آسيبشناسي رواني بيماران مبتلا به HIV
نويسنده:«پروفسوز دديف»(روان شناس)
مترجم:دکتر مهدي کرمي(روان شناس)
مترجم:دکتر مهدي کرمي(روان شناس)
هيجانات شديد، پاسخها و واکنشهاي عصبشناختي متفاوتي را باعث ميشوند. برخي از پژوهشگران، اين احساسات دروني را همانند درک استرسهاي شديدي ميدانند که از بيرون بر فرد وارد شدهاند، بدون آنکه شخص دريافتکننده، کنترلي بر بروز آنها داشته باشد. ازجمله مراجعاني که در اينخصوص، بيش از افراد ديگر مستعد آسيبهاي روانيست، بيمار مبتلا به HIV (ايدز) مثبت ميباشد.
تنها رشتهي تخصصي که قادر است در بررسي مراجعان و بيماران مبتلا به HIV مثبت و آثار تخريبي استرس و هيجان بر سيستم رواني و عصبي آنان، اطلاعات مؤثري ارائه نمايد، رشتهي عصبشناسي است.
يگانهعلت پاسخگويي اين رشتهي تخصصي، در محسوس و مشهودبودن روند آسيبهايي است که بر رشتههاي عصبي و سيستم عصب مرکزي وارد ميشود. امروزه نظريهي ويروسيبودن علل برخي از بيماريهاي رواني همچون اسکيزوفرني، به بيماري HIV نيز سرايت نموده است. بنا به نظر پيروان ديدگاه مذکور، حالات عصبي و هيجانات شديد همچون حملات ويروسي، موجب افزايش سطح تخريبي رشتههاي عصبي و حتي بافتهاي بدني ميگردد. آنان در تأييد نظريهي خود، از تظاهرات رواني محبت، سخن به ميان ميآورند که درست پس از فشارهاي عصبي بر فرد، عارضشده و او را مستعد افسردگي، سرخوردگي و حتي تمايل به خودکشي مينمايد. درواقع اين افراد در مشاهدات اوليه، همانند کساني هستند که راحتي و آرامش را در زندگي خود، مدتهاست که از دستدادهاند بدون آنکه علتي براي آن داشته باشند و بهدليل ناتوانايي در گريز از وضعيت پيشآمده، بهمرور، احساس با ديگران بودن را نيز از دستداده و مستحق تنهايي ميگردند. البته بهنظر روانشناسان، تمايل بيمار بهتنهايي ميتواند در درازمدت، بهشکل جدي موجب ناهماهنگيهايي در زندگي فردي و ساختار شخصيتي او گرديده و نظام بهداشت رواني فرد را نيز به مخاطره بيندازد.
HIV در مراحل رشد و بروز حالاتش که بهصورت يک بيماري نمايان ميگردد، وضعيت فرد مبتلا را روزبهروز دردناکتر و نيازمند تدابير درازمدت درماني ميکند. در مراحل شديد بيماري، علائم بيماري مغزي بروز نموده و تظاهرات آشفتگي رواني نيز ظاهر ميشود. درضمن، لايههاي داخلي جمجمه نيز در شرايط بحراني ملتهب گرديده و همچنان با گذشت زمان، از ميزان انعطافپذيري سيستم عصبي کاسته ميشود.بيشتر بيماران، علائم تشويش و هيجان بههمراه سردرد، انقباض عضلات دست و شانه و علائم تضعيف قوا و همچنين ضعف عمومي را بيش از پيش در رفتارهاي خود مشاهده نموده و ناظر شدتيافتن نشانههاي يادشده ميباشند.