تاريخچه نمايندگي اسرائيل در تهران(1)

پس از اعزام عباس صيقل به عنوان فرستاده ويژه دولت ايران به اسرائيل (اواخر 1328) مقامات اسرائيلي اصرار زيادي به معامله متقابل و فرستادن نماينده‌اي به ايران داشتند. دكتر پينس رئيس اداره امورايران در وزارت...
شنبه، 20 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاريخچه نمايندگي اسرائيل در تهران(1)

تاريخچه نمايندگي اسرائيل در تهران(1)
تاريخچه نمايندگي اسرائيل در تهران(1)


 






 
پس از اعزام عباس صيقل به عنوان فرستاده ويژه دولت ايران به اسرائيل (اواخر 1328) مقامات اسرائيلي اصرار زيادي به معامله متقابل و فرستادن نماينده‌اي به ايران داشتند. دكتر پينس رئيس اداره امورايران در وزارت خارجه اسرائيل درديدار با صيقل اظهار مي‌داردكه همانطوري كه دولت اسرائيل وي را به عنوان مأمور رسيدگي به امور اتباع ايران پذيرفته،‌دولت ايران هم نماينده اسرائيل را بپذيرد. در پاسخ وي، صيقل اظهار مي‌دارد كه اعزام وي جهت حل و فصل مزاحمتي بود كه نسبت به اتباع ايراني فراهم شده و يادآور مي‌شود كه اسرائيل اتباعي در ايران ندارد كه نماينده‌اي براي رسيدگي به امور آنها به ايران بيايد. (1)
باتوجه به اصرار زياد و فشار اسرائيلي‌ها به صيقل مبني بر عمل متقابل، صيقل طي گزارشات خود به مركز، اين مطلب را منعكس مي‌نمايد. وي در يكي از گزارشات پس از تكراردرخواست اسرائيلي‌ها مي‌نويسد:‌«اين نكته نيز قابل كمال توجه و دقت است كه از حالا نبايد دولت اسرائيل را عادت داد در كار يهوديان اتباع ساير كشورها مداخله نمايد يعني بايد به آنها اين قسمت را فهمانيد كه آنها دولتي سياسي هستند يا مذهبي.اگر خودشان رادولت سياسي مي‌دانند و به عضويت سازمان ملل متحد نائل شده‌اند، فقر در كاراتباع خودشان كه گذرنامه اسرائيل در دست دارند بايد مداخله كنند و اگر خود را دولت مذهبي و باصطلاح واتيكان يهود مي‌دانند نبايد در كارهاي سياسي مداخله كنند همچنانكه دولت شاهنشاهي كه يگانه دولت شيعه مذهبي جهان است به هيچ وجه در امور شيعيان اتباع ساير دول مداخله نمي‌كند. اگر اجازه مي‌فرمايند پس از مشورت با استاد محترم جناب آقاي دكتر قاسم‌زاده مشاور حقوقي وزارت امور خارجه اين نكته را ضمن مذاكرات خود با آنها گوشزد نمايم.» (2)
دولت ايران در مقابل اين خواست اسرائيل، قبول نمودن نماينده اسرائيل را منوط به شناسائي اسرائيل مي‌كند و اعلام مي‌دارد كه تا تكليف شناسائي دولت اسرائيل روشن نگرديده آمدن نماينده يا مأمورين رسمي از طرف دولت اسرائيل براي دولت ايران ايجاد محظوراتي خواهد نمود. (3)
در سال 1335 ش دكتر زوري دوريل كه از يهوديان اروپايي بود(4) به تهران اعزام شد تا نمايندگي اتاق بازرگاني اسرائيل را در پايتخت ايران افتتاح كند و به توسعة روابط بازرگاني دو كشور بپردازد. (5) البته عنوان رسمي دوريل رئيس بخش اقتصادي آژانس يهود بود كه تقريباً تمام امور مربوط به يك نمايندگي سياسي خارجي را انجام مي‌داد و سالها اين سمت را دارا بود . (6)
اگر چه جزئيات مأموريت دوريل مشخص نيست اما قدر مسلم آناست كه وي به منظور آماده‌سازي افكار عمومي مردم و ترغيب دولتمردان ايران به همكاري با اسرائيل فعاليت‌هايي انجام مي‌داده است. در سندي كه از سفارت آمريكا در تهران به دست آمده در مورد فعاليتهاي دوريل چنين آمده است: «نماينده غيررسمي اسرائيل در تهران، گنجاندن موضوعاتي در طرفداري از اسرائيل در مطبوعات محلي بسيار فعال بوده است. تماسهاي او از طريق عباس شاهنده ناشر مجله فرمان و مهندس عبداله والا، ناشر و مالك تهران مصور صورت مي‌گيرد.
