ربط معرفت به جهان صغير و جهان کبير از ديدگاه صدرالمتألهين(2)

حقيقت و ماهيت نفس را به نور کشف و يقين دانستن جز عارفان را نصيب نيست و لهذا افشای سر روح نفرموده‌اند ... هر که معرفت نفس حاصل نکرده باشد هيچ عامل او را سود نبخشد ... و معلوم است که هر که به غير بدن خود را نشناسد هر عملی که مي‌کند مقصودش سعادت بدنی است.([21]) در اسرار الايات نيز چند فايده مندرج در
سه‌شنبه، 30 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ربط معرفت به جهان صغير و جهان کبير از ديدگاه صدرالمتألهين(2)

ربط معرفت به جهان صغير و جهان کبير از ديدگاه صدرالمتألهين(2)
ربط معرفت به جهان صغير و جهان کبير از ديدگاه صدرالمتألهين(2)


 

نويسنده: سعيد رحيميان




 

(تأملی در ارتباط معرفت نفس و معرفت رب)
 

صدرالمتألهين و قاعدة معرفت نفس
 

صدرا در رسالة سه اصل در اهميت معرفت نفس چنين آورده است:
حقيقت و ماهيت نفس را به نور کشف و يقين دانستن جز عارفان را نصيب نيست و لهذا افشای سر روح نفرموده‌اند ... هر که معرفت نفس حاصل نکرده باشد هيچ عامل او را سود نبخشد ... و معلوم است که هر که به غير بدن خود را نشناسد هر عملی که مي‌کند مقصودش سعادت بدنی است.([21]) در اسرار الايات نيز چند فايده مندرج در معرفت نفس را چنين ذکر نموده است:
1. بواسطه معرفت نفس, شناخت غير نفس حاصل مي‌شود.
2. نفس انسان مجمع همة موجودات است؛ بنابرين با شناخت آن نمونه‌ای از همه چيز دانسته مي‌شود.
3. بواسطة شناخت نفس به عالم روحانی و مجردات و بقای ايشان, علم حاصل مي‌شود.
4. با شناخت نفس, به بزرگترين و مهمترين دشمن انسان معرفت پيدا مي‌شود. و ... .([22])
او همچنين چند وجه را برای توضيح حديث شريف «من عرف نفسه فقد عرف ربه» بدينسان بيان مي‌دارد:
1. اينکه شناخت نفس, علمی آلی و ابزاری برای وصول به شناخت پروردگار باشد همانطور که دانستن زبان عربی ابزاری برای تحصيل علم فقه و شناخت احکام است.
2. اين که هر دو شناخت ملازم يکديگر باشند بنحوی که با معرفت نفس بلافاصله معرفت رب پيدا مي‌شود چنانکه با طلوع آفتاب بلافاصله خورشيد پيدا مي‌گردد.
3. اينکه شناخت خداوند جز با شناخت نفس حاصل نمی شود بدين بيان که هرگاه حقيقت نفس شناخته مي‌شود, جهان قابل شناخت مي‌گردد و هرگاه جهان شناختنی شد حق متعال نيز شناخته مي‌شود.([23])
صدرالمتألهين در جلد اول اسفار بصراحت و وضوح رابطة نفس انسان و وجود حق متعال را چنين بيان مي‌کند:
لِاَنَّ البارئ _ تعالي _ خلاق الموجودات المبدعة‌ و الکائنة، و خلق النفس الانسانية مثالاً لذاته و صفاته و افعاله؛ فإنه _ تعالی _ منزه عن المثل، لاعن المثال. فخلق النفس مثالاً له ذاتاً و صفاتٍ و افعالاًٌ ليکون معرفتها مرقاة لمعرفته.([24])
خدای تعالی که آفرينشگر هستيهای ابداعی (مجرد) و کائن (هادی) است نفس انسان را نموداری از ذات و صفات و افعال خويش قرار داد چرا که او از مثل و شبيه برتر است نه از نمودار و مثال پس انسان را بعنوان نمودی از ذات و صفات و افعال خويش آفريد تا شناخت او پلکانی برای شناخت حق باشد.
عبارت فوق غير از تمايز بين مثل و مثال که پيشتر توضيح آن گذشت حاوی نکته ای اساسی در نحوة خداشناسی در حکمت متعاليه است و آن اينکه, در هر سه زمينه شناخت ذات, صفات و افعال انسان آينه‌ای است که ذات, صفات و افعال خداوند در او جلوه‌گر مي‌شود و هيچ موجودی نيست که در اين زمينه بتواند حکايتگر ذات و کمالات حق باشد.
البته کاربرد معرفت نفس در حکمت متعاليه (و برخی ديگر از مکتبهای فلسفی يا کلامی) بيش از آنکه در ناحية تصديق و اقامة برهان باشد در ناحية تصور و ايجاد ذهنيتی دقيق و حتی الامکان بدون اشکال و ابهام و اغماض از نحوة اتصاف حق به صفات کمالية خويش _ بوجه لايق به تعالی و تنزيه او _ بوده است.
به هر روی بحث را در سه زمينة فوق الذکر _ ذات, صفات و افعال _ پی مي‌گيريم.