بهدليل گستردگي و پراکندگي سيستم اعصاب محيطي، هر نوع تأثيرات دروني، قادر است جريان ايجادشده را به تمامي نقاط بدن فرستاده و اسباب ناهماهنگي دروني را حتي در سطح اعضا و بافتهاي بدن باعث گردد. درضمن، لازم است اين واقعيت روانشناختي را نيز درخصوص اين بيماري فراموش نکنيم که بيماري HIV، صبر و شکيبايي فرد را کاهش داده و منجر به تخريب جريان فکري و منطقي او ميگردد. شايد بههمين دليل است که برخي پژوهشگران، HIV را اکسيدکنندهي رفتارهاي ذهني و رواني بيمار ميدانند. در اين مرحله لازم است درمانگران، مراقب بروز تظاهرات خودکشي در بيمار باشند. اطرافيان و دوستان در اين مرحله، کاري از دستشان برنميآيد و بهمرور، از ميزان تعاملات طبيعي آنان با بيمار کاسته ميشود. هرچند که بسيار نگران احوالات او ميباشند، اما دافعهي رفتارهاي منفي فرد مبتلا، ايشان را از او دور و دورتر ميسازد. نابهسامانيهاي عصبي و رواني، روزبهروز شدتيافته و در کنار تظاهرات رفتاري ناشي از ترس و تشويش، گاهي نشانههاي توهم ديداري و شنيداري نيز بيمار را سخت ناراحت مينمايد. درضمن، تصور مرگ و مردن، لحظهاي بيمار را راحت نميگذارد. اين مرحله، بسيار شبيه به تظاهرات بيماران مبتلا به علائم خلقي و عاطفي است. بيمار، مدام ميانديشد که نزديکانش را نيز از خود رنجانده و موجب تنفر آنان گرديده است. اين احساس، مانع از تلاش بيمار براي ايجاد روابط جديد ميگردد. در اين مرحله، گاهي حواس و ادراک بيمار، به کمترين حد از حساسيت خود رسيده و بسياري از محرکهاي بديهي، بدون هيچگونه دقتي مورد غفلت قرارميگيرند. بيمار در اين شرايط، سخت ناتوان و معيوب گرديده و بهمرور، از توان استدلال و عملکرد شناختي و ذهنياش، بهشدت کاسته ميشود. با گذشت مدتي کوتاه و با کاهش توانمندي حياتي و تحليل قوي طبيعي، بيمار سرانجام فوت مينمايد.
روانپزشکان و روانشناسان در جريان خدمات درماني، بهدليل وجود نوعي فضاي انسانگرايانه، بهتر است از رويکردهاي انساني و حمايتي استفاده نموده و مانع از بروز درمانهاي پزشکمحورانه گردند. درواقع آنچه اين بيماران، بيشتر به آن نياز دارند، يک رابطه است، آنهم از نوع حمايتي که شامل تعابير ارزشي و انساني باشد.
آزمون سنجش وضعيت رواني بيماران مبتلا به HIV (مخصوص روانپزشکان و روانشناسان)
به سؤالات زير، با کمال دقت و صداقت پاسخ داده و تنها پس از انجام آزمون، به بخش تحليل نتايج رجوع نماييد.
1- بعد از آگاهي از ابتلا به بيماري HIV، آيا روابطتان با ديگران تغيير کرده است؟
الف) بله
ب) بهصورت جدي خير
ج) متوجه تغييري نشدهام.
2- آيا قصد تغيير محل زندگيتان را داريد؟ (خانه، محل، شهر يا حتي کشور)
الف) بله
ب) خير
ج) گاهي به اين مسأله فکر ميکنم.
3- آيا هميشه غذا را با خانوادهتان ميل ميکنيد؟
الف) بله
ب) خير
ج) بستگي به خلقوخويم دارد.
4- بهمحض بروز حس و خلقوخويي بد، نخستين اقدامي که انجام ميدهيد چيست؟
الف) يک فنجان چاي يا قهوه مينوشم.
ب) از داروي آرامبخش استفاده ميکنم.
ج) دوست ندارم تنها باشم، بهخصوص همصحبتي با دوستان و مرور خاطرات گذشته را خيلي ميپسندم.
5- آيا بيشتر اوقات با صداي بلند صحبت ميکنيد؟
الف) بله
ب) خير
ج) بستگي به خلقوخويم دارد.
6- آيا عموماً دچار تعريق جسمي و عطسههاي بيدليل ميشويد؟
الف) بله
ب) خير
ج) گاهي
7- آيا زيادي و ازدحام جمعيت، ناراحتتان ميکند؟
الف) بله
ب) خير
ج) بستگي به خلقوخويم دارد.
