زندگي نامه، ديدگاه ها و تلاش هاي چهارمين شهيد محراب(1)
حضرت آيت الله عطاءالله اشرفي اصفهاني در شعبان المعظم 1322 قمري برابر با سال 1381 خورشيدي درخانواده اي روحاني در سده (خميني شهرفعلي) ديده به جهان گشود.
وي،تنها فرزند ذکور حجت الاسلام ميرزا اسدالله -ازائمه جماعت واهل منبر- بود مرحوم ميرزا اسدالله داراي کمالات وسجاياي اخلاقي فراواني بودوخود،فرزند حجت الاسلام ميرزا محمد جعفر،ازاهل فضيلت سده بود. جد اعلاي ايشان نيز از علماي جبل عامل بودونسب اين خاندان به همين منطقه درلبنان مي رسيد که به گفته خود شهيد محراب،اجداد آن ها درصدر اسلام به برکت وجود ابوذر-صحابي گران قدر رسول خدا(ص) -به اسلام گرويده بودند.
ازطرف مادر نيز، نسب شهيد به سادات مي رسد چرا که والده ايشان، علويه وازخانواده مؤيدي- ازسادات معروف وصحيح النسب اصفهاني- بودند ونسب شان به حضرت امام حسن مجتبي(ع) مي رسد.
باري،شهيد، دوران کودکي رادرسده سپري کرد. وتحصيلات ابتدايي ومقدماتي را درهمان جا درنزد مرحوم سيد مصطفي فراگرفت.«عطاءالله»کوچک، به قدري داراي هوش وذکاوت بود که در سن 9 سالگي نصب صبيان را از حفظ بود.در12سالگي، براي ادامه تحصيل رهسپار شهراصفهان شدوبه مدت 10سال، درحوزه علميه اصفهان، در محضر اساتيدي چون آيت الله هاي مرحوم فشارکي، درچه اي ، نجف آبادي ومدرس، دروس ادبيات، سطح ونيز يک دوره درس خارج فقه واصول را گذراند وسپس درسن 20ساگلي راهي حوزه علميه قم شد.ابتدا به مدت يکسال درمدرسه رضويه سکونت يافت وسپس به همراه مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالجواد جبل عاملي درحجره فوقاني شمالي مدرسه فيضيه رحل اقامت افکند. درنهايت به حجره شماره 21 همين مدرسه منتقل شدوبه مدت 20سال پياپي، درهمان حجره ماند.شهيد، به سبب تنگدستي وفقرشديد نمي توانست خانه اي اجاره کندوخانواده اش را به قم بياورد.
ايشان درتمامي اين 20سال، درمحضر مراجع بزرگ تقليد، همانند آيات عظام، مرحومان حائري،بروجردي وعلماي ثلاث- حجت، خوانساري وصدر- به کسب علوم اسلامي پرداخت ودرسن 40سالگي به اخذ درجه اجتهاد نائل آمد.شهيد، اجازه اجتهاد خودرا از مرحوم آيت الله العظمي سيد محمد تقي خوانساري(ره)، درسال 1362 قمري، دريافت کرد.
آيت الله اشرفي اصفهاني در سال 1335 خورشيدي براي اداره حوزه علميه کرمانشاه ونيز امر تدريس، به نمايندگي ازآيت الله العظمي بروجردي(ره)رهسپار آن ديارشد.شهيد،درمدت 26 سال اقامت درکرمانشاه، ضمن اداره حوزه علميه وتدريس علوم اسلامي-ازحمله سطوح عالي حوزه- به تبليغ وارشاد مرد منطقه پرداخت.
شهيد اشرفي اصفهاني، اززمان قيام 15خرداد 1342 تا پيروزي انقلاب شکوه مند اسلامي،به مبارزه عليه رژيم طاغوتي ومنحط پهلوي، ازطريق اعلاميه ها وسخنراني ها روشن گرانه، پرداخت وبه همين سبب بارها مورد خشم رژيم قرارگرفت. مثلاً يک بار-درآستانه پيروزي انقلاب- به وسيله مزدوران رژيم،شبانه دستگير وروانه زندان کميته شهرباني تهران شد. اما پس ازآزادي، لحظه اي از تلاش باز نايستاد وجزو علمايي بود که به همراه آيت الله شهيد استاد مرتضي مطهري، ضمن تحصن دردانشگاه تهران ، خواستار بازگشت فوري حضرت امام شد.
