برهان لطف و غيبت(4)
نويسنده: حسين الهي نژاد
ج. فايده امام غايب
در كتابهاي مختلف، فوايد بسياري براي امام غايب ذكر شده است كه به مهمترين آنها خواهيم پرداخت. در يك نگاه كلي ميتوان فايدهرساني امام را در دو بعد مطرح كرد:
1. بعد تكوين
2. بعد تشريع
در بعد تكوين، اصل وجود حضرت بدون تصرف تشريعي، براي مردم لطف محسوب ميشود. در واقع، واسطه فيض بودن امام براي موجودات ديگر، از اين راه توجيه ميشود.
اما بعد تشريع، شقوق گوناگوني دارد كه در يك رويكرد كلي، ميتوان آنها را به دو نوع تقسيم كرد:
1. فايدهرساني براي آينده بشريت؛
2. فايدهرساني براي بشريت كنوني.
در فرض نخست بايد گفت چون حجت خدا، آخرين حجت الهي است و از طرف ديگر، خداوند حكيم زمين را بدون حجت قرار نخواهد داد، لازم است امام وحجت خدا براي فايدهرساني به آيندگان نيز زنده بماند، تا انسانهاي آينده نيز بدون راهنما و رهبر نشوند.
در فرض دوم كه فايدهرساني براي انسانهاي كنوني است، فوايد فراواني را ميتوان برشمرد؛ از جمله:
1. اميد بخشي
انتظار منجي، از يك طرف فرايند زندگي انسانها را هدفمند كرده و دورنماي خوب و روشني را پيش روي بشر قرار ميدهد و از طرف ديگر روزنه اميد و اميدواري را در قلوب تك تك انسانها روشن ميكند. به دليل اهميت انتظار، در احاديث وروايات مختلفي بر آن تاكيد فراواني شده است.
ان القائم منا هو المهدي الذي يجب ان ينتظر في غيبته (صدوق، همان: ج2، ص377)؛ همانا قيام كننده از ما (اهل بيت) همان مهدي است كه انتظار او در زمان غيبتش واجب است.
قرآن كريم نيز بر اهميت اميد و انتظار تاكيد كرده، يأس و نا اميدي را مورد نكوهش قرار داده است:
(لاتيأسو من روح الله انه لايأس من روح الله الا القوم الكافرين) (يوسف، 78)؛ از رحمت و گشايش الهي نا اميد نباشيد كه جز گروه كافران، كسي از رحمت خدا نا اميد نيست.
در برخي روايات نيز نا اميدي و مأيوس شدن، بلاي بزرگ تلقي شده است. از حضرت علي عليه السلام نقل شده است:
اعظم البلاء انقطاع الرجاء (آمدي، 1366: ش1323)؛ بزرگترين گرفتاري، نا اميد شدن است.
برخي روايات، انتظار را، بهترين و محبوبترين اعمال نزد خدا دانسته شده ا ست. از حضرت علي عليه السلام نقل شده است:
افضل عباده المومن انتظار فرج الله (صدوق، 1410: ج2، ص616)؛ برترين عبادت مؤمن انتظار فرج از جانب خداوند است.
وقتي يك آموزه، نشاط و پويايي به ارمغان ميآورد، نيز آينده ايده آل و آرماني را فراسوي بشر ترسيم ميكند، بزرگترين فايده و منفعت را به بشر و جوامع بشري هديه ميكند، بنابر اين انتظار امام غايب، ثمره و نتيجه بس مهمي را همراه دارد. با اثبات مطالب فوق، فايدهرساني از ناحيه امام غايب و در نهايت لطف بودن او به منصه ظهور ميرسد.
2. حفظ دين و شريع
از آثار و بركات امام ـ حتي در زمان غيبت ـ نگهداري دين و شريعت از نابودي و انحراف است.