1. دلالت ذات انسان بر ذات حق
 

چنان که گذشت خدايابی از راه خود شناسی طريقی است که در آن سالک و مسلک يکی است از اينرو نسبت به ديگر راهها راهی واضحتر و مستقيم و کوتاهتر است اما در اين باب بايد به دو شيوة متفاوت يعنی شيوة علم حضوری و راه علم حصولی اشاره کرد:

الف_ 1. شيوة علم حضوری
 

اين راه همان طريق عارفان است اهل معرفت شناخت برتر نسبت به حق را راه دل و تجلی انوار الهی در دل عارف و انعکاس يافتن اين انوار در قلب او دانسته‌اند اين راه که به تصريح ايشان جز به مدد تخلّی و تهذيب نفس و نفی خواطر و آماده ساختن ضمير ميسّر نمی‌شود بجهت حضوری بودن و جريان داشتن اتحاد علم, عالم و معلوم در آن, بنحو بلاواسطه و عينی است و بنابرين همواره صادق همچنانکه توأم با احساس تقدس, تيمّن و نشاط. توضيح فلسفی اين نوع معرفت براساس مبانی حکمت متعاليه براساس قاعدة امکان فقری ميسر است که در ضمن آن ممکن چيزی جز تعلق و وابستگی به واجب نيست و هويت او عين وابستگی به واجب است.([25])
و همان طور که اگر فرضاً نور خورشيد مي‌توانست خود را بشناسد در واقع خورشيد را _ به اندازة بهره‌اش از آن _ شناخته بود چرا که چيزی جز ربط به خورشيد نيست انسان نيز چنانچه خود و وجود ربطی خويش را بيابد در واقع حق را در ظرف ادراکی خويش و به اندازة خويش يافته است.

الف_ 2. از طريق علم حصولی
 

صدرالمتألهين در اسفار رتبة برهان معرفت نفس را پس از برهان صديقين _ که در آن حد وسط جز ذات حق و وجود نيست _ مي‌داند([26]) پس از اينکه اين راه را مربوط به طبيعيون و بخش طبيعيات فلسفه دانسته([27]) آن را بدينسان تقرير مي‌کند:
نفس مجرد انسان همراه با حدوث بدن حادث است چرا که محال است قبل از تعلق به بدن تمايزی يابد _ و تناسخ نيز محال است _ بنابرين چنين موجود حادثی در وجودش محتاج سبب و علتی است و اين سبب و علت نه جسم است نه جسمانی و نه از زمرة قوای جسمانی زيرا شرط در تأثير امور جسمانی, داشتن وضع و محاذات است حال آنکه نفس انسان مجرد است و مکان و وضع و محاذات ندارد([28]) بعلاوه که از مرتبة ضعيف وجود, مرتبة قوی بوجود نمی آيد پس هستی بخش نفس بايد وجودی منزه از مواد و اجرام باشد در نتيجه هستی بخش نفس واجب الوجود است يا بدون واسطه يا با واسطة موجودی از عالم امر.([29])

