهرماني و پيروزي صهيونيست ها » و «تضعيف روحيه فلسطيني ها و اعراب » است .
مطبوعات و رسانه هاي آمريكا در هماهنگي با دولتمردان واشنگتن، لندن و پاريس و با كمك و فعاليت صهيونيست ها يك رشته تبليغات عليه ملي گرايان اعراب آغاز مي كنند و در اين راه، مسئله فلسطين نيز همراه با تصوير بزرگي است كه از غرب، از اعراب و رهبران آن در حال مخلوط شدن است .
تحت اين شرايط است كه بعد چهارم انگاره سازي رسانه ها در مورد فلسطين جامه عمل مي پوشد . رسانه هاي غرب از آغاز اين مدت تا شروع جنبش انتفاضه در دهه 1980 ، مردم فلسطين را به سه گروه تقسيم بندي مي كنند، فلسطيني هاي عرب، فلسطيني هاي مسيحي و اسراييلي هاي عرب .
رهبران عرب مورد خشم غرب، در اين تصوير با رهبران فلسطيني در يك رديف قرار دارند. همگي سركش، ياغي و ديكتاتور هستند؛ بجز ملك حسين اردن كه از نظر رسانه هاي آمريكا «بي عقلي او كمتر از ساير رهبران عرب » است .
مرحله پنجم انگاره سازي رسانه هاي غرب از فلسطين با جنگ اسراييل يا اعراب در سال 1967 ميلادي شروع شد و به مدت دو دهه يعني تا 1987 ميلادي كه جنبش انتفاضه آغاز شد ادامه پيدا كرد. تصوير رسانه هاي غرب در اين دو دهه از فلسطيني ها يك تصوير دو لبه بود؛ آوارگان تروريست . در حاليكه تصوير آوارگان حكايت از يك گروه پراكنده، منزوي و محتاج بود، انگاره تروريست برعكس ابعاد تجاوز، حمله، سركشي و غيرانساني داشت. عناوين «چريك هاي فلسطيني» ، «كماندوهاي فلسطيني » و «تروريست هاي فلسطيني » صفحات روزنامه و تلويزيون غرب را پر كرد .
با اينكه در سال 1979 ميلادي قرارداد صلح بين اسراييل و مصر در كمپ ديويد به امضا رسيد ولي دولت هاي غربي و رسانه هاي آنها، رهبران و سازمان هاي آزادي بخش فلسطين را غيرقانوني، تروريستي و نامشروع ناميدند. با پايان دهه 1970 تصوير فلسطين و فلسطيني ها در رسانه هاي اصلي غرب و به ويژه امريكا ترك خورده و دو نيمه شده بود. افكار عمومي غرب به تناقضات پوشش رسانه ها درباره فلسطين به تدريج آگاهي پيدا مي كرد. چگونه آوارگان بي صداي دهه هاي قبل به كماندو ها و رباينده هاي هواپيما در سطح بين المللي تبديل مي شوند؟ سوالي است كه بايد به آن پاسخ داد .
عمليات نظامي و چريكي فلسطيني ها كه براي آگاهي و بيدار كردن افكار عمومي دنيا از وضعيت اسف آور و مصيبت زده آنها شروع شده بود، گرچه حاميان زيادي در غرب به وجود نياورد، ولي براي اولين بار تناقضات و دورويي دولتمردان و رسانه هاي غرب و سياست هاي آنان را برملا كرد. انقلاب اسلامي ايران بهترين نمونه تأثير يك واقعه بر ذهنيات و تصورات جهان بيني ها، در برهه اي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي بروز مي كند .
با اينكه در سال 1974 ميلادي در كنفرانس اتحاديه عرب كه در شهر رباط در مغرب تشكيل شده بود، سازمان آزاديب خش فلسطين به عنوان نماينده مشروع فلسطيني ها اعلام شد و فعاليت فلسطيني ها در سازمان ملل و محافل ديپلماسي افزايش يافت، با اين حال دولت آمريكا و رژيم اسراييل از شناخت اين سازمان خودداري كرده و آن را «تروريست » ناميدند. دولتمردان غرب و رسانه هاي اصلي غرب با انگاره سازي متداول كه به موازات تبليغات صهيونيست ها صورت مي گرفت امكان هرگونه مذاكره و گفت وگو را با فلسطيني ها مسدود كردند .