آيت الله اشرفي اصفهاني، پس ازپيروزي انقلاب اسلامي، ازسوي حضرت امام خميني(ره) عهده دار مسؤوليت امامت جمعه درکرمانشاه شد وحدود 3 سال دراين سنگر انجام وظيفه کرد.اوهمواره با ضد انقلاب،منافقين، رژيم صدام واربابان آمريکايي وصهيونيستي اش ، به مبارزه برمي خاست ودراين راه دوبار مورد سوء قصد نافرجام قرارگرفت.
اين عالم رباني وعارف وارسته سرانجام درروزجمعه 23 مهر1361خورشيدي،پيش ازايراد خطبه هاي نمازجمعه،درمسجد جامع کرمانشاه براثرانفجار نارنجک توسط يکي از منافقين، در سن 80سالگي ، شربت شهادت نوشيد وبه سلسله جليله شهداي محراب- ازاميرالمؤمنين علي(ع)،تاشهيدان محراب انقلاب خميني(ره)-پيوست.
با اين مقدمه،برمبناي پيام حضرت امام،توضيحات مختصري درمورد فضايل آن فقيد فرزانه درذيل مي آيد:
اين کلام آن بزرگوار،نشانه اي ازقوت نفس وصلابتش دربرابرناملايمت هاست،وثمره تقوا وخداترسي اوست .حضرت امام درجاي ديگري ازپيام نوراني شان، به اين نکته اشاره وشهيد اشرفي اصفهاني را انساني قوي النفس معرفي مي کنند.
بي گمان شهيد محراب از شيعيان خالص وواقعي اهل بيت(ع) بودوبهترين شاهد اين مدعا، سيره عملي واردات فوق العاده اش به آن پاکان است.هم چنان که نزديکان شهيد نقل مي کنند، او همواره لبانش به ذکر خدا مشغول بود وکلمه هايي مانند "يالله" و"يا حسين" برزبانش جاري مي شد.هرگاه اين کلمه را مي گفت،رخسارش برافروخته مي شدوبرشنونده چنان تأثيري مي گذاشت که گويي ندايي آسماني شنيده است.
شهيد محراب با تأسي برفرموده مولايش حسين(ع) ونيزامام صادق(ع) که فرموده اند:"قلب،حرم خداوند است"،قلبش را از اغياري نظيرحب رياست،مال ،نفس،شهوت ودنيا خالي کرد تا آن جا که همه چيز را باچشم الهي مي ديد وچه زيبا، اين گونه، ديده هايش را به ديگران منتقل مي کرد:
«روحيه برادران رزمنده، پيش روي آنها وفتوحاتي را که حاصل شده، درخدمت امام عنوان کرديم. مادرفتوحات، هرچه ديديم، فقط خدارا ديديم.يعني معلوم بود که فقط نيروي غيبي والهي وحمايت امام عصر(عج)،پشتيبان رزمندگان ما بوده است، والا ما به رموزجنگي وارد نيستيم.تا اندازه اي که رفتيم و بررسي کرديم، فقط دست خدا راديديم وحمايت غيبي ومدد الهي وحمايت امام زمان (عج)،واين فتوحات که به دست آمده ، شبه اعجاز است.»
اميرمؤمنان (ع) درفرموده ديگرش، زهد را برخاسته از ترک هواي نفس وزينت ودنيا مي داند وشهيد اشرفي اصفهاني به حق، مصداق اين روايت شريف است، چنان که براي درآغوش گرفتن شاهد وصال شهادت، را خواهش ها و حتي اميال مباح و حلال نيز فاصله گرفت وفارغ از هرگونه تعلقي، خودرا آماده جان بازي درراه مکتب نوراني سيد وسالار شهيدان(ع) کرد.شهيد اشرفي 13روز قبل ازشهادت درمحراب عبادت گفته بود:"اميدوارم چهارمين شهيد محراب،من باشم".
درسوره نساءآيه 80،نيز داريم : "من يطع الرسول فقد اطاع الله؛کسي که از پيامبر اطاعت کند، خدارا اطاعت کرده ."
پس، کسي که از پيامبر اعظم(ص) اطاعت کند، ازخداوند اطاعت کرده ودرآيه 69ازهمين سوره مبارکه نيز تأکيد شده است که چنين کسي درروز رستاخير هم نشين کساني خواهد بود که خداوند نعمت خودرابرآنان تمام کرده،ازپيامبران و صديقان وشهدا وصالحان، وآن ها رفيقان خوبي هستند.
شهيد اشرفي اصفهاني، مزداطاعت ازخداورسولش را از دست مبارک نخستين شهيد محراب،مولاي متقيان علي(ع)،دريافت کردواين ، بالاترين سعادت هاست.
