اعلاميه نود و پنج ماده اى لوتر (1)

علاميه يا اصول پيشنهادى لوتر در سال 1517، يكى از نقاط عطف مهم در تاريخ مسيحيت و نيز مغرب زمين است; زيرا سرآغاز تحولات مهم و برگشت ناپذيرى در مناسبات دين و دولت از آن زمان به بعد بوده است. خود لوتر آن را «نود و پنج تز در باب آمرزش» ناميد و در ابتدا آن را براى عالمان الهيات و
پنجشنبه، 25 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اعلاميه نود و پنج ماده اى لوتر (1)

اعلاميه نود و پنج ماده اى لوتر (1)
اعلاميه نود و پنج ماده اى لوتر (1)


 

نويسنده:بهروز حدادى




 
علاميه يا اصول پيشنهادى لوتر در سال 1517، يكى از نقاط عطف مهم در تاريخ مسيحيت و نيز مغرب زمين است; زيرا سرآغاز تحولات مهم و برگشت ناپذيرى در مناسبات دين و دولت از آن زمان به بعد بوده است. خود لوتر آن را «نود و پنج تز در باب آمرزش» ناميد و در ابتدا آن را براى عالمان الهيات و اهل فن به لاتينى نوشت و سپس به زبان آلمانى ترجمه كرد و دير زمانى است كه روز انتشار آن به عنوان آغاز جنبش اصلاحات دينى در آلمان جشن گرفته مى شود. درباره اين اعلاميه، توجه به نكات زير اهميت دارد:
1. در مورد چگونگى انتشار اين اعلاميه دو روايت هست. بر اساس روايت اول، مارتين لوتر اين اعلاميه را در 31 اكتبر سال 1517 در «روز همه قديسان» در كليساى جامع ويتنبرگ نصب كرد. انتخاب اين روز نيز بدان سبب بود كه مردم از اطراف و اكناف براى بزرگداشت اين روز به كليساى يادشده مراجعه مى كردند. با اين كه اين روايت در بسيارى از كتب نقل شده اما ظاهراً مستند درستى ندارد و بنا به آنچه در دايره المعارف معتبر كاتوليك نقل شده، براى اولين بار يكى از ياران لوتر به نام ملانشتون چنين روايتى را نقل كرد و بعدها نيز اين روز جشن گرفته شد. افزون بر اين خود لوتر در دست نوشته ها و خاطراتش ـ كه بسيارى از تحولات مهم زندگى خود را بيان كردهـ نه تنها اشاره اى به اين واقعه نمى كند كه نكته ديگرى را ذكر مى كند كه نقل خواهيم كرد.
روايت دوم آن است كه لوتر ملاحظات خود را نه براى عموم بلكه براى بزرگان كليساى آلمان فرستاد و كوشيد با يادآورى اين موضوع به آنان، بدعت پيداشده را به گونه اى مسالمت آميز از ميان بردارد. بهترين مؤيد اين مطلب نقل قولى از خود لوتر از «مجموعه آثار» وى است: «آنگاه نامه اى همراه با مسئله هايم براى اسقف ماگدبورگ ارسال كردم و از او استدعا كردم كه تتسل را از موعظه در مورد اين مسائل احمقانه باز دارد... چنين شد كه رساله من عليه نوشته هاى تتسل كه اكنون چاپ شده است، منتشر شد و در عرض دو هفته تمام آلمان را فراگرفت» (فلاورز، اصلاحات، ص33). به علاوه، اصول و نكات مورد نظر خود را به زبان لاتينى نوشت و اين زبان در آن زمان، زبانى علمى و خاص عده اى اندك از دانشوران آن عصر بود. بديهى است كه اگر مخاطب لوتر، عموم مردم بود، وى اعلاميه خود را به همان زبان آلمانى مى نوشت; همچنان كه بعدها آثار مهمش را به قلمى شيوا و به آلمانى منتشر كرد.
2. به جرئت مى توان گفت كه صنعت نوپاى چاپ، اولين تأثير عميق خود در تحولات فكرى قرن شانزدهم را با انتشار گسترده آثار لوتر در اروپا آغاز كرد و اعلاميه لوتر اولين اثر لوتر بود كه در تيراژى وسيع در سراسر اروپا منتشر شد.