در اين رابطه از امير مومنان علي عليه السلام خطبهاي نقل شده است كه ميفرمايد:
واخذوا يمينا و شمالا ظعنا في مسالك الغي و تركا لمذاهب الرشد، فلا تستعجلو ما هو كائن مرصد… الا و ان من ادركها منايسري فيها بسراج منير و يحذو فيها علي مثال الصالحين، ليحل فيها ربقا و يعتق رقا و يصدح شعبا و يشعب صدعا، في ستره عن الناس، لايبصر القائف اثره و لو تابع نظره ثم يشعذن فيها شحذ القين النصل، تجلي بالتنزيل ابصارهم و يرمي بالتفسير في مسامعهم و يغبضون كاس الحكمه بعد الصبوح (فيض الاسلام، بيتا: خطبه 150)؛
به راههاي چپ و راست رفتند، و راه ضلالت وگمراهي پيمودند و راه روشن هدايت را گذاشتند … پس در باره آن چه شدني است و در انتظارش هستيد، عجله نكنيد… آگاه باشيد كسي كه از ما آن فتنهها را درك ميكند و به رويه نيكان رفتار مينمايد، تا در آن گرفتاريها بندي را بگشايد و اسيري را از قيد جهل و ناداني آزاد كند و جمعيت گمراهي را پراكنده سازد و حق را گرد آورد، در پنهاني از مردم كه اثر و نشانه او را جوينده نميبيند، هرچند در پي او نظر افكند هيچ كس او را نخواهد ديد؛ اگر چه سعي و كوشش بسيار به كار برد مگر كسي كه لياقت ملاقات داشته باشد، پس گروهي در آن فتنهها صيقلي شوند؛ مانند صيقل دادن شمشير توسط آهنگر به طوري كه ديدههاي آنها به نور قرآن جلا داده شده و تفسير در گوشهايشان جاي ميگيرد و شب، جام حكمت را به آنها بنوشانند پس از اين كه در بامداد هم نوشيده باشند.
طبق برداشت برخي شارحان نهج البلاغه مسؤليتهايي كه در خطبه برشمرده شده و رسالت امام تلقي شده است، هنگام غيبت امام ميباشد. با توجه به اين رويكرد امام غايب به هدايت مسلمانها و رشد و تعالي آنها دغدغه داشته و در هدايت آنها به طور غير مستقيم دخالت دارد.
در برخي روايات به اين نكته توجه شده كه اگر راه هدايت بر همه مردم حتي خوبان نيز بسته شود و مردم در تشخيص حق از باطل مميز نداشته باشند، غيبت امام زمان عليه السلام بيدرنگ به ظهور تبديل خواهد شد، تا هدايت و راه نجات به حيات و تداوم خود ادامه دهد. امام باقر عليه السلام فرموده است:
اقرب من يكون العباد من الله و ا رضي ما يكون عنهم اذا افتقدو حجة الله فلم يظهر لهم، و لم يعلموا بمكانه، و هم في ذلك يعلمون انه لم تبطل حجة الله ولاميثاقه… و قد علم ان اوليائه لايرتابون. و لم علم انهم يرتابون ما غيب عنهم حجته طرفه عين (نعماني، همان: ص83؛ طوسي، همان: ص276؛ كليني، 1377: ج1، ص333)؛
نزديكترين بندگان به خدا كه خدا نيز بيش از همه از آنها خشنود ا ست، بندگاني هستند كه حجت خدا از چشم آنها ناپديد خواهد شد؛ آنها حجت خدا را نميبينند و جايگاه او را نميشناسند؛ ولي يقين دارند كه حجت خدا ميان آن هاست و حجتهاي خدا باطل شدني نيستند… خدا ميداند كه اوليائش در وجود حجت خدا به شك وترديد نميافتند. اگر ميدانست كه امر بر آنها مشتبه ميشود، حتي يك لحظه هم حجت خودش را پنهان نميكرد.
علاوه برفايدههاي گفته شده فوايد ديگري نيز مطرح است كه به صورت اجمال مطرح ميكنيم:
1. هدايتهاي معنوي امام كه درباره برخي تشنگان سيرو سلوك و صالحان صورت گرفته و ميگيرد.
2. ياريرساني به برخي كساني كه در حالت و اضطرار خاصي به او متوسل ميشوند. نمونههاي اين موارد در كتب مربوط به آن نقل شده است.
