افق خداشناسي در فلسفه ارسطويي و حكمت صدرايي(4)

1. جوهريت خدا: از نظر ارسطو محرك نخستين جوهر است، چنانكه ميگويد وجود «جوهر» سرمدي نامتحرك ضروري است.([85]) اما از نظر صدرالمتألهين جوهر و عرض از اقسام ماهيات هستند و خدا چون ماهيت ندارد اطلاق جوهر بر او نميتوان كرد. از سوي ديگر جوهر، ماهيتي جنساً ناقص است كه ذات و تقرر دارد ولي داراي ابهام است و
سه‌شنبه، 23 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
افق خداشناسي در فلسفه ارسطويي و حكمت صدرايي(4)

افق خداشناسي در فلسفه ارسطويي و حكمت صدرايي(4)
افق خداشناسي در فلسفه ارسطويي و حكمت صدرايي(4)


 

نويسنده:علي‌ الله بداشتي‌*




 
صفاتي كه ارسطو و ملاصدرا در آن اختلاف نظر دارند:
1. جوهريت خدا: از نظر ارسطو محرك نخستين جوهر است، چنانكه ميگويد وجود «جوهر» سرمدي نامتحرك ضروري است.([85]) اما از نظر صدرالمتألهين جوهر و عرض از اقسام ماهيات هستند و خدا چون ماهيت ندارد اطلاق جوهر بر او نميتوان كرد. از سوي ديگر جوهر، ماهيتي جنساً ناقص است كه ذات و تقرر دارد ولي داراي ابهام است و بواسطه فصل، تحصّل مييابد و چون خدا واجب‌الوجود از جميع جهات است مبرّا از هرگونه تركيب است، پس نه جنس دارد و نه فصل.([86]) البته ممكن است مراد ارسطو از جوهر، جوهر جنسي نباشد و مرادش وجود غير محمول باشد چون در معناي جوهر ميگويد يعني آنكه بر موضوعي حمل نميشود بلكه چيزهاي ديگر بر آن حمل ميشوند، شايد باين معنا، جوهريت را بر خدا حمل كرده باشد اما ابن‌سينا در الاشارات اين را ظن باطل و خطا ميداند.
2. علم خدا به ماسوا: از نظر ارسطو خدا تنها به خودش علم دارد اما از نظر ملاصدرا به همه عالم از ازل تا ابد، از كلي تا جزئي و به همه ذرات عالَم، عالِم است كه در سطور پيش بحث شد.
اوصافي از حقتعالي كه از ارسطو سخني به ما نرسيده و ملاصدرا به آنها پرداخته است:
1. قدرت و اراده: در آثار ارسطو سخني از قدرت و اراده حقتعالي بچشم نميخورد. شايد بر اساس مباني ارسطو كه فاعليت خدا تنها از طريق علت غايي و متعلق شوق بودن اوست، جاي بحث از قدرت و اراده او نباشد اما صدرالمتألهين براساس برهان صديقين قدرت و اراده خدا را ثابت ميداند و آنها را تابع علم و حيات ميداند.([87])
2. توحيد واجب: همانگونه كه اشاره شد، ارسطو گاه از محرك نخستين و گاه از محركهاي ثابت سرمدي سخن گفته است اما صدرالمتألهين براهين متعدد بر توحيد و تفرد واجب تعالي آورده است.([88])
3. عينيت صفات خدا با ذات او و عينيت صفات با يكديگر: ملاصدرا دلايل متعددي بر اين مطلب شريف ذكر ميكند اما در آثار ارسطو سخني از آن نيست.([89])
4. صفات اضافيه مثل خالقيت، رازقيت، رحمانيت، رحيميت و قيوميت و... ، اينها صفاتي است كه با مباني صدرايي اثبات ميشود.([90]) اما در خداشناسي ارسطويي ذكري از آنها نيست و با مباني ارسطويي چندان جاي طرح ندارد.([91])
5. جهان حادث است: براساس مباني ارسطويي جهان قديم است و خدا تنها محرك حركت دَوراني جهان است اما براساس مباني صدرايي جهان حادث است و جهان فعل خداست و خدا دائماً به جهان وجود ميبخشد.([92])