3. آنچه در ظاهر دليل آمرزشنامه فروشى و گردآورى پول بود، ساختن كليساى عظيم سنت پيتر در رم بود. خشم آلمان ها از اين بود كه سرمايه هاى آنان از آلمان بيرون رفته، در ايتاليا صرف ريخت و پاش هاى دربار پاپ مى شود و البته اين راز برملا نشده بود كه نيمى از درآمد آمرزشنامه ها مصرف ديگرى داشت. سراسقف ماينز جوانى بود كه شرايط كافى براى اسقف شدن را نداشت ولى با قرض گرفتن از خاندان فوگر توانست اين پست را با پرداخت پول به پاپ به دست آورد، ولى بعدها در بازپرداخت بدهى خود دچار مشكل شد و با تبانى پاپ قرار شد كه از محل درآمد آمرزشنامه ها، بدهى اش پرداخت شود.
4. مهم ترين موضوع مورد مناقشه در اين اعلاميه فروش آمرزشنامه بود. آمرزشنامه چه بود و چه كاركردى داشت؟ بر اساس آنچه از نقل قول مورخان برمى آيد، اين سنت در كليساى كاتوليك وجود داشت كه هر گاه كسى مرتكب گناه مى شد، نزد كشيش مى رفت و به نشانه پشيمانى از گناه خود، اعتراف مى كرد. كشيش پس از مراسم توبه، تكاليفى را بر فرد توبه كار مقرر مى كرد مانند سفر به زيارتگاه هاى مسيحى مانند فلسطين، روزه گرفتن، اعانه هاى مالى به يتيم خانه ها و كليساها. حال جاى اين پرسش بود كه كشيش ها با چه مجوز و دليل الهياتى اعتراف مى گرفتند و گناه مى بخشودند؟ آيا مجوّز آنها براى اين عمل شامل همه گناهان بود يا بعضى از گناهان؟ مربوط به زندگان بود يا شامل اموات و مردگان نيز مى شد؟ در مجموع آنچه از كلمات محققان و مورخان به دست مى آيد، آن است كه اين سنت از قرن سيزدهم ميلادى آغاز شد، ولى منحصر به بخشودن گناهان موقت نه ابدى آن هم از زندگان بود. اين بخشودگى ممكن بود كه بدون هيچگونه مجازات مادى و اين جهانى باشد. پاره اى از مجازات ها صرفاً در برزخ قابل جبران بود. در نتيجه، اگر كسى موفق به توبه كامل نمى شد، بايد در برزخ آن را جبران مى كرد. كسانى كه بدون توبه نيز درگذشته بودند به همين سرنوشت گرفتار مى آمدند. اما به هر حال، اين مجازات ها «نتيجه» توبه بود نه «شرط» آن. با گذشت زمان اين رسم و سنت دگرگون شد و منافع مالى نيز با آن گره خورد و كار به جايى رسيد كه فرد با پرداخت اندك پولى و گرفتن برات از عذاب مى توانست مرتكب هر گناهى شود و با خيال آسوده و وجدانى غيرملامتگر به خواسته ها و تمايلات درونى ناصواب خود جامه عمل بپوشاند. نقطه آغاز اين روند جديد، جنگ هاى صليبى بود كه نياز به سرباز و ساز و برگ جنگى داشت. در ابتدا، سربازان با ورود به عرصه جنگ با مسلمانان، كفاره گناهان خود را مى پرداختند و ديگر نيازى به توبه نداشتند و با گذشت زمان، كسانى كه سپاهيان صليبى را حمايت مالى مى كردند، از اين موهبت معنوى برخوردار مى شدند و معاف از اعتراف. اما اين كه چگونه كشيشان در موقعيتى قرار گرفتند كه واسطه بين خالق و مخلوق شده و به افراد نامه برائت از عذاب و جهنم دهند، پاسخ اين بود كه مسيح با رنجى كه به جان خريد و مرگى كه پذيراى آن شد، گنجينه اى بس ارجمند باقى گذاشت و پاپ به عنوان وارث و ميراث دار اين گنجينه بس ارجمند مى توانست افراد را بيامرزد. كشيشان نيز نمايندگان او در اين موضوع بودند. كم كم اين مضمون بر سر زبان ها افتاد كه به محض آن كه پول در صندوق اعانات كليسا انداخته شود، روح از عذاب برزخ نجات مى يابد.
5. روند آمرزشنامه فروشى چنان شكل رسوايى شكوه و به خود گرفت كه شخصى چون اراسموس،اومانيست بزرگ كه تا آخر عمر نيز به آيين كاتوليك وفادار ماند، سرانجام زبان به شكوه اعتراض گشود: «دربار رُم ظاهراً شرم و حيا را فراموش كرده است زيرا هيچ چيز شرم آورتر از اين آمرزش نامه فروشى ها نيست» (فاسديك، مارتين لوتر، ص56).