اشتباه بزرگ رهبري فلسطين در دهه هاي 1940 تا 1980 ميلادي در استراتژي و فعاليت هاي سياسي خود اين بود كه به جاي اين كه تشكيلات و اهداف خود را در چارچوب فرهنگ و چالش هاي اسلامي سازمان دهند، به دنبال ملي گرايي و ايدئولوژي هاي سكولار (غيرديني) بودند. اين استراتژي دو ضرر بزرگ براي رهبري فلسطين داشت :
در مرحله اول عدم تكيه به محور اسلامي مبارزات فلسطين، جنبش هاي اين سرزمين را در دو قطب )جنگ سرد( شرق و غرب كه آمريكا و شوروي سابق باشد قرارداد و مبارزات و خواسته هاي فلسطيني ها را با ايدئولوژي هاي قومي و ملي اعراب و نه مسلمانان جهان مخلوط كرد .
در مرحله دوم، در حالي كه صهيونيست ها و رژيم اسراييل با كسي كه با يهوديت و دين يهود بستر وسيعي از جنبه هاي سياسي و فرهنگي و مذهبي به عمليات و تبليغات خود داده بودند. رهبري فلسطين با ديدگاه هاي سكولار و عربي خود فرصت بسيج حمايت جهان اسلام را از دست داد و بعضي از زمامداران ممالك اسلامي، مانند شاه ايران به عذر اين كه مسئله فلسطين يك اختلاف اعراب و اسراييل است ضربه بزرگتري را در همكاري خود به فلسطين و فلسطيني ها و دنياي اسلام وارد كردند . يك بررسي و پژوهش دقيق تاريخي نشان مي دهد كه چگونه از آغاز مبارزات فلسطيني ها در دهه 1940 ، مردم ايران در تهران و شهرستان ها در كوچه و بازار جهت دفاع از بيت المقدس و كمك به امت اسلامي فلسطين كمك هاي جاني و مالي مي كردند .
در حقيقت مبارزه عليه دولت هاي دست نشانده در ايران در سال هاي بعد از خاتمه جنگ دوم جهاني و آغاز مبارزات مردم براي ملي كردن صنعت نفت ايران، تبعيد آيت الله سيد ابوالقاسم كاشاني و بازگشت ايشان به كشور، اعتصابات طولاني و مداوم بازاريان و كارگران و دانشجويان و دانش آموزان آن زمان، همه با اتفاقاتي كه در فلسطين مي افتاد مخلوط و رابطه مستقيم داشت. بستر مبارزات ضد استعماري ايران با بستر مبارزات فلسطيني ها هميشه بر محور اسلامي استوار بوده و اگر كودتاي 28 مرداد آمريكا و خفقان متعاقب آن توسط رژيم شاه موجود نبود، سرنوشت سرزمين قدس، شرايط و ابعاد ديگري به خود مي گرفت .

نقش رسانه ها در انعكاس قيام انتفاضه فلسطين
 

با توجه به تفاوت هاي اساسي انتفاضه اول و انتفاضه دوم در رسانه هاي كشورهاي مختلف، رسانه هاي غربي متناسب با تفاوت هاي موجود، به اشكال مختلف به هر يك از دو انتفاضه اهتمام داشتند. در انتفاضه اول مردم صرفاً با پرتاب سنگ به سوي نيروهاي نظامي اسراييل به عنوان تنها سلاح خود مبارزه مي كردند، به نحوي كه قيام اول انقلاب سنگ «ثوره الحجاره » نام گرفت. در حاليكه در انتفاضه دوم علاوه بر پرتاب سنگ، استفاده از سلاح نيز به صورت علني صورت گرفت. اين مسئله موجب شد در رسانه هاي جمعي بسياري از كشورهاي دنيا انتفاضه بزرگ مردم فلسطين را به عنوان يك رويارويي روزمره بين دو طرف كه در درگيري ميان خود از سلاح استفاده مي كنند، قلمداد كنند؛ در حالي كه انتفاضه اول قيامي مردمي بدون استفاده از سلاح بود، البته در رسانه هاي آمريكايي به نحو