خلاصه سخن
 

1. موضوع شناخت خدا و صفات جمال و جلال او نزد هر دو حكيم الهي مهم تلقي شده است.
2. در روش شناخت خدا، ارسطو بيشتر عقلگراست اما ملاصدرا علاوه بر روي آوردن به عقل از شهود عرفاني و آموزه‌هاي وحياني نيز كمال استفاده را مينمايد تا به معرفتش غناي بيشتري ببخشد.
3. در مباني هستي‌شناسي، وجود اصل و موضوع فلسفه هر دو است اما ارسطو سؤال از وجود را منعطف به سؤال از جوهر ميكند درحالي كه ملاصدرا حقيقت وجود را مطلق از هر قيدي و برتر از معناي جنسي يا نوعي ميداند.
4. خدا در انديشه ارسطو نخستين و اعلي و بهترين و خير محض و تنها عالِم به ذات خويش و بيخبر و منقطع از جهانيان است ولي خدا در انديشه صدرالمتألهين ضمن اينكه همه كمالات برشمرده از نظر ارسطو را داراست خدايي است كه علم و قدرت و اراده فراگير او همواره در جهان جاري است و او پيوسته از احوال جهانيان آگاه، و فيضش را در جهان جاري ميسازد و بفيض او جهان همواره در حال حدوث و زايش است و مخلوقات همواره دست نياز بسوي او دارند و او دعاي بندگان را ميشنود و به بندگانش محبت ميورزد و حوايجشان را برآورده ميسازد. خلاصه اينكه افق خداشناسي ارسطو متناسب با فلسفه ارسطويي در دو هزار و سيصد سال قبل و افق خداشناسي حكمت متعاليه صدرايي متناسب با رشد حكمت الهي در دو هزار سال بعد از اوست.

پي‌نوشت‌ها:
 

[85]. لطفي، مابعدالطبيعه، ص 475.
[86]. االمبدأ و المعاد، ص 89.
[87]. الاسفارالاربعة، ج 6، ص 25; المظاهرالهية، ص 78.
[88]. الاسفارالاربعة، ج 6، ص 66 ـ 96; ج 1، ص 126 ـ 136; المظاهرالهية، ص 74.
[89]. المظاهرالهية، ص 83; اسفار، ج 6، ص 133 ـ 148.
[90]. الاسفارالاربعة، ج 6، ص 118; المظاهرالهية، ص 80 ـ 87.
[91]. تاريخ فلسفه، يونان و روم، ج 1، ص 36.
[92]. المظاهرالهية، ص 108 ـ 113; الاسفارالاربعة، ج 5، ص 205 ـ 240.
 

منابع تحقيق
1. قرآن.
2. ابن رشد، محمد بن احمد، تفسير مابعدالطبيعه، ج3، بيروت، دار المشرق، بي‌تا.
3. ابن‌سينا، ابوعلي، الإشارات و التنبيهات، شرح خواجه نصيرالدين طوسي، قم، نشر البلاغه، 1375 هـ.ش.
4. خراساني، شرف‌الدين، متافيزيك (مابعدالطبيعه)، ارسطو، تهران، حكمت 1377 هـ. ش.
5. صدرالمتألهين، صدرالدين محمد، الاسفار (الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة)، بيروت، داراحياء، 1981 م.
6. صدرالمتألهين، صدرالدين محمد; المبدأ و المعاد، ترجمه محمد ذبيحي، قم، دانشگاه قم، 1380 هـ. ش.
7. صدرالمتألهين، صدرالدين محمد، رساله حدوث العالم يا كتاب آفرينش جهان، ترجمه خواجوي، تهران، مولي، 1377 هـ. ش.
8. صدرالمتألهين، صدرالدين محمد، الشواهد الربوبية، تصحيح سيد جلال الدين آشتياني، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1360 هـ. ش.
9. صدرالمتألهين، صدرالدين محمد، المشاعر، ميرزا عمادالدوله، اصفهان، مهدوي، بي‌تا.
10. صدرالمتألهين، صدرالدين محمد، المظاهرالإلهية، تصحيح سيد جلال‌الدين آشتياني، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1377 هـ. ش.
11. فريد وجدي، دائرة المعارف القرن العشرين، بيروت، دارالمعرفة، 1971 م.
12. كاپلستون، فردريك; تاريخ فلسفه، ج 1، يونان و روم، ترجمه سيد جلال‌الدين مجتبوي، تهران، سروش، 1368.
13. لطفي، محمد حسن، مابعدالطبيعه ارسطو، تهران، طرح نو، 1378 هـ. ش.
14. ماجد فخري، ارسطو طاليس، بيروت، المكتبة الشرقية، 1986 م.
www.mullasadra.org




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.