چنين شايع است كه وي در خلال هفته اول نوامبر يكصدهزار ريال به روزنامه‌نگاران پول داده است.» (7) اقدامات وي در سالهاي بعد نتيجه داد و تعداد زيادي از روزنامه‌نگاران به اسرائيل سفر كردند و با مقامات اسرائيلي ديدارهايي انجام مي‌دادند كه اين اقدام در راستاي زمينه‌سازي براي بسط و توسعه روابط دو كشور صورت مي‌گرفت. (8)
زوي دوريل از اوايل تيرماه سال 1337 دايره كنسولي را ايجاد كرد كه تحت پوشش آژانس يهود و زير نظر خود وي مشغول فعاليت بود. اين امر بدون هماهنگي ساواك و بدون كسب اجازه از وزارت امور خارجه انجام گرفت. در نامة محرمانه‌اي كه در همين زمينه از ساواك به وزارت امور خارجه ارسال شده است: «طبق اطلاع واصله از اوايل تيرماه جاري دائر كنسولي در آژانس يهود داير، و زير نظر مستقيم دكتر زوي، ‌فرزند كرزن، شهرت دوريل تبعه اسرائيل، نماينده بازرگاني اسرائيل، بدون دخالت كاركنان آژانس يهود شروع بكار نموده و آقاي ياكو تبعه اسرائيل نيز تصدي قسمت ويزاي دايره مزبور را عهده‌دار و به مدارك مسافرين ورودي و خروجي يهوديان رسيدگي مي‌نمايد. متمني است دستورفرمايند چگونگي را به اين سازمان اعلام دارند.» (9) كه البته وزارت امور خارجه از اين مطلب اظهار بي‌اطلاعي نموده و خواستار آن مي‌شود كه ساواك نتايج تحقيقات خود را به اطلاع وزارت امور خارجه نيز برساند. (10)
دوريل در 24 مي 1962 طي نامه‌اي به وزارت امور خارجه، فهرست اسامي و مشخصات اعضاي هيأت اسرائيلي مقيم تهران را به اين ترتيب ذكر كرده است.
1 . مايري عزير، (11)، كنسول داراي تابيعت ايران
2 . يوحنيارينو (12) رايزن اقتصادي
3. زوي رفيعه (13) دبير دوم. (14)
در سال 1341 نورالدين كيا مدير كل وزارت امور خارجه طي نامه‌اي به ابراهيم تيموري نماينده ايران در اسرائيل ضمن اشاره به يكي از نامه‌هاي ارسالي از سوي آن نمايندگي مي‌نويسد:
«... ذكر جمله (به قسمت امور كنسولي نمايندگي اسرائيل در تهران فرستاده مي‌شود) موجب تعجب گرديد. خواهشمند است در آينده در مكاتبات خود رعايت اين موضوع را بفرمائيد».(15) و بدين ويسله از وي مي‌خواهد از ذكر نام قسمت اموركنسولي نمايندگي اسرائيل در تهران خودداري گردد. تيموري ضمن ارسال پاسخ مي‌نويسد كه ذكر جملة مزبوردر نامه،‌عين گفتة عضو وزارت امور خارجه اسرائيل بود و مي‌نويسد: «.... براي مزيد استحضار جنابعالي در اينجا بايد به عرض برساند در تهران به همان نشاني كه در نامه 208 ذكر شده ساختمان نسبتاً بزرگ و 3 طبقه وجوددارد كه طبقه دوم آن محل كار شخصي است بنام دكتر دوريل كه خود را نماينده اسرائيل در تهران مي‌نامد و چند نفري به عنوان دبير اول و دبير دوم وغيره با