جانبدارانه اي نسبت به اسراييل اخبار انتفاضه منعكس مي شد. به عنوان مثال رسانه هاي امريكا اعلام مي كنند : در درگيري فلسطيني ها و اسراييلي ها 400 نفر كشته شدند كه اغلب آنها فلسطيني هستند و با اين روش موجب كاهش همبستگي و همدردي افكار عمومي جهان با مردم فلسطين مي شوند . در اين راستا شايان ذكر است، زماني كه تلويزيون فرانسه به عنوان اولين رسانه اقدام به پخش تصاوير و خبر شهادت شهيد محمد الدوره، كودك فلسطيني در آغوش پدر مي كند، شيراك رييس جمهور فرانسه آغاز عمليات اسراييلي ها بر ضد فلسطيني ها را به شدت مورد انتقاد قرار مي دهد و به هنگام نمايش اين صحنه در رسانه هاي انگليس كليه رسانه هاي غربي به لرزه درمي آيد. يهوديان در فرانسه دست به تظاهرات مي زنند و از رسانه ها و مسئولان فرانسوي مي خواهند نسبت به انتشار واقعيت ملتزم باشند و روزنامه لومانز در يكي از صفحات خود كاريكاتوري را منتشر كرد كه بيانگر تشابه اقدام اشغال گرايي اسراييل و اقدامات آن با اشغال گرايي نازي ها در فرانسه در گذشته بود. همچنين روزنامه هاي انگليسي به ويژه ايندپندنت نسبت به روزنامه هاي فرانسوي اهتمام بيشتري نسبت به انتفاضه از خود نشان دادند .
بعد از شهادت محمدالدوره و پخش تصاوير مربوطه، مطبوعات غرب اهتمام خاصي نسبت به انتفاضه داشتند، اما پس از كشته شدن چند تن از نيروهاي نظامي اسراييلي كه در رام الله راه خود را گم كرده بودند، اين اقدام با عكس العمل هاي شديدتري از سوي رسانه هاي غربي نسبت به واقعه شهادت محمدالدوره مواجه شد و از آن پس ما شاهد اهتمام ضعيف رسانه هاي غربي و بعضاً رسانه هاي عربي و اسلامي نسبت به انتفاضه بوديم و گفته مي شود حادثه قتل سربازان اسراييلي اقدامي عمدي از سوي اسراييل به منظور پوشش نهادن بر ماجراي شهادت محمدالدوره و مخفي كردن جنايات زشت آنها بر عليه كودكان بي گناه بود.
متأسفانه رسانه هاي كشورهاي اسلامي هنوز نتوانستها ند از انتفاضه مردم فلسطين بهره برداري لازم را در جهت احقاق حقوق مردم فلسطين به عمل آورند در حالي كه رسانه هاي اسراييلي با طرح ديدگاه خود در خصوص انتفاضه مبني بر اين كه هدف طرف فلسطيني از انتفاضه، امتيازگيري در مذاكرات سازي است تا حد زيادي توفيق داشته اند .
علي رغم اهتمام ويژه رسانه ها به انتفاضه در ماه اول آغاز انتفاضه، ما شاهد كاهش تدريجي اهتمام رسانه هاي غربي و برخي رسانه هاي اسلامي و عربي به انتفاضه در ماه هاي بعد بوده ايم و عمدتاً مواضع مورد نظر اسراييل توسط رسانه هاي مختلف منعكس شده است. برخي رسانه ها مانند CNN خبرنگاران خود را از رام الله، غزه، كرانه باختري، قدس و غيره فراخواندند و صرفاً دو خبرنگار را در غزه و قدس به منظور انعكاس نقطه نظرات طرف اسراييلي باقي گذاردند و اكنون تيتر خبرهاي رسانه هاي مختلف در خصوص فلسطين بيش از آنكه بر انتفاضه متمركز باشد، بر مذاكرات سازي تمركز دارد و صهيونيست ها موفق شدها ند مسئله انتفاضه را به عنوان وقايع روزمره قلمداد كنند كه موجب برانگيختن رسانه هاي جمعي نمي شود .