ب) دلالت صفات انسان بر صفات و اسماء حق متعال
 

اوصاف الهی به دو گونه تقسيم مي‌شوند: صفت ذات و صفت فعل([30]) که قسم نخست اوصافی است که صرف لحاظ ذات برای انتساب و انتزاع آن کافی است و قسم دوم اوصافی است که علاوه بر ذات, فعل ذات و مخلوق آن نيز برای انتزاع و انتساب آنها به حق لازم باشد. برای انسان نيز اين گونه اوصاف قابل تعريف و تشخيص است.
به مانند مبحث قبل, شناخت صفات انسان و به تبع آن اسماء الهی نيز به دو قسم حضوری و حصولی تقسيم مي‌شود. در قسم حضوری آن که حقيقت نورانی و منزه نفس خويش را دريافته و کمالات و اوصاف اين مظهر اعظم و آينة خدای نما را شهود کرده باشد در حقيقت کمالات و اوصاف حق (هرچند رقيقه و ظل آن) را يافته است. و در بعد علم حصولی نيز به دو شيوه مي‌توان از معرفت حصولی به نفس, به معرفت باريتعالی رسيد يکی به اجمال و براساس قاعدة «معطی الشیء لايکون فاقداً له» (بوجود آورندة چيزی, خود فاقد آن نيست) يعنی هر کمالی که شهود مرتبه يا درجه ای از آن در نفس باشد ضرورتاً بنحو اشد و اکمل و اتم در علت و سلسله اسباب در نهايت مسبب الاسباب موجود و محقق است.
دوم به طريق تفصيل يعنی با تدبر در تک تک اوصاف نفس از آن جهت که خداوند آن را مثل اعلی و نردبان و وسيلة معرفت خويش در ناحية تصور صحيح و طرد تصورات نادرست قرار داده است که در اين باب دربارة دو قسم صفات ذات در ذيل هر عنوان به مواردی از ديدگاه صدرالمتألهين اشاره مي‌کنيم.

الف) صفات ذات
 

الف_ 1. وحدت: بعنوان مقدمه بايد گفت توحيد الهی در سه زمينة ذات, صفات و فعل را مي‌توان از وحدت نفس انسانی استنتاج نمود.
هر نفس انسانی وجودی است مشخص و يگانه و هر چند وحدت او فی نفسه و در مقابل ديگر نفوس وحدت عددی است اما به دو جهت مي‌تواند بازتاب دهندة توحيد الوهی نيز باشد اول اينکه برغم داشتن اوصاف متعدد, برخی از اين اوصاف در عين تعدد, به وجودی واحد موجودند. در حکمت متعاليه در باب نفس, قاعدة «النفس فی وحدتها کل القوی»([31])مطرح است که براساس آن قوای گوناگون (مانند عاقله, محرکه, مخيله و ...) و اوصاف برآمده از اين قوا (مانند عاقل, محرک, متخيل و ...) به وجودی واحد موجودند و همه شئون نفس تلقی مي‌شوند.
دوم اينکه نفس مي‌تواند مصداق و رقيقه‌ای از قاعدة بسيط الحقيقه باشد که در بحث توحيد افعالی و احديت فعلی بدان خواهيم پرداخت.

الف_ 2. بساطت, تجرد, تقدس
 

صدرا در تفسير خود در ذيل آيه شريفه نور پس از توصيف انسان بعنوان صنع عجيب الهی که خداوند او را مشابه عالم ربانی ساخته, نمونه‌هايی از معارف ربوبی را که از آينه آدمی و انوار رحمانی منعکس در آن قابل استفاده است بر شمرده از جمله مي‌گويد:
انسان غيب ذاتش که وجود اوست وجودی است قائم به نفس, مجرد از زمان و مکان و منزه از طول ( در بدن يا ديگر اجسام) و بری از قابليت اشارة حسی و تقسيم پذيری.([32])بر اين اساس پايه اوليه تفکر و تصور انسان در باب موجود مجرد از جسم _ هر چند بنحو محدود _ تأمل و تصور خويشتن خويش است.