او همكاري مي‌كنند. در طبقه سوم همان ساختمان شخص ديگري بنام كلنل ياكوب نيمرودي با يكي دو نفر نظامي ديگر از ارتش اسرائيل به كار اشتغال دارند خودرا نظامي نمايندگي اسرائيل در ايران مي‌خوانند و بالاخره در طبقه اول ساختمان مزبور يك نفر ديگر بنام آقاي دينولت مشغول كار است كه خود را وابسته بازرگاني نمايندگي اسرائيل در تهران مي‌شمارد. همانطور كه جنابعالي هم قطعاً كمابيش اطلاع داريد فعاليتها اينها از مقامات دولتي ايران پوشيده نيست و غالب مقامت ارتش و غيرارتش هم با آنها رفت‌و آمد و تماس دارند. بهرحال چون در بعضي مكاتبات برحسب ضرورت ممكن است احتياج به ذكر اين تشكيلات بشود و براي آنكه دوباره جمله «نمايندگي اسرائيل در تهران» تكرار نگردد، استدعا دارد بفرمائيد براي آن چه نامي بايد نهاد؟» (16)
مطلب ديگري كه در زمرة اقدامات مأمورين اسرائيلي در ايران، جهت رسميت دادن به حضور خود در ايران به شمار مي‌رفت اين بودكه از اوايل سال 1342 گذرنامه‌ها و يا رواديد صادره از طرف مأمورين اسرائيل در تهران با مهري با علامت رسمي دولت اسرائيل و عبارت «دولت اسرائيل ـ نمايندگي تهران» مهر مي‌شد در حاليكه قبل از آن رواديد صادره با مهري با عبارت «وزارت مهاجرت اسرائيل ـ اداره مهاجرت ـ تهران» مهر مي‌شد. (17)
ماير عزري يكي از اعضاي هيأت نمايندگي اسرائيل در ايران بود كه چند سال پس از دوريل به هيأت نمايندگي اسرائيل در تهران پيوست، ‌تاريخ دقيق شروع به كار وي در هيأت نمايندگي دردست نيست اما در حدود سالهاي 40 ـ 1339 مي‌باشد. ماير عزري يك يهودي ايراني اهل اصفهان بود كه در سال 1950 م به اسرائيل مهاجرت كرده بود. مأموريت عزري رسمي نبود و هيچ‌گاه استوارنامه‌اي در دست نداشت و خودش را يك يهودي ايراني كه به ميهن و زادگاهش بازگشته معرفي مي‌كرد. عزري دوسال در دانشكده حقوق دانشگاه تهران تحصيل كرده بود و بسياري از كساني را كه اكنون در رأس مقامات سياسي و اقتصادي ايران قرار داشتند مي‌شناخت. تسلط او به زبان فارسي و آشنايي‌اش با آداب و رسوم ايراني باعث شد كه سالهاي زيادي در ايران به عنوان رئيس هيأت نمايندگي اسرائيل، انجام وظيفه كند. (18)
روزنامه معاريو مورخ بيست و دوم ارديبهشت 1342 با درج خبري با عنوان «درجه‌وزير مختاري نماينده اسرائيل در تهران» خبر دادكه ماير عزري به درجه وزيرمختاري نائل آمده. در ادامه در رابطه با نمايندگي اسرائيل در تهران نوشت كه علي‌رغم فقدان روابط عادي ديپلماتيك،‌ يك نمايندگي اقتصادي كه داراي اختيارات كنسولي نيز هست به رياست دكتر دوريل در تهران فعال است. (19) ترفيع عزري به درجه وزيرمختاري نشانه پيشرفت روابط دو كشور بود.