3. دعاي خير آن حضرت در حق مؤمنان و اين بهرهاي است بزرگ.
4. دفع برخي شرور با عنايت امام به خواص يا طرفداران حق؛ به خصوص زماني كه هجمههاي دشمن از هر سو آنان را تهديد ميكند.
5. هدايت تسبيبي آن حضرت به وسيله نمايندگان خاص وعام خود كه در عصر غيبت داشته و خواهد داشت؛ چه اين كه هرچه نمايندگان او انجام ميدهند، به نيابت و وكالت از او است و به شخص امام باز ميگردد.
6. تصويب امور سال در شبهاي قدر كه طبق روايات با امضاي امام صورت ميگيرد…[6].
در پايان بحث، با طرح مثالي نتيجه را بيشتر روشن ميكنيم. زمان حضور و ظهور امام معصوم عليه السلام كه لطف بودن او برهيچ كس پوشيده نيست، اگر ستمگران امام را به زندان انداخته يا براي او محدوديت ايجاد كردند، آيا ميتوانيم درباره امام محبوس بگوييم، براي مردم هيچ فايدهاي ندارد و وجود چنين امامي، لطف نيست؟ در پاسخ بايد گفت: هيچ تعارضي ميان پنهان بودن امام و لطف وجود ندارد؛ زيرا اولا اصل وجود امام كه به ضرورت عقلي و شرعي لازم است، از طرف خدا تعيين شده و لطف بودن او ثابت ميشود. ثانيا اين مردم هستند كه خود را به نوعي از ارشاد و هدايت و تصدي امام محروم ساخته اند؛ بنابر اين ميان عامل غيبت كه كوتاهي و تقصير مردم است و عامل ضرورت وجود امام كه حكمت عاليه الهي است، فرق است.
ترابط لطف و غيبت
«اصل وجود امام لطف است و تصرف آن حضرت لطف ديگر، و عدم تحقق زعامت و حكومت ظاهري امام نيز به سبب كوتاهيهاي مردم است» (علامه حلّي، همان: ص509).
لطف بودن امام در تمام زمانها
از جمله مباحث مهم مهدويت گستره و قلمرو لطف امام است. آيا لطف امام در همه زمانها براي همه انسانها ساري و جاري است يا در مقاطع خاص زماني نظير ظهور و براي افراد خاص نظير مؤمنان جريان دارد؟
همان گونه كه گذشت، امام داراي دو جايگاه و دو مقام است و به تناسب همين دو جايگاه، لطف امام نيز داراي انواع و اقسامي است.
1. لطف محصل
اصل وجود امام و انتخاب او براي امامت از سوي خدا كه از آن به مقام ثبوت تعبير ميكنيم، لطف است. امام در جايگاه انسان كامل، و واسط ميان خدا و خلق مطرح است و اگر خدا امام را به وجود نميآورد، به نوعي نقض غرض خلقت انسانها پيش آمده بود.
در فرض لطف محصل كه خلقت بشر به آن وابسطه است، لطف بودن امام به عنوان انسان كامل و واسطه فيض، براي همه انسانها در همه زمانها ثابت است. در واقع قلمرو لطف محصل فراگير و همه جانبه است و مقطع غيبت و ظهور براي ان تفاوت ندارد؛ پس دراين فرض نه تنها لطف از غيبت جدا نميشود، بلكه همراه و همدوش غيبت جريان دارد.
2. لطف مقرب
اما رسالت امام در لطف مقرب، هديت و راهنمايي انسانها به سوي انجام عبادت و طاعت خدا و نيز بر حذر داشتنن آنها از انجام گناه و معصيت است. البته امام در فرض غيبت نميتواند لطفش را به طور كامل اجرائي كند؛ با اين حال، لطف امام در مرتبه ديگر باز نصيب مردم و جامعه ميشود؛ مانند حفظ و صيانت دين از انحراف و كج روي، احياي اميد و اميدواري در مردم و جامعه، احساس مردم در وجود و حضور رهبر و نظارت او كه سبب مصونيت از معاصي و تحريص به انجام كارهاي خير خواهد شد و نيز اشراف و هدايت كارها در قالب نائبان و جانشينان خود، كه همه آنها در هدايت و راهنمايي انسانها به سعادت موثر است. در واقع معناي لطف نيز غير از اين نيست؛ زيرا در تعريف لطف مقرب ميگوئيم: چيزي است كه زمينه انجام تكاليف و اجتناب افعال قبيح را در انسانها فراهم ميكند.
