ده فرمان براي شادکامي
نويسنده:سيد مسعود مدني
يکي از ارکان اساسي زندگي و شخصيت سالم، شاد بودن و شاد زيستن است که برخلاف آنچه نوشته اند و گفته اند نه رمز دارد و نه راز. شادي چيزي است که بسان آب و هوا در اطراف و اکناف ما وجود دارد و قابل رؤيت و دستيابي است (همان گونه که غم و اندوه). بايستي انتخاب کرد و اين انتخاب حقي همگاني و انساني است. شک نکنيم و شادي را برگزينيم. کدام انساني است که طالب شادي نباشد؟ در اين نوشتار به بحث شادي مي پردازيم . بدون شک همه آنچه داريم يا مي خواهيم داشته و يا نداشته باشيم در بستر هميشه روان و در حال حرکت زمان و مکان و اجتماعي شکل مي گيرد و پرواضح است که وقتي شرايط لازم مهيا نباشد صحبت از تحقق خواسته ها تا حد زيادي اغراق است؛ (اما فقط تا حد زيادي و نه به طور کامل). و اينجاست که انسان و معجزه شگرف انساني متبلور مي شود؛«انسان هر آنچه مي خواهد بشود، بايستي بشود و مي تواند بشود؛اگر بخواهد و اراده کند».انسان موجودي است که مي تواند حرکت ها را تغيير دهد؛ زمين را به گونه اي ديگر و زمان را به شيوه اي ديگر. او در اوج عجز و نياز، عجيب و قدرتمند است؛ يعني هر چند تابع بستر و شرايط است، ولي مطيعي بي چون و چرا نيست و به طور مستمر در پي آن است که تغيير و تحولي ديگر ايجاد کند. اين ويژگي اوست و کسي نمي تواند مانع او باشد. در ميان تمامي متغيرها انسان هر چه بيشتر در صدد گسترش و دستيابي به شادي است. او به خوبي مي داند که شادي دست يافتني است، اما هر کس به طريقي به آن دست مي يابد. عده اي بر اين باورند که رسيدن به شادي از راه رنج، بهترين، عميق ترين و معنوي ترين شادي هاست و عده اي ديگر معتقدند که براي يافتن شادي بايستي شاد بود. در اين ميان نظريه پردازان مايوس و نوميد به چيزي به نام شادي و دلخوشي اعتقادي ندارند و من براي اولين بار اعلام مي دارم که جهان انساني (اگر نيک بنگري)چيزي جز شادي، بازي و سپاسگزاري نيست(که البته هرازگاهي غم و اندوه آن را زيباتر و پرابهت تر مي کند)؛ شادي که حد و مرز و تعريف خاص خود و بازي که از چارچوب و قواعد طبيعي و منعطف خود را دارد. در مسير شاد بودن و شاد زيستن، متاسفانه بسياري از ما انسان ها فقط به پوسته ظاهري شادي چسبيده ايم. هر چند اين پوسته نيز جزئي از شادي است. ولي اصل آن نيست. اصل شادي همانا دلشادي و خوشحالي است(به همين جهت بهترين درخواست از خداوند بزرگ را سلامتي و دل شاد دانسته اند)که آن را بايستي در درون خود جست و جو کنيم و نه هيچ کجاي ديگر.پس آنگاه که احساس رضايت، خشنودي و لذت کرديد به سمت شادي گام برداشته ايد و چون چنين شد به آرامش مي رسيد و هنگامي که رضايت و خشنودي شما را در برگرفت، غرق در لذت و شعف مي شويد و ديگر چه چيز از خدا مي خواهيد؟!مگر از اين بهتر و مطلوب تر هم مي شود؟ مگر طعمي خوش تر از طعم شادي وجود دارد؟ ممکن نيست آن را چشيده باشيد و در آرزوي آن نباشيد. يک لحظه صبر کنيد؛ خاطرات خود را مرور کنيد تا به زماني برسيد که عميقا از موضوعي خشنود شده ايد . حال که تمامي وجودتان را خشنودي خاطره پيشين دربرگرفت باز هم کمي صبر کنيد تا شادماني و خوشي جذب تمامي وجودتان شود؛ و اينک شادي را مزمزه کنيد. چقدر دلچسب و آرامبخش است.
-لطفا اينقدر سخت نگيريد؛ خواهش مي کنم از زندگي خود لذت ببريد.
به قول "ادموند برک"، کافي است چيزي را بخواهيد، حتما موفق مي شويد. منبع قدرت، موفقيت و شادي انسان سه چيز است:
1ـ انگيزه 2-هدفمندي 3-سختکوشي. اين منابع به زندگي، شادي و نشاط مي بخشند و بر چالش هاي دل انگيز و تحريک کننده آن مي افزايند؛ ضمن آنکه براي رسيدن به هدف بايستي در ذهن خود مهارت هاي لازم را تمرين کرد. براي ايجاد انگيزه بايد «ميل و اشتياق» «باور و اعتقاد»و «تصوير ذهني مناسب و متناسب»را در خود ايجاد نماييم.
براي رسيدن به شادي و شادابي راه ميان بر و يا ترفندهاي خاص و ويژه اي وجود ندارد؛ فقط کافي است مصمم به شادي و در اين راه سختکوش و پرتلاش باشيد و بدانيد که کار و تلاش نه تنها با تفريح و شادي مغايرتي ندارد، بلکه مکمل و گسترش دهنده آن است. به بيان ديگر، مي توانيم کار کنيم و بخنديم، کار کنيم و تفريح کنيم و کار کنيم و شاد باشيم. وقتي که کسي را شاد مي کنيد، غيرممکن است خودتان شاد نشويد.
"هال اربن" نيز اين لوازم و شرايط را شامل موارد ذيل مي داند:
احساس ارزشمندي
*احساس آرامش
*درک ضرورت لذت بردن از زندگي
*اعتقاد جدي به شادي و خوشبختي
1ـ سازنده بينديشيد(با کيفيت)
2ـ با ذهن باز فکر کنيد(اعتقاد به تغيير مستمر)
3ـ به فکر خودتان باشيد، ولي خودخواه نباشيد (هيچ چيزي نمي تواند به شما آرامش دهد مگر خود شما)
به قول توماس کارلايل، انسان هاي برگزيده به وجود داشتن نمي انديشند، بلکه در انديشه زندگي کردن و توانمندتر شدن هستند؛ پس اجازه دهيم و بگذاريم همه تا آنجا که مي توانند پيشرفت کنند، زيرا هيچ کس بر ديگري برتري ندارد، جز آنان که لايق ترند و توانمندترند.
و به راستي چه کساني لايق تر و توانمندتر ند؟
ترديدي نداشته باشيد کساني که به خود، به ديگران و به زندگي احترام مي گذارند، راحت تر و مطمئن تر مسير لياقت و توانمندي را طي مي کنند. فلسفه عميق و جالب آلبرت شوايتزر اين است که: «به زندگي احترام بگذاريد».او معتقد بود که زندگي مقدس است و ما وظيفه داريم تقدسش را پاس بداريم؛ ما به کسي و چيزي احترام مي گذاريم که دوستش داريم و براي مان ارزشمند است. از منظر جامعه شناختي و اجتماعي آنگاه که فرد و جامعه در خود فروروند و فقط به خود بپردازند و فقط خود را دوست داشته باشند،(به زندگي و ديگران احترام نگذارند)ديگران به فراموشي سپرده مي شوند. بنابراين از ويژگي هاي جامعه و فرد خودخواه نداشتن روحيه احترام و سپاس است. به درون زندگي خود نگاهي بيندازيد؛ واقعا چقدر از همسرتان، فرزندان تان و پدر و مادر و ديگران متشکر و سپاسگزاريد؟ مطمئن باشيد که سپاسگزاري هر چه بيشتر نشانه والا بودن، منحصر به فرد بودن و راحت بودن شماست، زيرا از فرط احترام به خود است که از ديگران سپاسگزاري مي کنيم. چرا بايد زماني که از ديگران سپاسگزاري مي کنيم. چرا بايد زماني که همه چيز گذشته و سپري شده (به قول معروف کار از کار گذشته)از کساني که مستحق تشکرند؛ تشکر کنيم؟
گر تو خواهي که بجويي دلم امروز بجوي
ورنه بسيار جويي و نيابي بازم
و چرا نبايد قدر و منزلت آب را در زمان بودنش شناخت؟ به قول"بنجامين فرانگلين":ما انسان ها فقط زماني قدر و ارزش آب را درک مي کنيم که چاه مان خشک شود و ديگر آبي وجود نداشته باشد. به راستي چرا؟ چرا همه چيز را به زماني ديگر(زماني که نه کسي هست، نه چيزي، نه صدايي و نه چشماني براي درخشش و انتظار وجود دارد)موکول مي کنيم؟
پس بياييد سپاسگزار و محترم باشيم. شايد با اين همه مشکلات متعدد و متنوع که براي همه وجود دارد، کار آساني نباشد، ولي با اين حال و به قول"رابرت واترمن"، با مردم خوب و بزرگوارانه رفتار و با شان و احترام با آنان صحبت کنيم و رفتاري مودبانه داشته باشيم، زيرا به اعتقاد "ادموند برک"، رعايت احترام، ادب و نزاکت از مهم ترين قوانين زندگي است.
منبع: نشريه ي دنياي سلامت، شماره ي 53.
/ج
اولين فرمان:
دومين فرمان:
سومين فرمان:
چهارمين فرمان:
-لطفا اينقدر سخت نگيريد؛ خواهش مي کنم از زندگي خود لذت ببريد.
پنجمين فرمان:
به قول "ادموند برک"، کافي است چيزي را بخواهيد، حتما موفق مي شويد. منبع قدرت، موفقيت و شادي انسان سه چيز است:
1ـ انگيزه 2-هدفمندي 3-سختکوشي. اين منابع به زندگي، شادي و نشاط مي بخشند و بر چالش هاي دل انگيز و تحريک کننده آن مي افزايند؛ ضمن آنکه براي رسيدن به هدف بايستي در ذهن خود مهارت هاي لازم را تمرين کرد. براي ايجاد انگيزه بايد «ميل و اشتياق» «باور و اعتقاد»و «تصوير ذهني مناسب و متناسب»را در خود ايجاد نماييم.
براي رسيدن به شادي و شادابي راه ميان بر و يا ترفندهاي خاص و ويژه اي وجود ندارد؛ فقط کافي است مصمم به شادي و در اين راه سختکوش و پرتلاش باشيد و بدانيد که کار و تلاش نه تنها با تفريح و شادي مغايرتي ندارد، بلکه مکمل و گسترش دهنده آن است. به بيان ديگر، مي توانيم کار کنيم و بخنديم، کار کنيم و تفريح کنيم و کار کنيم و شاد باشيم. وقتي که کسي را شاد مي کنيد، غيرممکن است خودتان شاد نشويد.
ششمين فرمان:
"هال اربن" نيز اين لوازم و شرايط را شامل موارد ذيل مي داند:
احساس ارزشمندي
*احساس آرامش
*درک ضرورت لذت بردن از زندگي
*اعتقاد جدي به شادي و خوشبختي
هفتمين فرمان:
هشتمين فرمان:
1ـ سازنده بينديشيد(با کيفيت)
2ـ با ذهن باز فکر کنيد(اعتقاد به تغيير مستمر)
3ـ به فکر خودتان باشيد، ولي خودخواه نباشيد (هيچ چيزي نمي تواند به شما آرامش دهد مگر خود شما)
به قول توماس کارلايل، انسان هاي برگزيده به وجود داشتن نمي انديشند، بلکه در انديشه زندگي کردن و توانمندتر شدن هستند؛ پس اجازه دهيم و بگذاريم همه تا آنجا که مي توانند پيشرفت کنند، زيرا هيچ کس بر ديگري برتري ندارد، جز آنان که لايق ترند و توانمندترند.
و به راستي چه کساني لايق تر و توانمندتر ند؟
ترديدي نداشته باشيد کساني که به خود، به ديگران و به زندگي احترام مي گذارند، راحت تر و مطمئن تر مسير لياقت و توانمندي را طي مي کنند. فلسفه عميق و جالب آلبرت شوايتزر اين است که: «به زندگي احترام بگذاريد».او معتقد بود که زندگي مقدس است و ما وظيفه داريم تقدسش را پاس بداريم؛ ما به کسي و چيزي احترام مي گذاريم که دوستش داريم و براي مان ارزشمند است. از منظر جامعه شناختي و اجتماعي آنگاه که فرد و جامعه در خود فروروند و فقط به خود بپردازند و فقط خود را دوست داشته باشند،(به زندگي و ديگران احترام نگذارند)ديگران به فراموشي سپرده مي شوند. بنابراين از ويژگي هاي جامعه و فرد خودخواه نداشتن روحيه احترام و سپاس است. به درون زندگي خود نگاهي بيندازيد؛ واقعا چقدر از همسرتان، فرزندان تان و پدر و مادر و ديگران متشکر و سپاسگزاريد؟ مطمئن باشيد که سپاسگزاري هر چه بيشتر نشانه والا بودن، منحصر به فرد بودن و راحت بودن شماست، زيرا از فرط احترام به خود است که از ديگران سپاسگزاري مي کنيم. چرا بايد زماني که از ديگران سپاسگزاري مي کنيم. چرا بايد زماني که همه چيز گذشته و سپري شده (به قول معروف کار از کار گذشته)از کساني که مستحق تشکرند؛ تشکر کنيم؟
گر تو خواهي که بجويي دلم امروز بجوي
ورنه بسيار جويي و نيابي بازم
و چرا نبايد قدر و منزلت آب را در زمان بودنش شناخت؟ به قول"بنجامين فرانگلين":ما انسان ها فقط زماني قدر و ارزش آب را درک مي کنيم که چاه مان خشک شود و ديگر آبي وجود نداشته باشد. به راستي چرا؟ چرا همه چيز را به زماني ديگر(زماني که نه کسي هست، نه چيزي، نه صدايي و نه چشماني براي درخشش و انتظار وجود دارد)موکول مي کنيم؟
پس بياييد سپاسگزار و محترم باشيم. شايد با اين همه مشکلات متعدد و متنوع که براي همه وجود دارد، کار آساني نباشد، ولي با اين حال و به قول"رابرت واترمن"، با مردم خوب و بزرگوارانه رفتار و با شان و احترام با آنان صحبت کنيم و رفتاري مودبانه داشته باشيم، زيرا به اعتقاد "ادموند برک"، رعايت احترام، ادب و نزاکت از مهم ترين قوانين زندگي است.
نهمين فرمان:
دهمين فرمان:
نتيجه:
منبع: نشريه ي دنياي سلامت، شماره ي 53.
/ج