حدود 3 ماه پس از آن، يعني در مردادماه 1342 همان روزنامه خبري درج كرد به اين عنوان كه نماينده اسرائيل در ايران به درجه سفيري ارتقاء يافت. (20) و اين ارتقاء را نشانه فعاليت فراوان وي در زمينه بسط روابط دو كشور و اهميت زياد اسرائيل براي تهران دانست. در پي انتشار اين اخبار در جرايد اسرائيل، تيموري نمايندة ايران در اسرائيل با حضور در وزارت خارجه اسرائيل، مراتب اعتراض خود را به انتشار اين اخبار اعلام داشت. (21)
اعضاي نمايندگي اسرائيل در ايران تقريباً از تمام مزايا مصونيت‌هاي ديپلماتيك نداشتند و حتي خودروهاي دوريل، سفيركبير، عزري، وزير مختار و كلنل نيمرودي وابسته نظامي پلاك سياسي داشتند. (22) براي هر چه روشن‌تر شدن جايگاه هيأت نمايندگي اسرائيل در تهران قسمتي از روزنامه يديعوت اخرونوت مورخه 2/1/1964 را عيناً نقل مي‌كنيم: «دكتر دوريل مي‌گويد: وقتي كه من به سياستمداران ايراني گوشزد مي‌كنم كه ديگر حالا موقع شناسايي اسرائيل فرارسيده است،‌ در جوابم مي‌گويند: «صبر كنيد موقع آن هم خواهد رسيد. به علاوه اين شور و هيجان شما براي چيست؟ شما كه به غيراز پرچم همه چيز در اينجا داريد.» حقيقت اين است كه موضوع فوق صحت دارد و همين امر جنبه مخصوص روابط دو كشور را مورد تأييد قرار مي‌دهد. گذشته از حق برافراشتن پرچم اسرائيل بر روي ساختمان و ماشين‌‌ها،‌ هيأت نمايندگي ما در تهران از همه چيز برخوردار است. دكتر دوريل و معاون وي مسيو عزري درجه سفير ووزير مختار دارند و به همين عنوان به كليه مراسم ديپلماتيك .... دعوت مي‌شوند.كلنل يعقوب نمرودي از هر لحاظ وابسته نظامي محسوب مي‌گردد و از لحاظ روابط خود با سران ارتش ايران حسادت بسياري از وابسته‌هاي نظامي رسمي را بر مي‌انگيزد. اعضاء هيأت نمايندگي حق دارند از مغازه ديپلماتها خريد كنند و چندي پيش نمرات سي‌ ـ دي (CD) نيز براي ماشين‌هاي آنها نصب گرديد (اين امر پس از قطع روابطمصر و ايران روي داد و مقامات ايراني نمرات سي ـ دي ماشينهاي مصري را به اسرائيليها دادند). (23)
در ادامة همين رفتار توأم با نرمش و دوستانه از سوي ايران با هيأت نمايندگي اسرائيل،‌ زوي دوريل از فرصت پيش آمده استفاده كرد و با ايجاد ارتباطات بسيار گسترده با مقامات دولتي و شخصيتهاي دانشگاهي و روزنامه‌نگاران، سعي كرد به نفوذ زيادي در تمام حوزه‌ها دست يابد و از اين طريق به خواسته‌هاي روزافزون خود دست يافته و در نهايت شناسايي دوژور براي اسرائيل كسب كند. رفتار وي آنقدر حساسيت برانگز بود كه حتي نمايندگيهاي خارجي نيز در اين باره حساسيت پيدا كرده بودند. در يادداشتهاي محرمانه‌اي كه از اسناد لانه جاسوسي آمريكا در تهران بدست آمده در اين باره چنين آمده است : «دكتر زوي دوريل نماينده اسرائيل در محل،‌ در زندگي مشكوكي به سر مي‌برد. او بطرز گسترده‌اي در بين هيأت ديپلماتيك مي‌پلكد اما جزو آنان نمي‌باشد... تاكنون او تماسهايش را گسترش داده است و شكي نيست كه داراي تماسهاي مؤثري با مقامات ايراني مي‌باشد.» (24)
نفوذ اسرائيلي‌ها در دربار و ساير مراكز قدرت و دستيابي آنها به اطلاعات به حدي چشمگير بود كه پس از استعفاي شريف‌امامي از نخست‌وزيري در 15 ادريبهشت سال 1340 ش،‌ماير عزري نختسين فردي بودكه به علي اميني اطلاع داد كه شاه قصد دارد او را به نخست‌وزيري بگمارد. (25)