الف_ 3. علم
 

اصل علم در حکمت متعاليه به حضور چيزی برای چيزی و به بيانی دقيقتر «حضور مجرد لمجرد» تعبير شده است([33]) در اين حکمت هر گونه علمی, به علم حضوری قابل ارجاع است و مهمترين نمونة علم حضوری برای بشر نيز علم هر انسان به نفس خويش همچنين علم او به اوصاف, قوا, افعال و بر ساخته‌های خويش مي‌باشد.
معرفت حضوری به نفس پاية ديگر علوم حضوری و حصولی است اگر اين علم در انسان نمی بود وی نمی توانست نحوة تحقق علم حق متعال و ديگر مجردات به ذات و نيز اوصاف و افعال و مخلوقات خويش را در يابد. بدين ترتيب که:
الف_3-1. همانطور که علم نفس انسان به خويش, حضوری و بدون نياز به وساطت مفهوم و صورت علمی است, علم حق به ذات خويش نيز بهمين نحو حضوری است.
الف_3-2. انسان به اوصاف و قوا و احوال خويش علم حضوری و بيواسطه دارد علمی که عين معلوم است و به کثرت بين عالم و معلوم منجر نمی شود علم حق به اوصاف و اسماء خويش نيز بطريق اولی چنين است بدون استلزام تکثر مزبور.
الف_3-3. انسان به برخی افعال خويش (افعال جوانحی و ذهنی) مانند بر ساخته‌های خيال خود علم حضوری دارد يعنی هيچ مطلبی از جزئيات مربوط به متخيلاتش بر او مخفی نيست و همه نزد او حاضرند همچنانکه تخيل و ادراک خيالی او عين فعل است يعنی فعل عين علم است و حاصل اضافه اشراقی نفس و وجود و عدمش فرع بر علم يعنی تخيل آن است. بدينسان زمينه برای تحقق تصويری صحيح از علم حضوری به افعال خويش (يعنی علم فعلی به مخلوق هنگام خلق يا پس از خلقت) که در حکمت اشراق و حکمت متعاليه بر آن تأکيد شده, فراهم مي‌شود.
الف_3-2. در زمينه علم به مخلوق در مرحلة قبل از خلق که محل بحث و نزاع متکلمان و حکماست نيز صدرالمتألهين به مرامی خاص دست يافته که الگوی آن را نيز در علم اجمالی نفس به معلومات يا مصنوعات خويش در عين کشف تفصيلی در مرتبه قبل از صدور سراغ مي‌دهد.
بر طبق نظر صدرا همانطور که نفس انسان در عين وحدتش مشتمل بر وجود بسياری از انواع و ماهيات, کمالات و قواست بدون آنکه متصف به صفت و ماهيت آنها گردد و به تعبيری نمونه‌ای از قاعدة بسيط الحقيقه است و همانطور که انسان عقلی متضمن انسان خيالی و حسی است و علتی که واجد تمام کمالات معلولهای خويش در مرتبة بسيط و احدی است و با علم به خويش به همة مراتب, قوا, کمالات و انواعی که احاطه دارد و اموری که از او صدور مي‌يابد عالم است, حقتعالی نيز در عين بساطت احديه خويش در مرحلة ذات به جميع ما سوی علم اجمالی در عين کشف تفصيلی دارد.([34])
الف_ 3-3. در ارتباط با مراحل علم که در مورد علم حين يا پس از خلق با مراحل فعل و فاعليت الهی يکسان است نيز صدرا از تشابه و هماننديهای موجود بين مراحل صدور فعل از انسان با مراحل فيض حق (عنايت, قضا, لوح و قدر) بهره مي‌برد که در فصل بعد (اوصاف فعل) آن را پی خواهيم گرفت.
از ديگر اوصاف ذاتی حق که در حکمت متعاليه بر همانندی آنها با صفات انسانی تأکيد شده قدرت و اراده حق است.

پي نوشت ها :
 

21. ملاصدرا, رسالة سه اصل، ص 54-56.
22. اسرار الآيات، ص 131.
23. همان, ص 131.
24. اسفار، ج 1، تصحيح و تحقيق: غلامرضا اعواني، مقدمه و اشراف: سيد محمد خامنه‌اي، ويراستار: مقصود محمدي، چاپ بنياد حكمت اسلامي صدرا، ص 316.
25. در اين زمينه بيان زير روشنگر است: محتاج سبب و حاجت و مورد حاجت هر سه عين همند و فقط در تحليل مفهومی از يکديگر جدايند همانطور که غنی و سبب غنا و مورد غنا در واجب الوجود هر سه عين يکديگرند و فقط مفهوماً از هم جدايند با اين بيان روشن مي‌شود که اگر ممکن خود را بينياز پنداشت خويشتن را گم کرده (تفسير آيه شريفه نسوالله فانسيهم انفسهم) ر.ک: جوادی آملی, عبدالله, شرح اسفار، ج 1, ص 128. و از جانب ديگر اگر هويت خويش را يافت, در واقع اضافه و ربط خود به مبدأ و بتبع آن مبدأ خويش را به اندازة ظرفيت خود و نحوة ارتباطش با او يافته است. در اين زمينه همچنين ر.ک: اسفار، ج 3, ص 399-403.
26. او وجه اين شرافت را اتحاد راه و مقصد در راه نخست و اتحاد راه و سالک در طريق دوم مي‌داند هرچند بگفته مرحوم سبزواری اگر به جنبة وجودی و واقعی نفس نگاه کنيم در راه معرفت نفس نيز نفس نه تنها عين راه بلکه عين مقصد نيز هست. اما اين تعبير مربوط است بلحاظ علم حضوری و وصول نه تنها به مقام عين اليقين بلکه به مقام حق اليقين يعنی در مقام فنا و بقا و اعلی مراتب معرفت حضوری. در اين زمينه ر.ک: حاشيه سبزواری بر اسفار (ج 6, ص 44).
27. ملاهادی سبزواری در حاشيه خود مي‌افزايد از ديدگاه وجودی اين برهان نه مرتبط با طبيعيات بلکه مربوط به الهيات است.
28. هرچند مي‌توان گفت تجرد ذات انسان و بساطت و تنزه نسبی آن نيز دال بر تحقق همين خصوصيات در ذات حق است اما اينگونه اوصاف ذات را در مبحث بعد يعنی دلالت وصفی نفس انسان بر اوصاف خدا پی خواهيم گرفت.
29. اسفار, ج 6, ص 44 - 46 و نيز المبدأ و المعاد, ص 22.
30. اسفار, ج 6, ص 118-128 نيز مبدأ و معاد (به ترجمه حسين اردکانی) ص 95-98.
31. اسفار, ج 8, ص 221-225 در زمينة بساطت نفس در عين کثرت صفات و افعالش همچنين ر.ک: شرح اسفار، ج 2, ص 470.
32. ملاصدرای شيرازی, تفسير, ج 4, ص 402.
33. اسفار, ج 3, ص 292 و 447 و 448.
34. اسفار ج 6, ص 72 و 280, صدرا و تابعان او معمولاً مثال منحصر به فرد چنين عملی را در انسان و ملکة علمی او هنگامی که با سؤالاتی از اجمال به تفصيل مي‌رسد, مي‌دانند يعنی پيش از سؤال و جواب انسان صاحب ملکه علمی (مثلاًً ملکه اجتهاد) به معلوماتش علم بسيط اجمالی در عين اکتشاف تفصيلی دارد و پس از جوابگويی در هر دو مرحله, تفصيل خواهد بود. چنين است علم و ارتباط حق با خلق, پيش و پس از خلقت.