8- آيا عموماً در مراسم سوگواري شرکت ميکنيد؟
الف) بله
ب) خير
ج) بستگي به خلقوخويم دارد.
9- تصور کنيد چنين خبري به گوشتان رسيده است که فردا تمام دنيا در يک لحظه نابود شده و تمام انسانها بدون آنکه فرصت تصميمگيري داشته باشند، از بين خواهند رفت. نخستين واکنش شما به اين خبر غيرعادي چه خواهد بود؟
الف) ساکت در گوشهاي مينشينم و براي خودم و بيماران ديگر تأثر ميخورم.
ب) از اين خبر، کاملاً خوشحال شده و انتظار واقعهي فردا را خواهم کشيد.
ج) همچون افراد ديگر، براي زندهماندن، به بررسي امکانات موجود ميپردازم.
10- صبحها بهمحض بيدارشدن، چه احساسي داريد؟
الف) هميشه سرحالم.
ب) بيشتر اوقات خودم را خوب و سرحال حسميکنم.
ج) اخساس خيلي بدي دارم بهحدي که نميخواهم چشمانم را باز کنم.
11- چه اوقاتي از شبانهروز، خودتان را غمگين و دلگرفته احساس ميکنيد؟
الف) صبحها بهمحض طلوع آفتاب
ب) در اوقات ظهر
ج) عصرها
12- آيا تمايل به گردش و تفريح داريد؟
الف) بله
ب) خير
ج) تنها از پارک و محيط هاي طبيعي لذت ميبرم.
13- آيا به ايجاد رابطه با جنس مخالف تمايل داريد؟
الف) بله
ب) خيلي برايم دشوار و سخت است.
ج) بستگي به خلقوخويم دارد.
14- در شرايط مقتضي، آيا قادر به کنترل تمايلات جنسيتان هستيد؟
الف) بله
ب) خير
ج) بستگي به خلقوخويم دارد.
15- آيا ترجيح ميدهيد تنها بخوابيد؟
الف) بله
ب)خير
ج) در صورت پذيرفتن چنين پيشامدي، احساس چندان خوبي ندارم.
16- آيا بهمرور متوجه شدهايد که آموختههاي پيشين خود را بهآهستگي از دست داده و غالباً دچار فراموشي ميگرديد؟
الف) بله
ب)خير
ج) براي برخورد احتمالي با اين وضعيت، آمادگي لازم را کسب نمودهام.
17- رابطهتان با پزشک يا پزشکان معالج، چگونه است؟
الف) خوب
ب) بدون آنان قادر به ادامهي حيات نيستم.
ج) نميخواهم آنان را حتي براي لحظهاي ببينم.
18- آيا در حين ديدن برنامههاي تلويزيوني، احساس خوبي داريد؟
الف) بله
ب) خير
ج) بستگي به خلقوخويم دارد.
19- آيا تاکنون انديشيدهايد که تنها يک تصادف ساده، باعث ابتلاي شما به اين بيماري شده است؟
الف) بله
ب) خير
ج) نميدانم.
20- آيا خود را مشغول انديشه و تفکرات مختلف مينماييد به اين اميد که اوقات زندگيتان را با احساس بهتري پشتسر بگذاريد؟
الف) بله، گاهي
ب) خير
ج) من اينطور بودن را هميشه ترجيح ميدهم.
کليد آزمون:
حال با توجه به جدول زير، امتياز مربوط به هر سؤال را استخراج نموده و در آخر، امتيازاتتان را با هم جمع نماييد.