رسانه هاي غربي نقش به سزايي در تصوير انتفاضه مسلحانه به عنوان درگيري نظامي ميان دو نظام كه هر كدام از امكانات نظامي قابل توجهي برخوردار است داشتها ند. شايان ذكر است كه همزمان، برخي از شبكه هاي ماهواره اي و اسلامي نقش برجستها ي در اهتمام به انتفاضه فلسطين ايفا نموده اند به نحوي كه برخي از آنها كه نزد توده هاي مردم در كشورهاي مختلف ناشناخته بودند با نشان دادن اهتمام ويژه به انتفاضه به شكل برجسته اي ظاهر شدند و به خاطر موضع گيري واقع بينانه و مثبت نسبت به انتفاضه طرفداران فراواني در ميان توده هاي مردم يافتند. در اين ميان مي توان در درجه اول از تلويزيون ماهوارها ي المنار لبنان و سپس شبكه هاي الجزيره، دوبي، ابوظبي، المستقبل و ... نام برد .
رسانه هاي اسلامي و عربي در صورت به كارگيري تمامي توان و امكانات خود همچنان با محدوديت هايي در جذب افكار عمومي كشورهاي غربي مواجه اند، اما با اين حال مي توانند اثر به سزايي بر توده هاي مردم كشورهاي اسلامي و عربي در جهت حمايت از انتفاضه بگذارند كه در واقع به صورت غيرمستقيم موجب تضعيف طرف اسراييلي مي شود. تأثير اين اقدام رسانه هاي اسلامي و عربي بر اسراييل به اختصار عبارت است از :
1- حمايت از انتفاضه.(اين امر بر اسراييل تاثير مي گذارد )
2- استوار شدن موضع سياسي طرف فلسطيني .
3- اعمال فشار بر مسئوليت كشورهاي مختلف اسلامي و عربي براي برداشتن گام هايي مؤثر، حتي به صورت محدود، كه اين امر به نوبه خود بر اسراييل اثر مي گذارد .
4- تعطيلي دفاتر ارتباط كشورهاي اسلامي و عربي با اسراييل .
5- ايجاد گرايش در رسانه هاي غربي براي نگريستن به انتفاضه در قالب برد اسلامي و عربي آن .
6- متوقف شدن روند عادي سازي روابط با اسراييل .
7- تقويت روحيه مردم فلسطين براي استمرار انتفاضه و تقديم شهدا تا زمان احقاق كامل حقوق آنان .
يكي از نكات حايز اهميت كه نبايد از آن غافل بود اين است كه ميزان تأثير رسانه هاي غربي بر افكار عمومي يا تصميم گيرندگان در جهت حمايت از اسراييل، بستگي به موضوعي دارد كه اين رسانه ها طراحي و به آن مي پردازند. و بدون ترديد نحوه پرداختن آنها به موضوع جانبدارانه و بر عليه حقوق فلسطينيان به صورت خاص و مسلمانان به شكل عام است، اما اين رسانه ها نمي توانند به صورت مطلق از اسراييل جانبداري كنند، بلكه جانبداري آنان در قالب كاستن از ميزان و شدت قلع و قمع اسراييل بر عليه مردم فلسطين است. در مجموع بايستي ميان رسانه هاي غربي امريكايي و رسانه هاي اروپايي تفاوت قايل شد اما رسانه هاي اروپايي نيز عليرغم داشتن اين تفاوت نسبي، جانبدارانه عمل مي كنند. زيرا آنها نيز از انتفاضه و قيام مردم فلسطين با عباراتي چون درگيري ها و چرخه خشونت متقابل و... ياد مي كنند و در جهت تبديل كردن عامل قدرت انتفاضه در بعد رسانه اي به عامل منفي و عنصر ضعف بر عليه مسلمانان گام برمي دارند .
مثلاً در مورد كودكاني كه در اثر اقدامات سركوب گرايانه رژيم صهيونيستي به شهادت مي رسند و مي توانند عاملي مهم در جهت افشاي جنايت اسراييل در بعد رسانه اي باشند، چنين وانمود مي كنند كه بزرگسالان فلسطيني فرزندان خود را به خط مقدم مي فرستند و در نتيجه اين سوال به ذهن متبادر مي شود كه چرا بزرگسالان كشته نمي شوند؟ چرا جوانان كشته نمي شوند؟ بنابراين بدين ترتيب به صورت غيرمستقيم بر فرهنگ شرقي اتكا مي كنند و اين طور تبليغ مي كنند كه فرهنگ شرقي ارزشي براي جان انسان قايل نيست و به انسان به عنوان يك موجود با ارزش نمين گرد. لذا از اين زاويه، اين انسان حاضر است كه جان خود را فدا كند .