6. آنچه در اين اعلاميه محور نقد و اعتراض است، فروش آمرزش نامه است و اين در حالى است كه اصل اساسى در تفكر لوتر آموزه آمرزيدگى به وسيله ايمان از طريق فيض است. لوتر در اعلاميه خود به اين اصل هيچ اشاره اى نمى كند. شايد بتوان گفت كه دليل اين تفاوت و اختلاف، پيدايش تطور و رشد در انديشه لوتر در سال هاى بعد باشد. آنچه در الهيات كليسا در قرون وسطى بسيار بر آن تأكيد مى شد، مسئله عمل و انجام شعاير بود. خود لوتر در ابتدا نيز بر همين منوال رفتار كرد و در دير راهبان، موبه مو قوانين و قواعد رهبانى را اجرا مى كرد، چنان كه خودش مى گويد: «من راهب شايسته اى بودم و چنان آداب و مقررات را مو به مو اجرا مى كردم كه اگر بنا بود تنها يك راهب به خاطر انجام آداب و مقررات رهبانى به بهشت برود، آن راهب، من بودم. همه دوستان من در دير اين مطلب را تأييد مى كنند. ....با اين حال، وجدانم، مرا آرام نمى گذاشت و هميشه در ترديد بودم و با خود چنين مى گفتم: تو كارت را به خوبى انجام ندادى و چنان كه بايد، تائب و پشيمان از گناه نبودى. تو بدون اعتراف آن را ترك كردى. هر چه كوشيدم كه وجدان ناآرام، ناتوان و بلازده ام را با استفاده از سنّت هاى بشرى درمان كنم، نتوانستم و آن را بيش از پيش ناآرام، ناتوان و بلازده يافتم» (مك گراث، مقدمه اى بر تفكر نهضت اصلاح دينى، ص229)، اما بعدها به اين نتيجه رسيد كه راه رستگارى و نجات از مسير انجام شعاير نمى گذرد. اولين جرقه اين انديشه زمانى به ذهنش خطور كرد كه رساله اول روميان را تدريس مى كرد و به آيه هفدهم رسيد. لوتر خود اين تحول روحى را شرح داده است: «من قطعاً در پى آن بودم كه پولس را با نامه او به روميان بشناسم، اما هيچ چيز به اندازه اين عبارت در فصل اول رساله به روميان نتوانست مرا از اين كار منصرف سازد: «در آن عدالت خدا مكشوف مى شود» (روميان، 1: 17)، زيرا من از عبارتِ «عدالت خدا» متنفرم; عبارتى كه آن چنان كه به من آموخته بودند، به معناى عدالتى بود كه خداوند بر اساس آن عادل است و گناهكارانِ غيرعادل را مجازات مى كند. هر چند كه زندگى من در لباس رهبانى، عارى از هر گونه سرزنش و ملامت بود، با اين حال، خود را در محضر خدا، فردى گناهكار با وجدانى ناآسوده مى دانستم و نمى توانستم معتقد باشم كه او را با كارهاى خود راضى كرده ام; زيرا واقعيت اين است كه من بيش از آن كه خداى عادل را دوست داشته باشم، از او نفرت داشتم... . در فهم منظور پولس از اين عبارت، مأيوس و سرخورده شده بودم. سرانجام، پس از آن كه روز و شب به غور و تأمل درباره ربط كلمات «در آن عدالت خدا مكشوف مى شود از ايمان تا ايمان، چنان كه مكتوب است كه عادل به ايمان زيست خواهد نمود» پرداختم، كم كم به درك اين مطلب نايل شدم كه «عدالت خداوند» همان چيزى است كه عادل به وسيله آن و با هديه خداوند (ايمان) خواهد زيست و جمله «عدالت خدا مكشوف مى شود»، اشاره به عدالتى انفعالى دارد كه بر اساس آن، خداوند مهربان ما را به وسيله ايمان مى آمرزد; چنان كه مكتوب است كه «عادل به ايمان زيست خواهد كرد.» اين موضوع، بى درنگ به من چنان احساسى داد كه گويى بار ديگر به دنيا آمده ام يا گويى درهاى بهشت به رويم گشوده شده و من وارد آن شده ام. از آن پس، چهره كامل كتاب مقدس را در پرتو نور تازه اى مشاهده كردم. .. و هم اكنون عبارت «عدالت خداوند» را كه روزى از آن نفرت داشتم، شيرين ترين عبارت مى دانم و بدان عشق مىورزم و آن را ارج مى نهم; زيرا اين عبارت پولس، راه ورود من به بهشت بود» (همان، ص232). رفته رفته دين درونى و توبه قلبى نزد او اهميت بسيار يافت تا جايى كه از شعاير هفتگانه فقط دو مورد (تعميد و آيين عشاى ربانى) را قابل قبول دانست و مابقى را انكار كرد و سرانجام اذعان كرد كه نيل به رستگارى و عادل شمردگى نزد خداوند تنها با ايمان و بهره گيرى از فيض او ميسر است.