نتيجهگيري آزمون
34 تا 48 امتياز:
اين افراد چه از لحاظ روانشناختي و چه از لحاظ روحيات فردي، در شرايط قابلقبولي ميباشند. چنين افرادي قادر به ادارهي امور شغلي و خانوادگي خود ميباشند. درضمن، در کنار انجام تکاليف و وظايف خويش، قادرند در زمينههاي اجتماعي و شغلي، به نزديکان خود نيز ياري رسانده و مانع از شکاف ارتباط خود با آنان گردند. اين اشخاص در طول ابتلا به بيماري، دريافتهاند که براي مبارزه با مشکل ايجادشده، بايستي در ابتدا صبور بوده و از تحميل فشارهاي غيرضروري بر جسم و روح خود بهطور جدي پرهيز نمايند. انجام حرکات ورزشي سبک و پيروي از يک برنامهي غذايي مناسب، ازجمله اولويتهاي ديگريست که چنين بيماراني، مقيد به پيروي از آن ميباشند تا بتوانند از سرعت تخريب احتمالي جلوگيري نمايند. در غير اينصورت، فعاليتهاي تنشزا و رفتارهاي مخاطرهآميز ميتوانند بهطور جدي در احوالات روحي اينقبيل بيماران، اثر گذاشته و موجبات آسيبپذيري آنان را پديد ميآورد.
نتيجهي عملي پيروي از توصيههاي بهداشتي و روانشناختي ميتواند از اضطراب و افسردگي مبتلايان به HIV کاسته و تسلط آنان را به عوامل يادشده افزايش دهد، درنتيجه اميد به زندگي در بيمار مبتلا، افزايش يافته و حتي با توصيهي پزشک معالج ميتواند به بخش عمدهاي از مسؤوليتهاي عاطفي، اجتماعي و شغلي خود بازگردد. دغدغهي عمدهي اين بيماران، دوري از فعاليتهايي است که براي تمام افراد فاقد بيماري، امريست عادي و دستيافتني. بنابر توصيهي پزشکان معالج، بهرهمندي از يک زندگي طبيعي ميتواند در کاهش تخريبهاي عصبي و بافتي، نقش بسيار مهمي برعهده داشته باشد.
24 تا 33 امتياز:
احوالات روحي و رواني چنين فردي، چندان مناسب نيست. او در کنار مبارزه با بيماري خود، در حال برخورد با مشکلات روزمرهي زندگي نيز ميباشد که البته در برخورد با آنها، توفيق چنداني بهدست نميآورد، درنتيجه در حوزهي احساسات شخصي، باورهاي ديني و حتي ويژگيهاي رفتارياش بهشکل بارزي، دچار نوسانات بيشماري ميگردد. در چنين شرايطي، خانوادهي فرد بيمار و اطرافيانش نيز در کمکرساني به او با مشکلاتي مواجهاند که اغلب به دافعهي رفتاري خود بيمار بازميگردد. تمام اين مسائل و فاکتورهاي يادشده، در تشديد حالات اضطرابي و افسردگي بيمار، نقش بسيار مهمي داشته و آستانهي تحمل او را بهشدت کاهش ميدهد، بهشکلي که مدام در حال نشاندادن رفتار پرخاشگرانه است. با گذشت زمان، بيمار مبتلا به HIV، شخصاً از حالات و وقايع رُخداده، دلگير شده و اميدش را به زندگي از دست ميدهد. اين در حاليست که براي ايجاد تغيير در سطح يادشده، هيچگونه انگيزه و تواني در اختيار ندارد و بهمرور نيز از تمام حمايتهاي خانوادگي و اجتماعي که سابقاً در پيرامون خود حسميکرده، محروم شده است. ميل به تنهايي و کاهش تمايلات جنسي، ازجمله موارديست که بر انزواي بيمار مبتلا به HIV ميافزايد.درمانگران متوجه اين حقيقت غيرقابل انکار باشند که بيمار، وارد طيف تازهاي از نقصانهاي رواني و جسماني گرديده و احتمال بروز بحرانهاي يادشده، کم نيست. در اين مرحله، توصيه ميشود فقط به تجويز دارو تکيه نکرده و تاحد امکان، به بهبود روابط انساني بيمار نيز توجه گردد. بررسي استرسهاي شغلي و اجتماعي و ايجاد تمرکز در بيمار براي فاصلهگرفتن از دغدغههاي غيرضروري، کاملاً الزاميست.
16 تا 23 امتياز:
بيمار چه از لحاظ روحي و چه از نظر جسماني، در وضعيت بسيار وخيمي است. او به تمامي معنا، يک بيمار خطاب ميشود زيرا ديگر قادر به انجام فعاليتهاي رواني و اجتماعي خود نيست. با نگاهي به بيمار، چنين استنباط ميشود که او در شوک بيماري خود فرورفته و قادر به بيرون آمدن از آن نيست. مسائل و مشکلات پيشآمده، خارج از باور و انتظار بيمار است و او هيچ اقدامي در جهت کنترل يا گريز از بيماري خود نميتواند انجام دهد. شخص مبتلا به HIV، تمام اوقات به بيماري و سرنوشتش ميانديشد. احساس يأس، مواجهه با تکرار روزها، برخورد با فشارهاي پيدرپي، ناتواني جسماني و کاهش تحمل رواني در شديدترين سطح خود، در بيمار ديده ميشود. او سرنوشت رُخداده را غيرمنصفانه دانسته و آن را حق خود نميداند. در اين وضعيت، بيمار به هيچکس علاقه و اطمينان ندارد و اين نگرش، نتيجهاي جز شدت انزواي دروني بههمراه نداشته و آثار مخرب بيماري را به شديدترين درجهي خود افزايش ميدهد. در اين مرحله، بايستي از بيشترين امکانات پزشکي، روانپزشکي و درمانهاي روانشناسانه بهره گرفته و به نظارتهاي درماني خود افزود.
منبع:نشريه شادکامي ،شماره 70.
تنها رشتهي تخصصي که قادر است در بررسي مراجعان و بيماران مبتلا به HIV مثبت و آثار تخريبي استرس و هيجان بر سيستم رواني و عصبي آنان، اطلاعات مؤثري ارائه نمايد، رشتهي عصبشناسي است.
يگانهعلت پاسخگويي اين رشتهي تخصصي، در محسوس و مشهودبودن روند آسيبهايي است که بر رشتههاي عصبي و سيستم عصب مرکزي وارد ميشود. امروزه نظريهي ويروسيبودن علل برخي از بيماريهاي رواني همچون اسکيزوفرني، به بيماري HIV نيز سرايت نموده است. بنا به نظر پيروان ديدگاه مذکور، حالات عصبي و هيجانات شديد همچون حملات ويروسي، موجب افزايش سطح تخريبي رشتههاي عصبي و حتي بافتهاي بدني ميگردد. آنان در تأييد نظريهي خود، از تظاهرات رواني محبت، سخن به ميان ميآورند که درست پس از فشارهاي عصبي بر فرد، عارضشده و او را مستعد افسردگي، سرخوردگي و حتي تمايل به خودکشي مينمايد. درواقع اين افراد در مشاهدات اوليه، همانند کساني هستند که راحتي و آرامش را در زندگي خود، مدتهاست که از دستدادهاند بدون آنکه علتي براي آن داشته باشند و بهدليل ناتوانايي در گريز از وضعيت پيشآمده، بهمرور، احساس با ديگران بودن را نيز از دستداده و مستحق تنهايي ميگردند. البته بهنظر روانشناسان، تمايل بيمار بهتنهايي ميتواند در درازمدت، بهشکل جدي موجب ناهماهنگيهايي در زندگي فردي و ساختار شخصيتي او گرديده و نظام بهداشت رواني فرد را نيز به مخاطره بيندازد.