نتيجه
پي نوشت ها :
[6]. ر.ك: خرازي، سيدمحسن، مجله شمس ولايت، بنياد فرهنگي و خيريه نيمه شعبان، ويژه سال 1384، ص12.
آمدي، عبدالواحد، غرر الحكم و درر الكلم، قم، نشر دفتر تبليغات، 1366ش.
اصفهاني، محمدتقي، هداية المسترشدين، قم، مؤسسه آل البيت، بيتا.
بحراني، سيدهاشم، قواعد المرام. بيجا، بينا، بيتا.
جميل، محمد، شرح عقائدالاماميه، دوم، بيروت، اعلمي، 1421ق.
جوادي آملي، عبد الله، پيرامون وحي و رهبري، قم، الزهراء، بيتا.
حسن زاده آملي، حسن، امامت، قم، قيام، 1376ش.
حمصي الرازي محمود، المنقد من التقليد، قم، النشر الاسلامي، 1414ق.
خرازي، سيد محسن، فلسفه وجود امام، شمس ولايت، 1384ش.
خرازي، سيد محسن، قاعده لطف، فصلنامه انتظار موعود، ش 8 و 9، تابستان و پاييز، 1383ش.
سبحاني، جعفر، الهيات، بيروت، دار الاسلاميه، 1410ق.
سيدمرتضي، علي الذخيره في العلم الكتاب، دوم، قم، مؤسسه نشر اسلامي، 1411ق.
سيوري الحلي، اللوامع الالهية، تبريز، مكتبة الاعلام الاسلامي، بينا، 1396ق.
شيخ مفيد، النكت الاعتقاديه، دوم، بيروت، دارالمفيد، 1414ق.
صافي، لطف الله، منتخب الاثر، قم، موسسة سيده المعصومه، 1419ش.
صدوق، محمد، خصال، بيروت، اعلمي، 1410ق.
ــــــــــــــ، علل الشرايع، دوم، بيروت، دارالحجه، 1421ق.
ــــــــــــــ، كمال الدين، انتشارات مسجد جمكران، دوم بيتا.
طوسي، محمد، خورشيد در نهان، ترجمه الغيبه، تهران، موسسه تعاون امام خميني، 1384ش.
ــــــــــــــ، غيبت، دوم، قم، مؤسسة المعارف الاسلاميه، 1417ق.
ــــــــــــــ، كلمات المحققين، بيجا، بينا، بيتا.
طوسي، نصير الدين، تجريد الاعتقاد، بيجا، بينا، بيتا.
ــــــــــــــــــ، تلخيص المحصل، بيروت، دار الاضواء، 1405ق.
علامه حلي، كشف المراد، ترجمه ابوالحسن شعراني، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، هشتم، 1376 ش.
كليني، محمد، كافي، دوم، تهران، گلگشت، 1377 ش.
لطيفي، رحيم، رويكرد عقلي به ضرورت وجود امام (قاعده لطف)، فصلنامه انتظار موعود، ش 6، زمستان 1381ش.
مجلسي، محمد باقر، امام شناسي، تحقيق سيد علي اماميان، سوم، قم، سرور، بيتا.
موسوي اصفهاني، محمد تقي، مكيال المكارم، ترجمه حائري قزويني، پنجم، تهران، 1372ش.
نعماني، محمد، غيبت، قم، كتابخانه صدوق، 1363ش.
نوبختي، ابراهيم، الياقوت، قم، مكتبة السيد المرعشي، 1413ق.
فيض الاسلام، نهج البلاغه، بيجا، بينا، بيتا.
واله، حسين، «لطف نزد آكويناس و دركلام شيعه» مجله نقد ونظر، ش 1، زمستان 1375.
/ع