7. لوتر هيچ گاه تصور نمى كرد كه مناقشه او سرانجام كليساى غرب را دچار انشقاق خواهد كرد. او تصور مى كرد كه بدعتى در آيين مسيح رخ داده و او با كمك گرفتن از كتاب مقدس مى تواند آن را از ميان بردارد و البته پاپ نيز از او حمايت خواهد كرد; اما بعدها دريافت كه خيال باطلى در ذهن مى پرورانده است. بدين سبب، وى در ابتدا حريم و حرمت پاپ را پاس داشت و تنها به انتقاداتى ملايم و غيرمستقيم از پاپ قناعت كرد، اما با گذشت زمان دريافت كه آب از سرچشمه گل آلود است و از اين رو پاپ را در نوك پيكان حملات و انتقاداتش قرار داد و سرانجام پس از گذشت دو سه سال، او را دجّال و ضدمسيح ناميد.
8. از آنچه بيان شد، درمى يابيم كه انگيزه لوتر از نوشتن و انتشار اين اعلاميه نه ستيزه جويى و رويارويى مستقيم با پاپ و نه راه انداختن جنگى تمام عيار عليه او و سلسله مراتب كليسايى بود. هر چند لوتر سرانجام به اين وادى كشانده شد، اما نه خواهانش بود و نه از آن رضايت داشت او دريافته بود كه كليسا با درد و بيمارى مزمنى دست و پنجه نرم مى كند. او حتى به شهادت فقراتى از همين اعلاميه، به حمايت پاپ اميدوار بود، زيرا اساس انتقادات و پيشنهادهايش بازگشت به كتاب مقدس بود. به بيان ديگر، لوتر در اين مرحله نه آغازگر مبارزه اى سياسى و اجتماعى بلكه مبارزه اى علمى بود و مخاطبانش نه عامّه مردم بلكه اساتيد الهيات در دانشگاه ها بودند. باز هم بايد تأكيد كرد كه او در اساس راهبى كاتوليك و مؤمن و معتقد بود كه به معتقداتش سخت پايبند بود.
9. لوتر در اين اعلاميه مطالبى را بيان كرد كه طى دويست سال پيش از آن، مصلحانى مانند جان هوس در جهان مسيحيت بر سر آن به رويارويى با كليساى كاتوليك پرداخته و البته تاوان سختى نيز براى آن داده بودند كه از دست دادن جان يكى از آنها بود. با اين حال، آنان نتوانستند جريانى نيرومند و جنبشى سازمان يافته را رهبرى كنند و لذا موج اول اصلاحات دينى در غرب به راحتى سركوب شد اما همين موج، زمينه را براى موج بسيار نيرومندى در آينده هموار كرد كه به هيچ وجه قابل مهارشدن نبود. آنچه باعث شد كه اين موضوع در قرن شانزدهم طوفانى برپا كند، آن بود كه تحولات پيچيده اجتماعى سخت از چنين معارضه اى حمايت مى كرد. همين موضوع كه اين بحث علمى، بر خلاف خواست لوتر و به شكلى فورى و فراگير، به ميان توده مردم كشيده شد، مى تواند شاهدى بر اين موضوع باشد. ظهور تمايلات ملى گرايانه و ناسيوناليستى در سراسر اروپا و احساس انزجار از فرمانبرى از فرمانروايى خارجى در ايتاليا موجب شده بود كه هم مردم و هم شاهزادگان و قدرت هاى محلى مستمسكى براى طغيان پيدا كنند و سخن حق لوتر جرقه اى بود كه اين آتش را شعلهور كرد. به همين دليل نيز بود كه لوترِ اصلاح طلب نه تنها تحت فشار قدرت هاى محلى قرار نگرفت، كه تنها تكيه گاه او در برابر قدرت پاپ و امپراتورى همانها بودند و اين خود يكى از وجوه تمايز و افتراق ميان موج اول و دوم اصلاحات دينى در غرب است.
10. در هنگامه اى كه لوتر علم مخالفت برافراشت، اومانيست هايى مانند اراسموس نيز فعال بودند و لوتر نيز از دستاوردهاى فكرى و علمى آنان بهره بسيار برد. از سوى ديگر، مخالفت هاى لوتر با پاپ و سلسله مراتب كليسايى اين تصور نادرست را براى آنان پديد آورد كه لوتر نيز به مبانى فكرى و اعتقادى آنان پايبند است. البته اين خطاى در تصور به سود هر دو طرف بود اما چندان نپاييد و اين به هنگامى بود كه لوتر و اراسموس بر سر موضوعاتى مانند اراده و اختيار انسان دچار اختلاف شدند و در ردّ يكديگر كتاب نوشتند.