يكي از نكات ديگر در خصوص نحوه پرداختن رسانه ها به انتفاضه اين است كه گفته مي شود در انتفاضه اول در خصوص انتشار گزارش ها و اخبار مربوط به انتفاضه كنترل شديدي از سوي رژيم صهيونيستي و خبرنگاران و موسسات رسانه اي مختلف وجود داشت به نحوي كه خبرنگار خارجي هر مؤسسه رسانه اي تحت نظارت يك ناظر نظامي اسراييلي قرار داشت و هيچ گزارشي بدون اطلاع ناظر نظامي مربوطه در مركز امنيتي اسراييل به خارج نمي رفت اما در انتفاضه دوم اين ناظر نظامي وجود ندارد و آزادي كامل وجود دارد تا گزارش ها به صورت دلخواه ارسال شود. در اين خصوص بايستي اذعان داشت علي رغم صحت اين مطلب، سوال اين است كه چه كساني اكنون نماينده موسسات رسانه اي مختلف در فلسطين هستند؟
ABC ، NBC آسوشيتدپرس، رويتر، مالكيت همه اين خبرگزاري ها كه اقدام به تهيه گزارش هاي تصويري و ... در كنار گزارش هاي مكتوب مي كنند، با يهوديان است و خبرنگاران و دبيران خبر آنها نيز يهودي هستند و طبيعي است كه آنان در درجه اول به منافع خود ميا نديشند. البته چنانكه ذكر شد برخي از شبكه هاي ماهوارها ي كشورهاي اسلامي و عربي در كنار اينترنت كه به سهولت وارد هر خانها ي شده است سهم مهمي در انعكاس واقعيات و در جهت مقابله با اقدامات رسانها ي رژيم صهيونيستي و سازمان هاي حامي يا وابسته به آن ايفا كرده اند. به نحوي كه كلينتون رييس جمهور سابق امريكا به هنگام تصدي پست رياست جمهوري با ارسال نامه اي به دولت قطر خواستار كاهش فعاليت هاي الجزيره در خصوص انعكاس حوادث اراضي اشغالي شده و در حمله امريكا به افغانستان نيز شاهد اعمال فشار مقامات امريكايي بر تلويزيون الجزيره بوديم .
با توجه به كثرت موارد مورد اهتمام در رسانه هاي جهاني كه از سوي صهيونيست ها بر عليه مردم فلسطين و مسلمانان جهان صورت مي گيرد، خلاصه اي از تبليغات سياسي صهيونيست هاي رسانه هاي جهان به شرح زير بيان مي شود :

يهوديان
 

تبليغات صهيونيسم بر ايدئولوژي غربي متمركز است .
سرزمين موعود حق قانوني يهود در فلسطين است .
يهوديان پيشرفته هستند، صحرا را به بهشت تبديل كرده اند .
اسراييل دولتي كوچك است كه توسط 21 دولت عربي محاصره شده است .
اسراييل منادي صلح است .
اسراييل خواستار مذاكرات مستقيم است .
اسراييل به ارزش هاي غربي اتكا دارد .
يهوديان قربانيان تروريسم هستند .
اسراييل تنها دولت دموكراتيك در خاورميانه است .
اسراييل قادر به بيان حقيقت است .
يهوديان باهوش هستند .
فلسطين؛ سرزمين بدون ملت، براي ملتي بدون سرزمين است .
يهوديان جدي و از نظر تكنولوژي برتري دارند .
اسراييل در تمام جنگ هاي خود با اعراب پيروز شده است .
اسراييل طرفدار منافع امريكا در خاورميانه است .
اسراييل هم پيمان و دوست اول امريكا است .
اسراييل دولت مورد علاقه امريكا است .
كتاب مقدس، قاعدها ي مشترك ميان يهوديان و مسيحيان است .
اسراييل يك حقيقت واقعي است كه توسط سازمان ملل به رسميت شناخته شده است .

اعراب
 

اعراب هيچ هدفي از زندگي ندارند .