زوي دوريل در تيرماه سال 1343 بخشنامه‌اي به نمايندگيهاي سياسي مقيم تهران فرستاد كه در آن بعنوان سفير اسرائيل در تهران امضا كرده بود. اين اقدام خارج از نزاكت وي واكنش وزارت امور خارجه را برانگيخت. در آن زمان عباس آرام وزير خارجه بود. وي ضمن تذكرات شديدي كه به وي داد، طي تلگرافي به صدريه نماينده ايران در اسرائيل، از وي خواست تحقيق كند تا معلوم شود كه آيا دوريل خودسرانه چنين اقدامي كرده يا با اطلاع دولت خود اين عمل را انجام داده است .(26) مقامات وزارت خارجه اسرائيل در پاسخ به استعلام نماينده ايران ضمن پاسخهاي مبهم متذكر شدند كه به نمايندگي‌شان در تهران خواهند گفت كه در آينده از اين قبيل اقدامات خودداري كند. (27) وزارت امور خارجه ايران در پاسخ خواهان آن شد كه بخشنامه‌اي كه برخلاف موازين بين‌المللي به سفارتخانه‌ها فرستاده شده جمع‌آوري شده و اگر اين اشخاص از جانب خود مرتكب چنين خلافي شدند مورد مؤاخذه قرار گيرند. (28) وزير خارجه اسرائيل اين عمل را بي‌اهميت خواهند ولي درخواست جمع‌آوري بخشنامه را براي نمايندگي و دولت اسرائيل تحقيرآميز دانست و در ضمن مذاكرات با صدريه به احضار همه كاركنان خود يا گذاشتن فقط يك نفر اشاره كرد. (29)
در تلگرافي كه عباس آرام به نمايندگي ايران در تل‌آويز ارسال داشته آمده است: «امر و مقرر گرديده است ظرف 24 ساعت اوراق را جمع‌آوري كند... در آنجا مجدداً توضيح بفرمائيد اين عمي كه از اينها سرزده است هم مخالف قوانين بين‌المللي و هم سوءاستفاده از مهمان‌نوازي و محبت‌ها و مساعدتها است.... خود سفارتخانه‌ها از اين عمل سخت انتاقد مي‌كنند و اظهار تعجب مي‌كنند كه چگونه چنين اقدامي ممكن است از طرف اشخاصي به عمل آيد. ضمناً بفرمائدي كه اين چيزي كه ما از آنها مي‌خواهيم ابداً ارتباطي به روابط فيمابين ندارد. عمل خلافي است كه از شخصي سرزده است ومسؤوليت آن متوجه او مي‌شود. مقصود اين است كه هيچ فكري در مورد روابط نكنند.» (30)
صدريه در شهريورماه سال 1343 در اين ارتباط با گلداماير مذاكره كرده و نتايج اين مذاكرات و گفتگوها را به تهران منعكس كرد. هر چند متن اين مذاكرات در دست نيست ولي از پاسخي كه آرام به تل‌آويو ارسال داشت مي‌توان موضوعات مطرح شده در ‌آن جلسه را حدس زد. در پاسخ تهيه شده توسط آرام آمده است: «لازم است با مقامات مربوط بلكه با خود خانم تماس گرفته اين طور بفرمائيد: مذاكرات را به تهران گزارش دادم جواب رسيده است كه اين صحبتها از ناحيه آنها واقعاً غير منتظره بوده، ترس از فلان آدم يعني چه. احضار اين و آن چه معني دارد. ما با وجود اين روابطي كه داريم، از اين اظهار به هيچ [وجه] خوشمان نيامده و انتظار نداشتيم. اين شخص در اينجا عملي را مرتكب شده است كه هيچ‌‌جا و هيچ‌وقت نظير آن ديده يا شنيده نشده... در مقابل اين عمل خبط وخطا ما گذشت بسيار كرديم... حالا آنها مبادرت به اينگونه صبحت‌ها ‌مي‌كنند. تهديد به جمع‌كردن يا تقليل دستگاه كه در ما اثري ندارد... ما هميشه با آنها روابط خوبي داشته‌ايم. دليل [هم] داريم كه داشته باشيم. ولي آنها ديگر نبايد توقع و انتظاراتي داشته باشند و اظهاراتي بكنند كه هيچ موجه نيست... مطالب فوق را در كمال صفا به آنها حالي فرمائيد كه در آتيه ديگر از اين حرفها نزنند.» (31) در نهايت دوريل كه به تل‌آويو فراخوانده شده بود به تهران بازگشت و قضيه به نحوي حل و فصل شد. اما اقدامات وي همچنان ادامه داشت.