11. مطالب لوتر در اين اعلاميه موجب اعتراض شديد مقامات كليساى كاتوليك در آلمان شد، به گونه اى كه سراسقف ماينز متن اعلاميه را به همراه شكوائيه اى عليه لوتر به رم فرستاد و از آنان استمداد كرد. البته مقامات كليساى كاتوليك در رم از اين كه لوتر به خود اجازه داده كه به مقام و موقعيت آنان متعرض شود، سخت خشمگين بودند، اما به دليل پاره اى از ملاحظات سياسى از برخورد خشن و تند با لوتر احتراز كردند و كوشيدند تا مناقشه را به نحو نسبتاً مسالمت آميزى خاتمه دهند. البته اصرار كليساى كاتوليك رم بر مواضع خود و سرسختى متقابل لوتر، راه را براى هر گونه مصالحه اى بست و پس از دو سال مقام پاپى ناگزير شد كه مخالفت خود را با 41 مورد از اصول مورد نظر لوتر اعلام كند. نقطه اوج اين تحول در ارتباط با پاپ، تكفير لوتر و طردش از كليسا ضمن صدور دستورى پاپى، و نيز آتش زدن اين توقيع به شكل علنى توسط لوتر بود.
12. به طور كلى، لوتر در اين اعلاميه تعاليم كليساى كاتوليك در باب توبه و مفيدبودن آمرزش نامه ها را زير سؤال برد و تا حدودى متعرض مقام پاپى و شأن اختصاصى او شد. وى در آغاز نوشته خود، سخنش را با دستورى از عيسى مسيح آغاز كرد كه مردم را به توبه دعوت كرد و مراد او را نه رسم و آيين رايج بلكه توبه درونى و قلبى دانست و اقتدار پاپى را صرفاً در بخشودن مجازات هايى دانست كه خودش وضع كرده و صريحاً اعلام كرد كه نجات روح در برزخ با انداختن پول در صندوق اعانات فاقد مبنايى در كتاب مقدس است و البته تنها تأثيرش، افزون شدن آز و طمع فروشندگان آمرزش نامه و ستانندگان پول است. لوتر در اين اعلاميه چنين نبود كه به طور كلى مقام پاپ و شأن كشيش را منكر شود. بلكه آن را مهم شمرد و در عين حال اعلام كرد كه كسى كه بى اعتنا به بينوايان مى گذرد و آمرزش نامه مى خرد، تنها به غضب الهى گرفتار است و كسى كه به مستمندان كمك مى كند يا قرض مى دهد كارش بهتر از آن است كه آمرزش نامه مى خرد. وى به بيانى طعنه آميز گفت، اگر پاپ اخاذى و باجگيرى واعظانِ آمرزش نامه ها را مى دانست، ترجيح مى داد كه كليساى سنت پيتر به كلى به خاك تبديل شود تا اين كه با گوشت و خون مردمانى بينوا آباد شود و شايد نيز ترجيح مى داد كه كليساى يادشده را فروخته و هزينه مردمى اين چنين كند يا از درآمد خودش به عنوان ثروتمندترين فرد در جهان، شخصاً به اين كار اقدام كند.
13. ماكياولى در سال 1513، چهار سال پيش از انتشار اعلاميه لوتر، چنين گفت: «هر كس اصول اساسى آن مذهب (مسيحيت) را وارسى كند و ببيند كه تا چه اندازه عملكرد و كاربرد فعلى آن با آن اصول متفاوت است، خواهد گفت كه ويرانى يا كيفر سرسخت آن مذهب قريب الوقوع است» (بومر، جريان هاى بزرگ در تاريخ انديشه غربى، ص219).
14. امروزه بسيارى از مطالب مذكور در اين اعلاميه، مسائلى جزئى و پيش پاافتاده به نظر مى رسد ولى واقعيت اين است كه طرح اين مسائل در آن عصر و رويارويى با پاپ و تشكيك در مسائلى كه پذيرفتگى الهياتى ديرينه اى يافته بود، كارى بود بس دشوار و نيازمند به كسانى بود كه با تهور و بى باكى به استقبال مخاطرات روند و به همين سبب بود كه همين مطالب خشم كاتوليك ها را برانگيخت و آنان را به رويارويى درازمدت با لوتر و هوادارانش واداشت.
ادامه دارد ...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط