عاشقان شهادت، پیشگامان یاری حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرج الشریف)
نویسنده : دکتر محمود رفیعی*
بیا و گرنه در این انتظار خواهم مرد
اگر که بی تو بیاید بهار، خواهم مرد
به روی گونه من، اشک، سالهاست جاریست
و زیر پای همین آبشار خواهم مرد
خبر رسید که تو با بهار میآیی
در انتظار تو من تا بهار خواهم مرد
پدر که تیغ به کف رفت، مژده داد که من
به روی اسب سپیدی، سوار خواهم مرد
تمام زندگی من در این امید گذشت
که در رکاب تو با افتخار خواهم مرد1
سخن در یاری کردن حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرج الشریف) است و این که چگونه میتوان امام منتظَر را یاری کرد؟ پرسشی مهمتر نیز در این خصوص مطرح است و آن سؤال، این است که چه کسانی قدرت و لیاقت یاری کردن حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرج الشریف) را دارند؟
آیا همه کسانی که امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) را دوست دارند و بر زبانشان ذکر حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرج الشریف) جاریست، میتوانند سلاح بر دست گیرند و در رکاب مولایمان امام عصر(عجل الله تعالی فرج الشریف) با دشمنان خدا، اسلام و انسان بجنگند و پیروزی نهایی را به نام اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله) رقم بزنند؟ آیا تمامی کسانی که در صف منتظران امام عالمیان، حضرت حجت بن الحسن(عجل الله تعالی فرج الشریف) قرار دارند، توانایی گام نهادن در میدان مبارزه با زرمَداران و زورمداران عالم را دارند؟
برای پاسخ به این پرسش، میتوان تمامی پاسخها را در یک جمله خلاصه کرد: «عاشقان شهادت، پیشگامان یاری حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرج الشریف) هستند».
سالکان کوی حضرت معشوقِ پردهنشین(عجل الله تعالی فرج الشریف) با دو روش مختلف در جاده سبز انتظار، در حرکت هستند تا خود را به حضرت صاحبالامر(عجل الله تعالی فرج الشریف) برسانند و در رکاب حضرت ایشان ، انتقام خون انبیا و اولیا و شهدا را بگیرند.
اینان، منازل سلوک و وادیهای نصرت را طی سالیان دراز طی میکنند و یا دیر به میدان جهاد میرسند و هرگز پایشان به مقام نصرت نمیرسد و در میانه راه از پای میافتند و دستشان از یاری کردن مولایمان امام عصر(عجل الله تعالی فرج الشریف) کوتاه میشود.
عاشق، زودتر از عابد و زاهد و واعظ، به میدان نصرت میرسد. آنچه عاشق را بر عابد و زاهد و واعظ و دیگران برتری میدهد، آن است که عاشق، خوف از خطر ندارد؛ بلکه در خطرات آن چنان است که گویی در خوشی و راحتی به سر میبرد: «نُزِّلَت أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی البلاءِ کَالَّتّی نُزِّلَت فِی الرَّخاء؛ در سختی و بلا، چنان هستند که گویی در آسایش و راحتی فرود آمدهاند».2
آن گونه که عارفان ما در باب عاشقان بلاکش به ما آموختهاند، میتوان گفت که:
اولاً: بلا برای عاشق، لطف و عنایت خاص خداوند است:
در بلا هم میکشم لذّات او
مات اویم، مات اویم، مات او
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جِدّ
ای عجب، من عاشق این هر دو ضدّ
ای جفای تو ز دولت، خوبتر
انتقام تو ز جان، محبوبتر3
ثانیاً: هر که عاشقتر است، خطر و بلا برای او در راه معشوق، بیشتر است:
لاجرم، اغلب، بلا بر انبیاست
که ریاضت دادن خامان بلاست
مصطفی بین، چون که صبرش شد بُراق
پَر کشانیدش به بالای طباق
چون صبوری پیشه کرد ایوب راد
از بلا او را در رحمت گشاد
هرکجا باشد ریاضت پارهای
از لگدهایش نباید چارهای
این ریاضتهای درویشان چراست
کان بلا برتن، بقای جانهاست4
مولایمان حضرت امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در سخنی شاهوار به ما آموخته است که هر مؤمن به مقدار ایمانش و هر سالک به مقدار عاشقیاش در خطر و بلا پیچیده میشود: «بَلاء الرَّجلِ عَلی قَدْرِ اِیمانِهِ وَ دِینِهِ؛ بلای هر انسانی به اندازه ایمان و دین اوست».5
ثالثاً: بلا برای عاشق، همچون بال برای پرنده میماند. بلا، عاشق را صیقل میدهد و پاکتر و کارآمدتر میکند تا شایستگی همراهی کردن معشوقش را داشته باشد:
آنچه عین لطف باشد بر عوام
قهر شد بر نازنینان کرام
پس بلا و رنج بایست وقوف
تا رهد آن که روح صافی از حروف
لیک بعضی زین بلا کژتر شدند
باز بعضی صافی و برتر شدند
هم چو آب نیل آمد این بلا
بر سعید آن آب و خون بر اشقیا6
محبان امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) ـ که طالب یاری کردن مولایشان هستند ـ حتماً میباید خطر پذیرتر از دیگران باشند. محبان نازکاندیش، منتظران آسایشطلب و دوستان عافیتطلب، هرگز مرد نصرت و یاری نخواهند بود و در سختیها و خطرات، امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) را تنها خواهند گذاشت. جناب حافظ ـ که از معلمان بزرگ عرفان و اخلاق و ادب است ـ میفرماید:
ناز پرورده تنعّم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوة رندان بلاکش باشد
از نظر عرفای بزرگ، عشق، متکبّر است. آن کس که هم جمال دارد و هم کمال، به یقین دارای کبر و غرور است. عشق در عین حال که متکبّر است، پر از خوف، خطر و خون هم هست:
طریق عشق، طریقی عجب خطرناک است
نعوذ بالله اگر ره به مقصدی نبری7
فقط عاشق است که میتواند راه پرخطر را طی کند. غیر عاشق، مرد خطر نیست؛ غیر عاشق، مرد حَذَر است نه خطر:
عشق را صد ناز و استکبار هست
عشق با صد ناز میآید به دست
تو به یک خواری گریزانی ز عشق
تو به جز نامی چه میدانی ز عشق8
یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف)، عاشقان خطرپذیری هستند که در راه یاری کردن مولای عظیم القدرشان، هر خطر و بلایی را به جان میخرند. پذیرش خطر از سوی عاشقان امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) با تبسّم و لبخند و رضایت همراه است؛ نه با تلخی و اخم و صبر.
1) خوف نفسی: مرتبة نازله خوف ـ که عاشقان واقعی امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف)، از آن عبور کردهاند ـ خوف نفسی است. خوف نفسی یعنی آن که انسان به دلیل حُبّ نفس، از همه پدیدههایی که میتوانند جسم و جان او را به خطر اندازند، خوف داشته باشند. نظیر ترس از جهنم، شکنجة بدنی، آتش، صاعقه، سیل، حیوان درنده و گزنده و مانند آن.
2) خوف عقلی: مرتبه عالیه خوف است که عاشقان روی و کوی دوست، آراسته به این صفت بزرگ هستند. این خوف، ثمره درخت معرفت و محبت است. نظیر حرمت قائل شدن برای مقام کبریایی و نامتناهی ذات اقدس الهی و نیز عظمت امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) در چشم عاشق. هر قدر فضای سینه، دل، عقل و نفس از دوست و معشوق پر باشد، به همان اندازه عاشق را خوف از معشوق در بر میگیرد.
به سخن دیگر، وقتی دوست با دو صفت جلال و جمال بر عاشق تجلّی میکند، خوف سراپای عاشق را در بر میگیرد. هر چقدر تجلّیات دوست بیشتر باشد، خوفِ عاشق هم بیشتر میشود.
برای نمونه، وقتی زائری که شناخت عمیقتری نسبت به امام دارد، در حرم او وارد میشود، بیشتر از دیگران حرمت صاحب حرم را مراعات میکند و بیش از همه، شکوه و جلال امام زیارت شده، او را فرا میگیرد. خوفی که آیت الله العظمی بهجت(قدس سره) را به هنگام تشرّف به حرم قدس رضوی فرا میگرفت کجا و خوفی که یک انسان معمولی به هنگام تشرّف دچار میشود، کجا؟
عاشقان امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) چون از همه منتظران، بیشتر به امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) معرفت دارند، حرمت و هیبت معنوی حضرت در چشم و دل آنان بیشتر تجلی میکند و لذا خوف آنان از امام عصر(عجل الله تعالی فرج الشریف) بیشتر از دیگران است.9
نتیجه آنکه عاشقان امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) فقط از خدا و حضرت خوف دارند و از هیچ خطر و بلایی نمیهراسند و چون خطرپذیر هستند، عاشقانهتر میجنگند و چنین عاشقانی، هرگز امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) را در مبارزة با دشمنان تنها نمیگذارند.
اگر که بی تو بیاید بهار، خواهم مرد
به روی گونه من، اشک، سالهاست جاریست
و زیر پای همین آبشار خواهم مرد
خبر رسید که تو با بهار میآیی
در انتظار تو من تا بهار خواهم مرد
پدر که تیغ به کف رفت، مژده داد که من
به روی اسب سپیدی، سوار خواهم مرد
تمام زندگی من در این امید گذشت
که در رکاب تو با افتخار خواهم مرد1
سخن در یاری کردن حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرج الشریف) است و این که چگونه میتوان امام منتظَر را یاری کرد؟ پرسشی مهمتر نیز در این خصوص مطرح است و آن سؤال، این است که چه کسانی قدرت و لیاقت یاری کردن حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرج الشریف) را دارند؟
آیا همه کسانی که امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) را دوست دارند و بر زبانشان ذکر حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرج الشریف) جاریست، میتوانند سلاح بر دست گیرند و در رکاب مولایمان امام عصر(عجل الله تعالی فرج الشریف) با دشمنان خدا، اسلام و انسان بجنگند و پیروزی نهایی را به نام اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله) رقم بزنند؟ آیا تمامی کسانی که در صف منتظران امام عالمیان، حضرت حجت بن الحسن(عجل الله تعالی فرج الشریف) قرار دارند، توانایی گام نهادن در میدان مبارزه با زرمَداران و زورمداران عالم را دارند؟
برای پاسخ به این پرسش، میتوان تمامی پاسخها را در یک جمله خلاصه کرد: «عاشقان شهادت، پیشگامان یاری حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرج الشریف) هستند».
سالکان کوی حضرت معشوقِ پردهنشین(عجل الله تعالی فرج الشریف) با دو روش مختلف در جاده سبز انتظار، در حرکت هستند تا خود را به حضرت صاحبالامر(عجل الله تعالی فرج الشریف) برسانند و در رکاب حضرت ایشان ، انتقام خون انبیا و اولیا و شهدا را بگیرند.
اول: سالکان مجذوب؛ دوم: مجذوبان سالک.
سالکان مجذوب
اینان، منازل سلوک و وادیهای نصرت را طی سالیان دراز طی میکنند و یا دیر به میدان جهاد میرسند و هرگز پایشان به مقام نصرت نمیرسد و در میانه راه از پای میافتند و دستشان از یاری کردن مولایمان امام عصر(عجل الله تعالی فرج الشریف) کوتاه میشود.
مجذوبان سالک
عاشق، زودتر از عابد و زاهد و واعظ، به میدان نصرت میرسد. آنچه عاشق را بر عابد و زاهد و واعظ و دیگران برتری میدهد، آن است که عاشق، خوف از خطر ندارد؛ بلکه در خطرات آن چنان است که گویی در خوشی و راحتی به سر میبرد: «نُزِّلَت أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی البلاءِ کَالَّتّی نُزِّلَت فِی الرَّخاء؛ در سختی و بلا، چنان هستند که گویی در آسایش و راحتی فرود آمدهاند».2
آن گونه که عارفان ما در باب عاشقان بلاکش به ما آموختهاند، میتوان گفت که:
اولاً: بلا برای عاشق، لطف و عنایت خاص خداوند است:
در بلا هم میکشم لذّات او
مات اویم، مات اویم، مات او
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جِدّ
ای عجب، من عاشق این هر دو ضدّ
ای جفای تو ز دولت، خوبتر
انتقام تو ز جان، محبوبتر3
ثانیاً: هر که عاشقتر است، خطر و بلا برای او در راه معشوق، بیشتر است:
لاجرم، اغلب، بلا بر انبیاست
که ریاضت دادن خامان بلاست
مصطفی بین، چون که صبرش شد بُراق
پَر کشانیدش به بالای طباق
چون صبوری پیشه کرد ایوب راد
از بلا او را در رحمت گشاد
هرکجا باشد ریاضت پارهای
از لگدهایش نباید چارهای
این ریاضتهای درویشان چراست
کان بلا برتن، بقای جانهاست4
مولایمان حضرت امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در سخنی شاهوار به ما آموخته است که هر مؤمن به مقدار ایمانش و هر سالک به مقدار عاشقیاش در خطر و بلا پیچیده میشود: «بَلاء الرَّجلِ عَلی قَدْرِ اِیمانِهِ وَ دِینِهِ؛ بلای هر انسانی به اندازه ایمان و دین اوست».5
ثالثاً: بلا برای عاشق، همچون بال برای پرنده میماند. بلا، عاشق را صیقل میدهد و پاکتر و کارآمدتر میکند تا شایستگی همراهی کردن معشوقش را داشته باشد:
آنچه عین لطف باشد بر عوام
قهر شد بر نازنینان کرام
پس بلا و رنج بایست وقوف
تا رهد آن که روح صافی از حروف
لیک بعضی زین بلا کژتر شدند
باز بعضی صافی و برتر شدند
هم چو آب نیل آمد این بلا
بر سعید آن آب و خون بر اشقیا6
محبان امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) ـ که طالب یاری کردن مولایشان هستند ـ حتماً میباید خطر پذیرتر از دیگران باشند. محبان نازکاندیش، منتظران آسایشطلب و دوستان عافیتطلب، هرگز مرد نصرت و یاری نخواهند بود و در سختیها و خطرات، امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) را تنها خواهند گذاشت. جناب حافظ ـ که از معلمان بزرگ عرفان و اخلاق و ادب است ـ میفرماید:
ناز پرورده تنعّم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوة رندان بلاکش باشد
از نظر عرفای بزرگ، عشق، متکبّر است. آن کس که هم جمال دارد و هم کمال، به یقین دارای کبر و غرور است. عشق در عین حال که متکبّر است، پر از خوف، خطر و خون هم هست:
طریق عشق، طریقی عجب خطرناک است
نعوذ بالله اگر ره به مقصدی نبری7
فقط عاشق است که میتواند راه پرخطر را طی کند. غیر عاشق، مرد خطر نیست؛ غیر عاشق، مرد حَذَر است نه خطر:
عشق را صد ناز و استکبار هست
عشق با صد ناز میآید به دست
تو به یک خواری گریزانی ز عشق
تو به جز نامی چه میدانی ز عشق8
یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف)، عاشقان خطرپذیری هستند که در راه یاری کردن مولای عظیم القدرشان، هر خطر و بلایی را به جان میخرند. پذیرش خطر از سوی عاشقان امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) با تبسّم و لبخند و رضایت همراه است؛ نه با تلخی و اخم و صبر.
دلیل نترسیدن عاشق از خطر
1) خوف نفسی: مرتبة نازله خوف ـ که عاشقان واقعی امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف)، از آن عبور کردهاند ـ خوف نفسی است. خوف نفسی یعنی آن که انسان به دلیل حُبّ نفس، از همه پدیدههایی که میتوانند جسم و جان او را به خطر اندازند، خوف داشته باشند. نظیر ترس از جهنم، شکنجة بدنی، آتش، صاعقه، سیل، حیوان درنده و گزنده و مانند آن.
2) خوف عقلی: مرتبه عالیه خوف است که عاشقان روی و کوی دوست، آراسته به این صفت بزرگ هستند. این خوف، ثمره درخت معرفت و محبت است. نظیر حرمت قائل شدن برای مقام کبریایی و نامتناهی ذات اقدس الهی و نیز عظمت امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) در چشم عاشق. هر قدر فضای سینه، دل، عقل و نفس از دوست و معشوق پر باشد، به همان اندازه عاشق را خوف از معشوق در بر میگیرد.
به سخن دیگر، وقتی دوست با دو صفت جلال و جمال بر عاشق تجلّی میکند، خوف سراپای عاشق را در بر میگیرد. هر چقدر تجلّیات دوست بیشتر باشد، خوفِ عاشق هم بیشتر میشود.
برای نمونه، وقتی زائری که شناخت عمیقتری نسبت به امام دارد، در حرم او وارد میشود، بیشتر از دیگران حرمت صاحب حرم را مراعات میکند و بیش از همه، شکوه و جلال امام زیارت شده، او را فرا میگیرد. خوفی که آیت الله العظمی بهجت(قدس سره) را به هنگام تشرّف به حرم قدس رضوی فرا میگرفت کجا و خوفی که یک انسان معمولی به هنگام تشرّف دچار میشود، کجا؟
عاشقان امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) چون از همه منتظران، بیشتر به امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) معرفت دارند، حرمت و هیبت معنوی حضرت در چشم و دل آنان بیشتر تجلی میکند و لذا خوف آنان از امام عصر(عجل الله تعالی فرج الشریف) بیشتر از دیگران است.9
نتیجه آنکه عاشقان امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) فقط از خدا و حضرت خوف دارند و از هیچ خطر و بلایی نمیهراسند و چون خطرپذیر هستند، عاشقانهتر میجنگند و چنین عاشقانی، هرگز امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) را در مبارزة با دشمنان تنها نمیگذارند.
پينوشتها:
*. عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی.
1. محسن حسنزاده لیلی کوهی.
2. نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 193، ص402.
3. مثنوی معنوی، دفتر اول و چهارم.
4. همان، دفتر چهارم.
5. غُرر و دُرر آمدی، ج3، ص142.
6. مثنوی معنوی، دفتر چهارم.
7. دیوان حافظ.
8. مثنوی معنوی، دفتر پنجم.
9. رک: حماسه و عرفان، آیتالله جوادی آملی، ص 226-225.
/ج