معماي جذراصم در حوزه فلسفي شيراز (پارادوكس دروغگو) – (1)
در حوزه شيراز، با تك نگاره هاي فراواني مواجه هستيم كه در تحليل پارادوكس دروغگو نوشته شدهاند. از اين حيث در تاريخ طرح پارادوكس دروغگو با نوآوري روبرو هستيم. وجود دو مدرسه فلسفي رقيب در اين حوزه، يكي از عوامل طرح مسئله به صورت نگارش تك نگاره هاي متعدد است. دانشمندان دو مكتب رقيب، در نقد آراء يكديگر و نشان دادن مواضع خلل در تحليل رقبا و ارائه ديدگاهي استوار، به تحليل معماي دروغگو در قالب رساله هاي كوتاه و يا مفصل پرداختند.
گزارش اجمالي
دواني علاوه بر طبقات جلاليه، رساله مفصلي در تحليل معماي دروغگو پرداخته است كه آن را خود نهاية الكلام توصيف كرده است. نهايةالكلام مشتمل بر يك مقدمه، يك واسطه و خاتمه است. مقدمه، متضمن دو تقرير از معماي دروغگو است و واسطه گزارشي است از راه حلهاي دانشمندان سلف و معاصر (دشتكي) و نقد و ارزيابي آنها و خاتمه به تحليل مؤلف از معما اختصاص داده شده است.[1]
مكاتبات دواني با دشتكي نيز متضمن نقد مواضع رقيب و پاسخ به انتقادهاي آن است. دو رساله از دواني در دست است كه در پاسخ به دشتكي و نقد آراء وي نگاشته شده است.[2]
امير صدرالدين دشتكي نيز علاوه بر طبقات صدريه[3] و مكاتبات كوتاه با جلالالدين[4] ، رساله مفصلي پرداخته و نامي برآن ننهاده است.[5] رساله مفصل دشتكي برخلاف نهاية الكلام دواني، از تبويب خاصي برخوردار نيست. همچنين برخلاف دواني تنها يك تقرير از معما را مورد توجه قرار داده است. اما گزارش تاريخي اين دو محقق تا حدودي يكسان است. آنها بدون ترتيب تاريخي آراء تفتازاني، كاتبي، دو راه حل سمرقندي، ديدگاه خواجه طوسي، راي شريف جرجاني، پاسخ ابن كمونه و ديدگاه معاصر (دشتكي / دواني) را مورد بررسي قرار دادهاند. گزارش تاريخي دواني از حيث ارجاع به منابع اوليه دقت بيشتري دارد.
اختلاف ديدگاه دو استاد فحل حوزه شيراز توسط شاگردان آنها مورد ارزيابي و داوري واقع شده است. ظاهرآ مفصل ترين رساله را در اين خصوص فرزند اميرصدرالدين يعني، غياث الدين منصور دشتكي (949-870) نوشته است[6] و از مواضع پدر و استاد خود حمايت كرده است.
شمس الدين محمد بن احمد خفري (متوفي 957 و به نقلي متوفي 942) نيز دو رساله پرداخته است. وي ابتدا رسالهاي مختصر نوشت كه آغاز آن (قد اجاب الحضرة الجلالية المحمدية جلت افاداته) تأثّر عميق وي از دواني را نشان ميدهد.[7] وي در اين رساله، سه راه حل ارائه كرده است. راه حل نخست مشابه بيان سمرقندي است. راه حل دوم را جواب اعلي مي خواند و همان گونه كه در ديگر رساله خود، متذكر است. اين راه حل نيز مانند بيان تفتازاني در شرحالمقاصد است، خفري در صورت پذيرفته شدن راه حل دوم، رساله خود را شايسته اسم ضاّلةالفضلاءميداند. راه حل سوم را جواب ادق خوانده و در صورت پذيرفته شدن آن، رساله خود را شايسته اسم عبرة الفضلاء ميداند.
خفري پس از نگارش رساله مختصر، رساله مفصلي مي نويسد كه از نظم و ترتيب خاصي برخوردار است. وي در همين رساله به دو راه حل خود در رساله پيشين اشاره كرده و آنها را نقد مي كند. در اين رساله از جلالالدين دواني با عنوان برخي از متأخران و از صدرالدين دشتكي با تعبير سيد المدققين ياد ميكند. رساله وي حيرةالفضلاء است.[8] عدهاي آن را حسرة الفضلا نيز خواندهاند.[9] حيرة الفضلا داراي يك مقدمه و دو مقصد است. مقدمه به بيان تقريرهاي مختلف از معماي دروغگو مي پردازد. در مقصد اول آراء پيشينيان به سبك رساله دشتكي گزارش ميگ ردد و در مقصد سوم تحليل مؤلف طرح مي شود. آنچه حيرةالفضلاء را از ساير آثار در اين خصوص متمايز مي كند، توجه مؤلف به طبقهبندي راه حلهايي است كه ارائه شده است. وي راه حلهاي ارائه شده را در يك طبقه بندي مخمس و با توجه به تقريرهاي مختلف تحليل كرده است.