باري، زندگي هر انساني دراين دنيا،فراز ونشيب فراواني دارد وبهترين نتيجه وبرترين ميوه اي که مي تواند داشته باشد، رسيدن به قرب الهي است واين که انسان درحالي ازدنيا برود که داراي ايمان الهي باشد.
وقتي به زندگي عالمي متقي، مثل شهيد محراب اشرفي اصفهاني،به ديده توجه مي نگريم، مي بينيم که اين زندگي مملو از خيرات، برکات واعمال صالحه است وبه بهترين نتيجه ممکن نيزمنتهي مي شود،وآن چيزي نيست جزشهادت، با وضعيت خاصي که گوياي عظمت وعلودرجه اين پير غلام نخستين شهداي محراب،اميرالمؤمنين علي(ع) است،وفارغ ازهر گونه توضيح است.
درخصوص چگونگي شهادت شهيد محراب، به نقل ازشاهدان عيني حادثه آمده است که پس ازانفجار،بلافاصله،هردوپاي شهيد تقريباًقطع شدوايشان به حالت سجده برروي زمين افتاد ودرحالي که ذکرش"حسين،حسين" بودبه بيمارستان منتقل شد.دزآن جا نيز ، تا لحظه آخر،اين ذکر از عمق وجود شهيد شنيده مي شد.ودرحال ذکر محبوب ،به ديار يارشتافت.
درطول زندگي شهيد بزرگوار، آزار فراواني ازناحيه افراد مغرض ومعاند وبعضاً ناآگاه به ايشان مي رسيد تا آنجا که به خانواده اش گفته بودند:پس ازمرگ برايم زيادگريه کنيد،زيرا من خيلي مظلوم واقع شدم".البته اين مظلوميت وآزارهايي که به ايشان مي رسيد، ابتلائاتي بود که درمسير تکامل روحي شهيد، بسيار مؤثر افتاد واين قبيل ابتلائات،خاص اولياءالهي است.
امادرمقابل،حتي يک نفر ازآن ها با ناراحتي،خشم يا تلافي شهيد روبه رونشد.وآن بزرگوار،هرگز موجبات دل شکستگي کسي را فراهم نکرد. بالاخره از اين ها ،آزار شهيد،حتي به حيوانات هم نمي رسيد وکلام امام(ره) درپيام شان،صحه بر همين امر مي گذارد که شهيد، آزارش به موري هم نرسيده بود.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 44
ادامه دارد...
وي،تنها فرزند ذکور حجت الاسلام ميرزا اسدالله -ازائمه جماعت واهل منبر- بود مرحوم ميرزا اسدالله داراي کمالات وسجاياي اخلاقي فراواني بودوخود،فرزند حجت الاسلام ميرزا محمد جعفر،ازاهل فضيلت سده بود. جد اعلاي ايشان نيز از علماي جبل عامل بودونسب اين خاندان به همين منطقه درلبنان مي رسيد که به گفته خود شهيد محراب،اجداد آن ها درصدر اسلام به برکت وجود ابوذر-صحابي گران قدر رسول خدا(ص) -به اسلام گرويده بودند.
ازطرف مادر نيز، نسب شهيد به سادات مي رسد چرا که والده ايشان، علويه وازخانواده مؤيدي- ازسادات معروف وصحيح النسب اصفهاني- بودند ونسب شان به حضرت امام حسن مجتبي(ع) مي رسد.
باري،شهيد، دوران کودکي رادرسده سپري کرد. وتحصيلات ابتدايي ومقدماتي را درهمان جا درنزد مرحوم سيد مصطفي فراگرفت.«عطاءالله»کوچک، به قدري داراي هوش وذکاوت بود که در سن 9 سالگي نصب صبيان را از حفظ بود.در12سالگي، براي ادامه تحصيل رهسپار شهراصفهان شدوبه مدت 10سال، درحوزه علميه اصفهان، در محضر اساتيدي چون آيت الله هاي مرحوم فشارکي، درچه اي ، نجف آبادي ومدرس، دروس ادبيات، سطح ونيز يک دوره درس خارج فقه واصول را گذراند وسپس درسن 20ساگلي راهي حوزه علميه قم شد.ابتدا به مدت يکسال درمدرسه رضويه سکونت يافت وسپس به همراه مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالجواد جبل عاملي درحجره فوقاني شمالي مدرسه فيضيه رحل اقامت افکند. درنهايت به حجره شماره 21 همين مدرسه منتقل شدوبه مدت 20سال پياپي، درهمان حجره ماند.شهيد، به سبب تنگدستي وفقرشديد نمي توانست خانه اي اجاره کندوخانواده اش را به قم بياورد.