منبع:www.mullasadra.org



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
عذرخواهی مهسا جاور پس از پست جنجالی در المپیک ۲۰۲۴
play_arrow
عذرخواهی مهسا جاور پس از پست جنجالی در المپیک ۲۰۲۴
نشت خبری سفیر ایران در لبنان درباره ترور اسماعیل هنیه در تهران؛ شرایط تحقیقات چیست؟
play_arrow
نشت خبری سفیر ایران در لبنان درباره ترور اسماعیل هنیه در تهران؛ شرایط تحقیقات چیست؟
سرودخوانی هنیه در یکی از همایش‌های حماس
play_arrow
سرودخوانی هنیه در یکی از همایش‌های حماس
حق انتقام برای جمهوری اسلامی ایران وجود دارد
play_arrow
حق انتقام برای جمهوری اسلامی ایران وجود دارد
آخرین دیدار روز گذشته شهید هنیه با رهبر انقلاب اسلامی
play_arrow
آخرین دیدار روز گذشته شهید هنیه با رهبر انقلاب اسلامی
اسماعیل هنیه که بود؟
play_arrow
اسماعیل هنیه که بود؟
ترور هنیه در تهران چگونه انجام شد؟ توضیحات جدید کارشناس برنامه صداوسیما
play_arrow
ترور هنیه در تهران چگونه انجام شد؟ توضیحات جدید کارشناس برنامه صداوسیما
سلاح های برجای مانده از گروهک تروریستی جیش الظلم در خاش
play_arrow
سلاح های برجای مانده از گروهک تروریستی جیش الظلم در خاش
امضای سوگندنامه توسط پزشکیان و اژه‌ای
play_arrow
امضای سوگندنامه توسط پزشکیان و اژه‌ای
شعار «لبیک یاحسین» لبنانی‌ها در ضاحیه بیروت
play_arrow
شعار «لبیک یاحسین» لبنانی‌ها در ضاحیه بیروت
روپایی زدن آنچلوتی در تمرینات رئال مادرید
play_arrow
روپایی زدن آنچلوتی در تمرینات رئال مادرید
آخرین مصاحبه «اسماعیل هنیه» ساعاتی قبل از ترور در تهران
play_arrow
آخرین مصاحبه «اسماعیل هنیه» ساعاتی قبل از ترور در تهران
ادای احترام شهید اسماعیل هنیه بر پیکر مطهر شهدای خدمت در تهران ساعاتی پیش از ترور
play_arrow
ادای احترام شهید اسماعیل هنیه بر پیکر مطهر شهدای خدمت در تهران ساعاتی پیش از ترور
پیام سوزناک عروس اسماعیل هنیه پس از شنیدن خبر ترور
play_arrow
پیام سوزناک عروس اسماعیل هنیه پس از شنیدن خبر ترور
اولین واکنش CNN به ترور اسماعیل هنیه در تهران
play_arrow
اولین واکنش CNN به ترور اسماعیل هنیه در تهران