در سال 1345 تلگرافي از سوي آرام وزير خارجه به صادق صدريه رئيس نمايندي در تل‌آويو ارسال شد كه در آن آمده است: «اين شخصي كه در ايناست خيلي موجب زحمت شده است. هر روز يك تقاضايي دارد كه جز بر همزدن روابط ايران با كليه كشورهاي عربي نتيجه ديگري ندارد. آيا دستور دارد؟ مطلب را در آنجا حالي فرماييد كه بايد فكري بكنند. هر روز مستقيماً از شخصيت‌هايي دعوت مي‌كند يا ملاقات مي‌نمايد كه حتي در مورد سفرا هم اجازه نمي‌دهيم...». (32)
به نظر مي‌رسد واكنش وزارت امور خارجه در قبال اين عمل نماينده اسرائيل دلايل چندي داشته است.اول اينكه اين اقدام نمايندگي اسرائيل چنانچه با عكس‌ العمل منفي دولت ايران مواجه نمي‌شد، احساسات و دشمني اعراب را عليه ايران بيش از پيش شدت مي‌بخشيد و مي‌توانست منجر به آن شود كه روابط ايران با كشورهاي محافظه‌كار عرب نيز دستخوش دگرگوني شده و به تيرگي بگرايد و ديگر اينكه كشورهاي تندروعب از اين مسأله به مثابه ابزار مناسب جهت انجام يك هجمه تبليغاتي عليه ايران استفاده كرده و افكار عمومي جهان عرب را عليه ايران بسيج نمايند.
از سوي ديگر افكار عمومي داخلي نيز، به ويژه پس از حادثة 15 خرداد سال 42 به شدت نسبت به اسرائيل و روابط ايران با آن كشور حساس شده بود و اين مسأله مي‌توانست عواقبي در داخل كشور در برداشته باشد و در تحريكات افكار عمومي و بسيج مردمي كه پس از سركوب قيام خونين 15 خرداد،‌ تحت خفقان و فشار شديد بودند مؤثر واقع شود.
مقامات وزارت خارجه سعي داشتند اين مسأله را به گونه‌اي به انجام رسانند كه به كليت روابط آسيبي وارد نكند و به نوعي خواهان آن بوند كه اين اقدام را يك اقدام شخصي نماينده اسرائيل قلمداد كرده وآنها را قانع نمايندكه ديگر نبايستي چنين اقدامي تكرار شود.

پي نوشت ها :
 

1. گزارش محرمانه شماره 50 مورخه 4/5/1328 از عباس صيقل به وزارت خارجه، بايگاني اسناد وزارت خارجه، نمايندگي فلسطين،‌سال 30 آ 1324 ، كارتن 56، پرونده 908.
2. گزارش محرمانه شماره 65 مورخ 30/5/1328، از صيقل به وزارت خارجه، بايگاني وزارت خارجه، نمايندگي فلسطين، سال 30 ـ 1324، كارتن 56، پرونده 908.
3. گزارش محرمانه 7188 مورخ 10/10/28 از وزير خارجه به صيقل، نمايندگي فلسطين، سال 30 ـ 1324، كارتن 56، پرونده 908.
4. تاريخ سياسي معاصر ايران، سيدجلال‌الدين مدني، ‌دفتر انتشارت آمريكا سلامي،‌صفحه 228.
5. سياست‌خارجي ايران، 1357 ـ 1300، پيشين، صفحة 286.
6. نگاه كنيد به: اسناد لانه جاسوسي، شماره 36، اشغالگران قدس،‌سند شمارة 1، 2، صص 17 ـ 16
7. اسنادلانه جاسوسي، شمارة 36، سند سري، مورخ بهمن 1335، صفحه 16.