حق قانوني آنان در فلسطين ناشناخته است .
اعراب عقب مانده و تنبل هستند .
كشورهاي عربي مملو از سلاح هاي كشتارجمعي هستند .
اعراب خواستار نابودي اسراييل و افكندن آن در دريا هستند .
اعراب خواستار نابودي ارزش هاي غربي هستند .
اعراب قاتل و تروريست هستند .
سران اعراب ديكتاتور و قاتل هستند .
اعراب قادر به بيان حقيقت نيستند .
اعراب احمق هستند .
فلسطيني ها مي توانند در هر نقطه اي از جهان بزرگ عرب زندگي كنند .
اعراب ترسو و تنبل هستند و نمي توانند از تكنولوژي بهره ببرند .

نتيجه
 

با اين كه رسانه هاي اسراييلي سعي دارند در اخبار منتشر شده خود در خصوص انتفاضه نشان دهند كه هدف طرف فلسطيني از انتفاضه امتيازگيري در مذاكرات سازي است، بايستي رسانه هاي كشورهاي اسلامي با آگاهي كامل بتوانند از انتفاضه مردم فلسطين بهره برداري لازم را در جهت احقاق حقوق مردم فلسطين به عمل آوردند. هر چند كه با محدوديت هايي در جذب افكار عمومي كشورهاي غربي مواجه باشند .
در اين مورد ذكر چند نكته را ضروري مي دانم :
- اينكه رسانه هاي كشورهاي اسلامي در جهت احقاق حقوق مردم فلسطين با هم متحد شده و با به وجود آوردن موج خبري مبني بر نشان دادن مظلوميت مردم فلسطين افكار عمومي جهان را نسبت به اين موضوع آگاه نمايند. ضمن اينكه نگذارند روابط سياست مداران كشورهايشان با اسراييل عادي شده و بر مواضع سياسي خود پافشاري نمايند .
- رسانه هاي كشورهاي اسلامي با تهيه اخبار روزانه و جامع در جهت تنوير افكار عمومي بايستي مردم را از آنچه كه در فلسطين رخ مي دهد آگاه نمايند تا موضوع انتفاضه به يك موضوع درگيري بين دو قوم تبديل نشود .
- كشورهاي اسلامي بايستي داراي پايگاه هاي قوي مطبوعاتي باشند و با قدرت تمام، مظلوميت اسلام را در برابر صهيونيسم نشان دهند و نگذارند كه دست هاي پنهان، اين اخبار را به نفع خود تغيير دهند .
اميد است كه كشورهاي اسلامي با حجم وسيع تبليغات و موج خبري نه تنها يكديگر را در اين راه يعني(به تصوير كشيدن درست اخبار) ياري كنند بلكه در سياست كاري خود روشي را اتخاذ نمايند كه با همت خود جلوي اخبار ضد و نقيض اسراييل را بگيرند و به آزادي قدس عزيز كمك نمايند .
منابع :
1- صحيفه امام خميني، جلد 21 ، ص 87 .
2- همان، جلد 21 ، ص91 .
3- خالد قشطيني، القضيه الفسطينيه في نظر العالم، ص 12 .
4- همان، ص 11 و 28
5- دكتر جيهان دشتي، الدعاعيه و التزام الراديو في الحرب، النفسه، ص 434 .
6- محمود البدي، جوله في الحقل، الاعلامي الصهيوني، ص 127 تا 140 .
7- وضعيت فلسطينيان در سرزمين هاي اشغالي، تأليف: ايليا زريق، ترجمه عبدالكريم جادري .
8- رژيم صهيونيستي، احزاب سياسي، تأليف احمد خليفه، ترجمه: عبدالكريم جادري .
9- سازمان صهيونيستي، تأليف: الياس شوفاني، مترجم: عبدالكريم جادري .
10- رژيم صهيونيستي، نظام حكومتي، تأليف: الياس شوفاني، مترجم: عبدالكريم جادري .
11- رژيم صهيونيستي، نظام قانونگذاري و قصايي، تأليف: انيس مشقور، مترجم: عبدالكريم جادري .
منبع:پایگاه اطلاع رسانی فرهنگ ایثار وشهادت

ارسال توسط کاربر محترم سایت : j133719



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.