ايشان درتمامي اين 20سال، درمحضر مراجع بزرگ تقليد، همانند آيات عظام، مرحومان حائري،بروجردي وعلماي ثلاث- حجت، خوانساري وصدر- به کسب علوم اسلامي پرداخت ودرسن 40سالگي به اخذ درجه اجتهاد نائل آمد.شهيد، اجازه اجتهاد خودرا از مرحوم آيت الله العظمي سيد محمد تقي خوانساري(ره)، درسال 1362 قمري، دريافت کرد.
آيت الله اشرفي اصفهاني در سال 1335 خورشيدي براي اداره حوزه علميه کرمانشاه ونيز امر تدريس، به نمايندگي ازآيت الله العظمي بروجردي(ره)رهسپار آن ديارشد.شهيد،درمدت 26 سال اقامت درکرمانشاه، ضمن اداره حوزه علميه وتدريس علوم اسلامي-ازحمله سطوح عالي حوزه- به تبليغ وارشاد مرد منطقه پرداخت.
شهيد اشرفي اصفهاني، اززمان قيام 15خرداد 1342 تا پيروزي انقلاب شکوه مند اسلامي،به مبارزه عليه رژيم طاغوتي ومنحط پهلوي، ازطريق اعلاميه ها وسخنراني ها روشن گرانه، پرداخت وبه همين سبب بارها مورد خشم رژيم قرارگرفت. مثلاً يک بار-درآستانه پيروزي انقلاب- به وسيله مزدوران رژيم،شبانه دستگير وروانه زندان کميته شهرباني تهران شد. اما پس ازآزادي، لحظه اي از تلاش باز نايستاد وجزو علمايي بود که به همراه آيت الله شهيد استاد مرتضي مطهري، ضمن تحصن دردانشگاه تهران ، خواستار بازگشت فوري حضرت امام شد.
آيت الله اشرفي اصفهاني، پس ازپيروزي انقلاب اسلامي، ازسوي حضرت امام خميني(ره) عهده دار مسؤوليت امامت جمعه درکرمانشاه شد وحدود 3 سال دراين سنگر انجام وظيفه کرد.اوهمواره با ضد انقلاب،منافقين، رژيم صدام واربابان آمريکايي وصهيونيستي اش ، به مبارزه برمي خاست ودراين راه دوبار مورد سوء قصد نافرجام قرارگرفت.
اين عالم رباني وعارف وارسته سرانجام درروزجمعه 23 مهر1361خورشيدي،پيش ازايراد خطبه هاي نمازجمعه،درمسجد جامع کرمانشاه براثرانفجار نارنجک توسط يکي از منافقين، در سن 80سالگي ، شربت شهادت نوشيد وبه سلسله جليله شهداي محراب- ازاميرالمؤمنين علي(ع)،تاشهيدان محراب انقلاب خميني(ره)-پيوست.
سيماي معنوي شهيد
با اين مقدمه،برمبناي پيام حضرت امام،توضيحات مختصري درمورد فضايل آن فقيد فرزانه درذيل مي آيد:
صفاي نفس
آرامش روح
اين کلام آن بزرگوار،نشانه اي ازقوت نفس وصلابتش دربرابرناملايمت هاست،وثمره تقوا وخداترسي اوست .حضرت امام درجاي ديگري ازپيام نوراني شان، به اين نکته اشاره وشهيد اشرفي اصفهاني را انساني قوي النفس معرفي مي کنند.
اطمينان قلب
بي گمان شهيد محراب از شيعيان خالص وواقعي اهل بيت(ع) بودوبهترين شاهد اين مدعا، سيره عملي واردات فوق العاده اش به آن پاکان است.هم چنان که نزديکان شهيد نقل مي کنند، او همواره لبانش به ذکر خدا مشغول بود وکلمه هايي مانند "يالله" و"يا حسين" برزبانش جاري مي شد.هرگاه اين کلمه را مي گفت،رخسارش برافروخته مي شدوبرشنونده چنان تأثيري مي گذاشت که گويي ندايي آسماني شنيده است.
خالي بودن از هواهاي نفساني
شهيد محراب با تأسي برفرموده مولايش حسين(ع) ونيزامام صادق(ع) که فرموده اند:"قلب،حرم خداوند است"،قلبش را از اغياري نظيرحب رياست،مال ،نفس،شهوت ودنيا خالي کرد تا آن جا که همه چيز را باچشم الهي مي ديد وچه زيبا، اين گونه، ديده هايش را به ديگران منتقل مي کرد:
«روحيه برادران رزمنده، پيش روي آنها وفتوحاتي را که حاصل شده، درخدمت امام عنوان کرديم. مادرفتوحات، هرچه ديديم، فقط خدارا ديديم.يعني معلوم بود که فقط نيروي غيبي والهي وحمايت امام عصر(عج)،پشتيبان رزمندگان ما بوده است، والا ما به رموزجنگي وارد نيستيم.تا اندازه اي که رفتيم و بررسي کرديم، فقط دست خدا راديديم وحمايت غيبي ومدد الهي وحمايت امام زمان (عج)،واين فتوحات که به دست آمده ، شبه اعجاز است.»