8. جهت اطلاع بيشتر به قسمت سفر خبرنگاران ايراني به اسرائيل در همين كتاب مراجعه شود.
9. نامه شماره 6174 مورخ 7/5/37 از ساواك به وزارت خارجه، سال 1337، كارتن 387 پرونده 6 ـ 1.
10. همان منبع
11. Meir Ezri.
12. Johanan H. Rinot.
13. Zvi Rafiah.
14. نامه دوريل به وزارت امور خارجه، مورخ 24 مي 1962، سال 1340، كارتن 31، پرونده 8.
15. نامه محرمانه شماره 3466 مورخه 5/6/1341 از نورالدين كيا به ابراهيم تيموري، نمايندگي تل‌آويو، سال 49 ـ‌1338، كارتن 11، پرونده 92.
16. نامه شماره 333 مورخه 19/6/41 از ابراهيم تيموري به نورالدين كيا،‌ نمايندگي تل‌آويو، سال 49 ـ 1338، كارتن 11، پرونده 92.
17. گزارش شماره 425 مورخ 16/4/41 از ابراهيم تيموري به وزارت خارجه، نمايندگي تل‌آويو، سال 49 ـ 1338،‌كارتن 11، پرونده 92.
18. سايست خارجي ايران، 57 ـ 1300، پيشين، صفحه 286.
19. روزنامه معاريو، مورخ 7/5/1963 (گزارش شماره 183 مورخ 22/2/1342) از منوچهر پيشوا در اسرائيل به وزارت خارجه، نمايندگي تل‌آويو، سال 41 ـ‌1338، كارتن 1، پرونده 2.
20. گزارش شماره 596 مورخ 20/5/1342، از تل‌آويو (تيمروي) به وزارت خارجه، ترجمه روزنامه معاريو، مورخه 6/8/63، نمايندگي تل‌آويو، سال 1342، كارتن 1، پرونده 9.
21. گزارش شماره 5959 مورخه 20/5/1342 از تيموري به وزارت خارجه، نمايندگي تل‌آويو، 49 ـ 1338، كارتن 11،‌ پرونده 92.
22. روزنامه معاريو، 23 اكتبر 1963، نمايندگي تل‌آويو، سال 1342، كارتن 2، پرونده 12.
23. گزارش شماره 1226 مورخ 15/10/1342، از تل‌آويو به وزارت خارجه، به نقل از روزنامه يديعوت اخرونوت، مورخ 2/1/1964.
24. اسناد لانه‌جاسوسي، شمماره 36، سند شماره2، صفحه 17.
25. سياست خارجي ايران، 1357 ـ‌1300، پيشين، صفحه289.
26. تلگراف رمز شماره 887 مورخه 24/4/43 از وزارت خارجه به صدريه (تل‌آويو)،‌سال 49 ـ 1338، كارتن 16، پرونده 214.
27. تلگراف شماره 550 مورخه 25/4/43 از صدريه به وزارت خارجه، نمايندگي تل‌آويو،‌ سال 49 ـ 1338، كارتن 16، پرونده 214.
28. تلگراف رمز شماره 922 مورخه 27/4/43، از وزارت خارجه به صدريه، نمايندگي تل‌آويو،‌سال 49 ـ 1338، كارتن 16، پرونده 214.
29. تلگراف رمز شماره 696 مورخه 19/5/43، صدريه به وزارت خارجه، نمايندگي تل‌آويو، سال 49 ـ 1338، كارتن 16، پرونده 214.
30. تلگراف شماره 1211 مورخ 31/5/43 از آرام به صدريه (تل‌آويو)، سال 49 ـ 1338، كارتن 16، پرونده 214.
31. تلگراف شماره 1409 مورخه 26/6/43 از آرام به نمايندگي در تل‌آويو، سال 49 ـ 1338، كارتن 16، پرونده 214.
32.. تلگراف رمز شماره 1333مورخه 23/453 از وزارت خارجه به تل‌آويو،‌ سال 49 ـ 1338، كارتن 16، پرونده 213.
 

برگرفته از: ايران و تحولات فلسطين،‌ مركز اسناد وخدمات پژوهشي
منبع: www.dowran.ir



 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط