انسان - دانش
مقدمه:
اين پيش نگري ها، از زيربناي تجربي محكمي دارد كه بيست سال پيش قابل طرح نبود و امروزه، دور از واقعيت به نظر نمي رسد. بمرور با رشد و پيشرفت دانش و فناوري، آينده نگري نيز مانند تمام پديده هاي انساني تغيير كرد. اين تغيير نيز خود مشمول تغيير جديد است و آينده بسيار متفاوت تر از آني خواهد بود كه حتي براي آينده نگران امروزي قابل تصور باشد.
همراه با تغييرات دانش و فناوري، خود انسان و نيازهايش و نحوه ي دست يابي به آنها نيز متغيير است. دانش، جهان بيني، نوع نگرش، نيازها و سطح آنها و آرزوهاي انسان امروزي با گذشته قابل مقايسه نيست. فردا نيز نسبت به امروز شاهد همين دگرگوني ها خواهيم بود. شرايط جهاني نيز بايد بگونه اي تغيير كند كه با ويژگيهاي انسان امروزي و رشد دانش و فناوري سازگار باشد. اگر اين سازگاري بوجود نيايد، مشكلات و ناهنجاري هايي بروز خواهد كرد كه پيش بيني آنها نيز امروزه چندان ساده بنظر نمي رسد.
بسياري از مشكلات امروزي جامعه ي جهاني ناشي از نبود هماهنگي لازم در گذشته است. اگر براي ايجاد هماهنگيهاي لازم، چاره اي انديشيده و بكار گرفته نشود، در آينده اي نه چندان دور، جهان در باطلاق مشكلات ناشي از اين ناهماهنگيها دست و پا خواهد زد.
آسيب پذيري انسان
تمام اين موارد نشان مي دهد كه مردم عادي مسقيماً در تيررس انواع و اقسام خطرات ناشي از جنگ افزارها هستند يا هر آن ممكن است قرباني عمليات تروريستي شوند. توليد اسلحه ي قويتر، بر ميزان خطراتي كه مردم را تهديد مي كند، مي افزايد.
انسان امروزي بسهولت مي تواند نظاره گر تصاوير كهكشاني دور دست باشد، موجودات اعماق اقيانوس را مانند ذرات معلق در آكواريم خانه اش مشاهده كند، با هزينه اي بسيار كم مي تواند همزمان صوت و تصوير عزيزش را كه هزاران فرسنگ با او فاصله دارد، بشنود و ببيند. اما در هر جاي اين جهان كه باشد، از گزند بمبي كه احتمالاً در كمين او است، ايمن نيست.
بشريت از نظر دانش و فناوري و رشد اطلاعات پيشرفت حيرت انگيزي داشته، اما يك ناهماهنگي بسيار مشخص بين اين پيشرفت و بهروري در جهت آرامش و امنيت او مشاهده مي شود. اين شكاف موجود چنان عميق است كه احتمال نابودي انسان يا حداقل صدمات غير قابل جبران ناشي از آن چندان بعيد نيست. اخبار مشمئز كننده و رو به گسترشي كه بطور مداوم سر خط اخبار خبرگزاريهاست، پيش از آنكه اطلاع رساني باشد، اخطار دهنده است
متاسفنانه بجاي آنكه قدرتمداران در صدد از ميان بردن دلايل و شرايطي باشند كه بشريت را با اين وضع رو به رو كرده، فقط در مانور قدرت و بهره برداري سياسي و اقتصادي از آن هستند. در برجهاي پولادين بسر مي برند و زرادخانه ها را نشان مي دهند و خط و نشان مي كشند. در حاليكه هرچند اين مشكل به صورت نظامي (اعم از آشكار و پنهان) خودنمايي مي كند، اما نه دلايلش نظامي است و نه راه حل آن از مسير قدرت نظامي مي گذرد
شايد عده اي تصور كنند اين يك مشكل خاصي است كه گريبانگير برخي از كشورهاست. اما واقعيت اين است كه اين مشكل يك بيماري مزمن، در حال گسترش و جهاني است و اصولاً به سازمان يا گروه خاصي مربوط نيست. بلكه مانند بيماري هاي جسمي، ويروس آن توليد و منتشر شده و تصادفاً در مكان خاصي يا بين افراد مشخصي آشكار شده است. چه بسا اگر در اين مكان و در ميان اين افراد ظاهر نمي شد، در جايي ديگر و به شكل و بهانه اي ديگر بروز مي كرد. علت بروز اين بيماري را نبايد در بين مبتلايان، بلكه بايستي در نگرش جهاني به قدرت و كاربرد آن جستجو كرد.
ميان ماه من تا ماه پروين
هرچه دانش پيشرفت بيشتري دارد، شكاف موجود بين فناوري و آرامش انسان عميقتر مي شود. مهمترين دليل گسترش اين شكاف اين است كه از تحقيقات علوم انساني براي حل معضلات جامعه ي جهاني استفاده نمي شود، بلكه از آنها براي كارآمدي بهتر برنامه هاي سياسي و تسلط بر انسان بهره برداري مي شود.
در گذشته تحصيلات و كسب دانش متعلق به اقشار خاصي از جوامع و خانواده هاي حكومتي و اقليت كوچكي از مردم عادي بود كه آنها نيز كارگزاران حكومت بودند. اما امروزه قشر فرهيخته و دانش پژوه در تمام كشورها با سرعت افزايش يافته است. علاوه بر آن درصد دانشمندان در بين مردم نسبت به گذشته فوق العاده رشد كرده است. حتي مردم عادي و كم سواد و بيسواد امروزي با گذشته بسيار متفاوتند. آيا به همين نسبت كه دانش مردم افزايش يافته، دانش و بينش حكومتيان نيز تغيير كرده است؟
هرچند واژه هاي مورد استناد براي تجاوز به ساير جوامع تغيير كرده و اهداف خود را در لفاف ظريف انساني عرضه مي دارند، اما واقعيت تلخ اين است كه انگيزه ها، همان انگيزه هاي شناخته شده ي قديمي است. تا تعريفي جديد و منطبيق با ويژگيهاي انسان امروزي و متناسب با فناوري جديد از منافع كشورها ارائه نشود، آرامش و امنيت بر جوامع انساني سايه نخواهد انداخت
براي نيل به چنين اهدافي بايستي جهت گيري قدرتمداران در كاربرد علوم انساني و نتايج تحقيقات تغيير كند. نبايد مانند گذشته، اين نتايج در نحوه ي انجام ظريفتر برنامه هاي سياسي بكار رود، بلكه بايد در جهت رفع مشكلات و جلوگيري از بروز مشكلات و نارسايي هاي جديد بكار رود.
منافع حكومتها يا منافع ملتها؟
امروزه مشكلات جهاني مانند بيماري هاي مسري همه را تهديد مي كند و مردم عادي، رهگذر كوچه و بازار و كارمند اداره را شايد بيشتر از ماموران امنيتي و نظاميان تهديد مي كند. لذا مردم سراسر جهان وارد جنگي ناخواسته شده اند كه دامنه اش روز به روز رو به گسترش است
كاربرد نيروهاي امنيتي و نظامي نيز در رفع مشكلات جهاني، محدود و جنبه ي تسكيني و موقت دارد. راه حل منطقي و قاطع اين مشكلات، پذيرش نظري و عملي هويت امروزي مردم توسط حكومتهاست. تعريف جديدي از منافع ملي ضروري است تا تامين كننده ي منافع مردم باشد، نه چون گذشته مدافع منافع حكومتها. واقعيت اين است كه منافع مردم در سراسر جهان شديداً بهم وابسته است. بي دليل نيست كه مردم جهان (گذشته از افتخارات ملي) براي پاستور فرانسوي و بوعلي سيناي ايراني و انيشتين يهودي و فاينمن آمريكايي احترام قائلند.
منافع ملتها اگر درست تعريف شود، همه همجهت هستند. تضادي بين منافع مردم كشورهاي مختلف نيست و هرگونه اختلاف منافع آنها در چارچوب رقابت، قابل توضيح و تامين مي باشد. اين بر عهده ي فرهيختگان و انديشمندان است كه منافع مشترك مردم جهان را روشن و تشريح كنند.
چگونه است كه مي توان رقابت سرسختانه ي ورزشكاران را در سطح جهان تحت نظم در آورد و شكوه مودت و دوستي را به نمايش گذاشت، اما نمي توان رفتار ملتها را با يكديگر در چارچوب رقابت هاي منطقي نظم داد؟ اگر خصومتي بين ملتها مشاهده مي شود، اين بازتاب سنت تاريخ و مطامع سياسي و اقتصادي است. سنت تاريخ را بايد بي رحمانه نقد و پالايش كرد و مطامع سياسي و اقتصادي را نيز بايستي زير ذره بين روشنگري منصفانه از منافع عمومي تفكيك كرد.
منافع مشترك همه ي مردم جهان برخورداري از امكان كار و تلاش براي داشتن زندگي شرافتمندانه اي متناسب با تمدن امروزي است. هيچ انسان شرافتمندي پذيراي فقر و گرسنگي و بي دارويي كودكان و خيل آوارگان نيست. زخم ناشي از فقر و گرسنگي و ده ها مشكل آشكار و پنهان كه امروز گريبانگير ساكنين آن گوشه ي دنيا است، اگر درمان نشود به غده اي عفوني تبديل خواهد شد كه روزي به صور مختلف سر باز خواهد كرد و جامعه ي بشريت مورد تهديد قرار خواهد داد. زورگويي ها و قلدربازي ها و مطامع كوتاه مدت ديروز عامل مشكلات امروزي است و با ادامه ي اين روند، فردا شاهد معضلات پيچيده تر و خطرناكتري در سطح جهان خواهيم بود. تا زمانيكه منافع حكومتها منطبق با منافع مردم نشود، سخن از منافع ملي تنها يك ابزار سياسي بيشتر نخواهد بود كه روز به روز كارايي خود را از دست خواهد داد.
نظم نوين جهاني
نظم نوين جهاني يعني مبارزه ي جهاني با فقر و تبعيض. نظم نوين جهاني يعني بازنگري در سنت خشن تاريخ و چايگزين كردن آن با رئوفت انساني و نوع دوستي. زماني جهان داراي نظمي نوين خواهد شد كه رفتار و منش گذشته تغيير كند. در گذشته منافع حكومتها و ابر قدرتها معيار سنجش عدل و دموكراسي و پيشرفت بود. چه دولتهاي مردمي و منتخب مردم كه بر اثر دسيسه و كودتا سرنگون نشدند و چه ديكتاتورهايي كه مورد حمايت قرار نگرفتند. نظم نوين جهاني هنگامي بر قرار خواهد شد كه اين خط مشي تغيير كند. زماني جهانيان شاهد نظمي نوين خواهند بود كه حكومتها، تنها زمينه ساز رقابت منطقي بين ملتها و مدافع آسايش و آرامش مردم باشند.
انسان امروزي بيش از همه ي نسلهاي پيشين نيازمند انديشيدن و كار فكري است. لازمه ي آن نيز جهاني امن و با حداقل نگراني هاست تا در جهت زدودن جهل و فقر از سيماي جامعه ي بشريت بكوشد. و اين تنها زماني امكان پذير است كه نمايندگان ملتها در هر گروه و صنفي، مانند ورزشكاران المپيك و دانش پژوهان المپياد هاي جهاني، منظم و بدون تبعيض به تعامل و رقابت بپردازند. در چنين جهاني پيشرفت برق آساي انسان را شاهد خواهيم بود و نوع دوستي و دهكده ي جهاني واقعيت عيني خواهد يافت.
انديشه هاي نوين
اين تعبير و نگرش نيز به نوبه خود ريشه در سنت تاريخ تمدن سياسي و نظامي دارد كه قتل و غارت را در سطح كلان مباح دانسته و با غرور به آن مباهات مي كند. چگونه مي توان به انديشه هاي انساني نوين دست يافت در حاليكه با نگرشي انساني تاريخ را نقد نكنيم؟ اگر ما از قتل عام ايرانيان به دست سپاه مغول اظهار انزجار مي كنيم، بايد نسبت به رفتار مشابه ايرانيان (در صورت وجود)، همين گونه برخورد كنيم.
اگر اين منش تاريخي در زمان ديرين كاربرد داشته و موجب پيشرفت جوامع مي شده (كه اين قلم قبول ندارد) امروزه ديگر دست و پا گير است. علاوه بر تجاوز مستقيم به حقوق انسان، موجب هدر رفتن سرمايه ها و امكانات و مهمتر از همه انحراف استعداد ها است. در جنگهاي ديرين چه آثار ارزشمندي كه طعمه ي حريق نشد؟ چه بيماريهايي كه بر اثر اين كشت و كشتارها رايج نشد و حتي لشگريان مهاجم را مبتلاء نكرد؟
زيربناي نظم نوين جهاني انديشه هاي نوين است، نه قدرت نظامي. قدرت نظامي در طول تاريخ بويژه در قرن اخير بجز فلاكت و بدبختي براي مردم جهان، حتي كشورهاي مقتدر نتيجه اي نداشته است. در جنگ جهاني دوم، اروپا تقريباً ويران شد، آلمان مدعي و مغرور به دو كشور تقسيم شد. اين قلم از ذكر پيامدهاي ناشي از جنگ جهاني دوم و صدماتي كه به مردم آلمان وارد شد، شرم دارد. وضع بقيه كشورها هم در طول جنگ بهتر از آلمان نبود.
تا انديشه هاي نوين در اذهان عمومي بشريت نهادينه نشود، انسان سرنوشتي بهتر از گذشته نخواهد داشت. هزاران سال انسان تلاش كرده تا اين تمدن موجود را ساخته است. حال به جاي آنكه از آن بهره مند گردد و دمي بياسايد، تعبير تاريخي از قدرت و ذهنيت وي نه تنها مانع است، بلكه ضمن تلخ كامي ياس آور، حتي حيات خود را به خطر مي اندازد. آيا اين در شان انسان متمدن قرن بيست و يكم است؟
خسته ام، خسته از تلاش و آسايشم آرزوست
نان بر سفره دارم و گرسنه مي خوابم
خواب كه نه، چشم بسته را خواب مي خوانم
پاي به زنجير سنت تاريخ و پروازم آرزوست
همتي بايد كرد
بشكنيد سنت ها
بگسليد زنجيرها
نان بر كام نهيد، با لذت
خواب بر چشم آريد، با قوت
http://cph-theory.persiangig.com
/ج