شاگردان ديگر حوزه شيراز نيز به نگارش تك نگاره در تحليل معماي دروغگو پرداختهاند. غالب آنها از بيان امير دشتكي تبعيت كردهاند[10] .
پيشينه تاريخي به گزارش حوزه شيراز
در گزارش تاريخي اين حكيمان، سابقه طرح اين رساله به خواجه طوسي (598-672) برمي گردد. ديدگاه خواجه طوسي را دشتكي از علامه حلي (726-)648 گزارش مي كند و دواني علاوه بر آن به تعديل المعيار في نقد تنزيل الافكار[12] ارجاع ميدهد. ديدگاه ابن كمونه (685-623) كه غالباً معماي دروغگو مانند، ساير معماهاي منطقي به نام او خوانده شده است، از مكاتبه وي با كاتبي (657-617) گزارش شده است. ديدگاه ابن كمونه را در الجديد في الحكمة نيز مي توان سراغ گرفت.[13] در گزارش ديدگاه كاتبي به شرحالكشف وي ارجاع داده شده است. مراد از شرحالكشف را غالباً شرح انتقادي وي بر كشف الاسرار خونجي دانستهاند كه در گزارش آثار كاتبي نيز آمده است. نسخهاي از اين كتاب تاكنون گزارش نشده است، اما تحليل كاتبي آن گونه كه در حوزه شيراز گزارش شده است در دو كتاب وي آمده است: جامعالدقايق في كشف الحقايق كه شرح گونهاي است بر كشف الحقايق ابهري.[14] و المنصص في شرح الملخص كه شرح انتقادي است بر الملخص فخررازي.[15]
دو راه حل سمرقندي در گزارش حكماي حوزه شيراز به شرح القسطاس وي ارجاع شده است.
در گزارش تاريخي طرح پارادوكس دروغگو نزد حكيمان مسلمان دقيقتر آن است كه بگوييم طرح مسئله نزد دانشمندان مسلمان سه دوره متمايز دارد: 1ـ متكلمان، 2ـ فيلسوفان و منطقدانان، 3ـ اصوليان. اين سه دوره به ترتيب تاريخي ذكر شد. دوره نخست از آن متكلمان است كه به جنبه هاي كاربردي پارادوكس دروغگو به ويژه از جهت نقد نظامهاي رقيب توجه مي شده است. تفصيل كاربرد پارادوكس دروغگو نزد متكلمان در چهار جهت متمايز (نقد نظريه صدق ارسطويي، رد نظريه ثنويت، رد حسن و قبح عقلي و پارادوكس ايمان) را در نوشتار مستقلي آوردهام.
معماي دروغگو، نزد منطقدانان چهار دوره متمايز دارد. قرن هفتم، حوزه شيراز، حوزه اصفهان و دو سده اخير. تحليل اصوليان از معماي دروغگو نيز موضوع گفتار مستقل ديگري است. معماي دروغگو اگر چه مدتها قبل از قرن هفتم براي منطقدانان شناخته شده است و فارابي (339-260) آن را مثالي براي قياس مؤلف از مقدمات متقابل ذكر كرده است[16] ، اما طرح مدون مسئله به قرن هفتم برمي گردد. زماني كه در مبحث مغالطه، منطقدانان پيرو منطق دو بخشي، تحليل برخي از معماهاي مهم را مطرح كردند، معماي دروغگو به منزله يكي از مغالطه هاي مهم در منابع كلاسيك منطق دو بخشي طرح شد. براساس تحقيق حاضر، نخستين بار در كشفالحقايق ابهري طرح مي گردد.[17] اثيرالدين ابهري (664-597) دو تقرير از معما را طرح كرده راه حلي را ارائه مي كند. وي علاوه بر كشف الحقايق، در تنزيل الافكار نيز به همين سياق بحث مي كند. خواجه طوسي راه حل ابهري را در تعديل المعيار كه نقد تنزيل الافكار ابهري است، آورده است. خواجه طوسي علاوه بر نقد راه حل ابهري خود براساس اصل تمايز محكي و محكي عنه و با خبري ندانستن محتواي معماي دروغگو به حل آن پرداخته است. نوآوري خواجه در طرح مسئله ارجاع آن به يكي از مغالطه هاي سيزده گانه است: سوء اعتبار محل. علامه حلي آن را اخذ ما بالعرض مكان ما بالذّات ميداند.
نجمالدين كاتبي در جامع الدقايق و المنصص راه حلّ استاد خود، اثيرالدين ابهري را بدون تغييري ادامه ميدهد. ابن كمونه بغدادي در الجديد في الحكمة كه به نام الكاشف معروف است، ابتدا تقرير دوم ابهري را ــ بدون ارجاع به وي ــ آورده است و در حل معما سه راه حل ذكر مي كند. دو راه حل نخست به ترتيب از آن خواجه طوسي و ابهري است ــ بدون ارجاع به آنها. راه حل سوم كه بر تفكيك مفاد قضيه حقيقية و خارجيه مبتني است، ظاهرآ ابداع ابن كمونه است.