تارک هوي
اميرمؤمنان (ع) درفرموده ديگرش، زهد را برخاسته از ترک هواي نفس وزينت ودنيا مي داند وشهيد اشرفي اصفهاني به حق، مصداق اين روايت شريف است، چنان که براي درآغوش گرفتن شاهد وصال شهادت، را خواهش ها و حتي اميال مباح و حلال نيز فاصله گرفت وفارغ از هرگونه تعلقي، خودرا آماده جان بازي درراه مکتب نوراني سيد وسالار شهيدان(ع) کرد.شهيد اشرفي 13روز قبل ازشهادت درمحراب عبادت گفته بود:"اميدوارم چهارمين شهيد محراب،من باشم".
اطاعت امر مولا
درسوره نساءآيه 80،نيز داريم : "من يطع الرسول فقد اطاع الله؛کسي که از پيامبر اطاعت کند، خدارا اطاعت کرده ."
پس، کسي که از پيامبر اعظم(ص) اطاعت کند، ازخداوند اطاعت کرده ودرآيه 69ازهمين سوره مبارکه نيز تأکيد شده است که چنين کسي درروز رستاخير هم نشين کساني خواهد بود که خداوند نعمت خودرابرآنان تمام کرده،ازپيامبران و صديقان وشهدا وصالحان، وآن ها رفيقان خوبي هستند.
شهيد اشرفي اصفهاني، مزداطاعت ازخداورسولش را از دست مبارک نخستين شهيد محراب،مولاي متقيان علي(ع)،دريافت کردواين ، بالاترين سعادت هاست.
عمل صالح
باري، زندگي هر انساني دراين دنيا،فراز ونشيب فراواني دارد وبهترين نتيجه وبرترين ميوه اي که مي تواند داشته باشد، رسيدن به قرب الهي است واين که انسان درحالي ازدنيا برود که داراي ايمان الهي باشد.
وقتي به زندگي عالمي متقي، مثل شهيد محراب اشرفي اصفهاني،به ديده توجه مي نگريم، مي بينيم که اين زندگي مملو از خيرات، برکات واعمال صالحه است وبه بهترين نتيجه ممکن نيزمنتهي مي شود،وآن چيزي نيست جزشهادت، با وضعيت خاصي که گوياي عظمت وعلودرجه اين پير غلام نخستين شهداي محراب،اميرالمؤمنين علي(ع) است،وفارغ ازهر گونه توضيح است.
درخصوص چگونگي شهادت شهيد محراب، به نقل ازشاهدان عيني حادثه آمده است که پس ازانفجار،بلافاصله،هردوپاي شهيد تقريباًقطع شدوايشان به حالت سجده برروي زمين افتاد ودرحالي که ذکرش"حسين،حسين" بودبه بيمارستان منتقل شد.دزآن جا نيز ، تا لحظه آخر،اين ذکر از عمق وجود شهيد شنيده مي شد.ودرحال ذکر محبوب ،به ديار يارشتافت.
فردي بي آزار
درطول زندگي شهيد بزرگوار، آزار فراواني ازناحيه افراد مغرض ومعاند وبعضاً ناآگاه به ايشان مي رسيد تا آنجا که به خانواده اش گفته بودند:پس ازمرگ برايم زيادگريه کنيد،زيرا من خيلي مظلوم واقع شدم".البته اين مظلوميت وآزارهايي که به ايشان مي رسيد، ابتلائاتي بود که درمسير تکامل روحي شهيد، بسيار مؤثر افتاد واين قبيل ابتلائات،خاص اولياءالهي است.
امادرمقابل،حتي يک نفر ازآن ها با ناراحتي،خشم يا تلافي شهيد روبه رونشد.وآن بزرگوار،هرگز موجبات دل شکستگي کسي را فراهم نکرد. بالاخره از اين ها ،آزار شهيد،حتي به حيوانات هم نمي رسيد وکلام امام(ره) درپيام شان،صحه بر همين امر مي گذارد که شهيد، آزارش به موري هم نرسيده بود.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 44
ادامه دارد...
/ج