شمس الدين محمد سمرقندي مؤلف ميزان القسطاس در شرح همين اثر معماي دروغگو را طرح و دو راه حل بر آن ذكر مي كند. سمرقندي خود پاسخ اول را مقبول نميداند. اما راه حل دوم را توانا مي خواند. بر مبناي وي مخبر عنه در جمله كل كلامي كاذب به قصد گوينده معين مي شود. مخبر عنه چنين جملهاي يا همين جمله است و يانه. در صورت دوم تناقضي لازم نميآيد و در صورت اول نيز مي توان گفت، اگر جمله كل كلامي كاذب مشمول حكم مندرج در آن باشد، كل كلامي كاذب مخبر عنه و كاذب مخبربه است. بنابر اين، با دو خبر مواجه هستيم كه يكي صادق و ديگري كاذب است.
راه حل تفتازاني در شرح مقاصد بر تفكيك محمولات درجه اول و محمولات درجه دوم مبتني است. به عبارت وي بايد صدق و كذب را وقتي حال حكم (ايجابي يا سلبي) است با صدق و كذب وقتي كه محمول است، متمايز دانست. اگر در قضيهاي كاذب و صادق به صورت محمول و حال حكم اجتماع داشته باشد، اجتماع نقيضين نيست. تفتازاني اين راه حل را قويترين راه حلي دانسته است كه تاكنون پيشنهاد شده است. اما در مقام داوري مي گويد، معماي دروغگو اساسآ قابل حل نيست و بهترين جواب ترك جواب است.
مي رسيد شريف جرجاني بر مبناي اصل عدم دخول اشاره بر امري، به عينه، در خود اشاره حل معما كرده است. راه حل وي نزد برخي از اصوليان نيز مورد توجه قرار گرفته است.
پي نوشت ها :
1- دوانى، نهاية الكلام فى حل شبهه كل كلامى كاذب، تصحيح ومقدمه احد فرامرز قراملكى، نامه مفيد شماره 5، بهار .1375
2- نسخه خطى به شماره 6616 كتابخانه مركزى دانشگاه تهران،دفتر 55 برگ 327 و دفتر .58
3- يكى از حواشى (طبقات جلاليه) در خصوص معماى دروغگوبه صورت رساله هاى مختصر استنساخ شده است: نسخه خطى درمجموعه شماره 5924 كتابخانه مركزى دانشگاه تهران.
4- نسخه خطى به شماره 6616 كتابخانه مركزى دانشگاه تهران،دفتر 57 و .59
5- نسخه خطى در مجموعه به شماره 1928 كتابخانه مركزى دانشگاه تهران.
6- نسخه خطى در مجموعه شماره 317، دفتر دوم، كتابخانه غرب مدرسه آخوند همدان ص 765-.811
7- تصحيح رساله مختصر خفرى بر اساس سه نسخه كامل درهمين شماره خردنامه آمده است.
8- نسخه خطى شماره 868 دفتر دوم، كتابخانه اهدايى مشكوة به دانشگاه تهران برگ 86 تا .113
9- مانند الذريعة (ج 7 ص 14) و فهرست نسخ خطى آستان قدس(ج 1، ص 115).
10- مانند رسائل زير: رسالهاى در مجموعه شماره 1257 كتابخانه اهدايى مشكوة به دانشگاه تهران، مؤلف اين رساله مشخص نيست.و رسالهاى در مجموعه به شماره 299 حكمت خطى(اثبات واجب) كتابخانه مركزى آستان قدس رضوى، رساله دوم، مؤلف اين رساله نيز مشخص نيست.
11- تفتازانى، شرح المقاصد، تحقيق و تعليق مع مقدمة فى علم الكلام للدكتور عبدالرحمن عميرة، عالم الكتاب 1409، ج 4، ص286 و .287
12- نصيرالدين طوسى، تعديل المعيار فى نقد تنزيل الافكار، به اهتمام عبدالله نورانى در منطق و مباحث الفاظ، تهران، 1353، ص236 و .237
13- ابن كمونه، الجديد فى الحكمة، دراسة و تحقيق حميد بن عبدالكبيى، مطبعة جامعة بغداد، 1430، ص 205 و .206
14-كاتبى نجمالدين، جامع الدقائق فى كشف الحقائق، نسخه خطى در مجموعه شماره 162، دارالكتب المصرية، 732 برگ، برگ702 تا .705
15- همو، المنصص فى شرح الملخص. نسخه خطى كتابخانه مركزى آستان قدس، شماره 1201، اين اثر در دست تصحيح است.
16 - فارابى، ابونصر، المنطقيات، حققها و قدم لها، محمدتقى دانش پژوه، المجلد الثانى، مكتبة آية الله العظمى المرعشى، قم،1409، ص .348
17- ابهرى، اثيرالدين، كشف الحقائق فى تحرير الدقائق، نسخه خطى در مجموعه شماره 162، دارالكتب المصرية، 732 برگ،برگهاى 262 تا .266