HIV در مراحل رشد و بروز حالاتش که بهصورت يک بيماري نمايان ميگردد، وضعيت فرد مبتلا را روزبهروز دردناکتر و نيازمند تدابير درازمدت درماني ميکند. در مراحل شديد بيماري، علائم بيماري مغزي بروز نموده و تظاهرات آشفتگي رواني نيز ظاهر ميشود. درضمن، لايههاي داخلي جمجمه نيز در شرايط بحراني ملتهب گرديده و همچنان با گذشت زمان، از ميزان انعطافپذيري سيستم عصبي کاسته ميشود.بيشتر بيماران، علائم تشويش و هيجان بههمراه سردرد، انقباض عضلات دست و شانه و علائم تضعيف قوا و همچنين ضعف عمومي را بيش از پيش در رفتارهاي خود مشاهده نموده و ناظر شدتيافتن نشانههاي يادشده ميباشند.بهدليل گستردگي و پراکندگي سيستم اعصاب محيطي، هر نوع تأثيرات دروني، قادر است جريان ايجادشده را به تمامي نقاط بدن فرستاده و اسباب ناهماهنگي دروني را حتي در سطح اعضا و بافتهاي بدن باعث گردد. درضمن، لازم است اين واقعيت روانشناختي را نيز درخصوص اين بيماري فراموش نکنيم که بيماري HIV، صبر و شکيبايي فرد را کاهش داده و منجر به تخريب جريان فکري و منطقي او ميگردد. شايد بههمين دليل است که برخي پژوهشگران، HIV را اکسيدکنندهي رفتارهاي ذهني و رواني بيمار ميدانند. در اين مرحله لازم است درمانگران، مراقب بروز تظاهرات خودکشي در بيمار باشند. اطرافيان و دوستان در اين مرحله، کاري از دستشان برنميآيد و بهمرور، از ميزان تعاملات طبيعي آنان با بيمار کاسته ميشود. هرچند که بسيار نگران احوالات او ميباشند، اما دافعهي رفتارهاي منفي فرد مبتلا، ايشان را از او دور و دورتر ميسازد. نابهسامانيهاي عصبي و رواني، روزبهروز شدتيافته و در کنار تظاهرات رفتاري ناشي از ترس و تشويش، گاهي نشانههاي توهم ديداري و شنيداري نيز بيمار را سخت ناراحت مينمايد. درضمن، تصور مرگ و مردن، لحظهاي بيمار را راحت نميگذارد. اين مرحله، بسيار شبيه به تظاهرات بيماران مبتلا به علائم خلقي و عاطفي است. بيمار، مدام ميانديشد که نزديکانش را نيز از خود رنجانده و موجب تنفر آنان گرديده است. اين احساس، مانع از تلاش بيمار براي ايجاد روابط جديد ميگردد. در اين مرحله، گاهي حواس و ادراک بيمار، به کمترين حد از حساسيت خود رسيده و بسياري از محرکهاي بديهي، بدون هيچگونه دقتي مورد غفلت قرارميگيرند. بيمار در اين شرايط، سخت ناتوان و معيوب گرديده و بهمرور، از توان استدلال و عملکرد شناختي و ذهنياش، بهشدت کاسته ميشود. با گذشت مدتي کوتاه و با کاهش توانمندي حياتي و تحليل قوي طبيعي، بيمار سرانجام فوت مينمايد.
روانپزشکان و روانشناسان در جريان خدمات درماني، بهدليل وجود نوعي فضاي انسانگرايانه، بهتر است از رويکردهاي انساني و حمايتي استفاده نموده و مانع از بروز درمانهاي پزشکمحورانه گردند. درواقع آنچه اين بيماران، بيشتر به آن نياز دارند، يک رابطه است، آنهم از نوع حمايتي که شامل تعابير ارزشي و انساني باشد.
آزمون سنجش وضعيت رواني بيماران مبتلا به HIV (مخصوص روانپزشکان و روانشناسان)
به سؤالات زير، با کمال دقت و صداقت پاسخ داده و تنها پس از انجام آزمون، به بخش تحليل نتايج رجوع نماييد.
1- بعد از آگاهي از ابتلا به بيماري HIV، آيا روابطتان با ديگران تغيير کرده است؟
الف) بله
ب) بهصورت جدي خير
ج) متوجه تغييري نشدهام.
2- آيا قصد تغيير محل زندگيتان را داريد؟ (خانه، محل، شهر يا حتي کشور)
الف) بله
ب) خير
ج) گاهي به اين مسأله فکر ميکنم.
3- آيا هميشه غذا را با خانوادهتان ميل ميکنيد؟
الف) بله
ب) خير
ج) بستگي به خلقوخويم دارد.
4- بهمحض بروز حس و خلقوخويي بد، نخستين اقدامي که انجام ميدهيد چيست؟
الف) يک فنجان چاي يا قهوه مينوشم.
ب) از داروي آرامبخش استفاده ميکنم.
ج) دوست ندارم تنها باشم، بهخصوص همصحبتي با دوستان و مرور خاطرات گذشته را خيلي ميپسندم.
5- آيا بيشتر اوقات با صداي بلند صحبت ميکنيد؟
الف) بله
ب) خير
ج) بستگي به خلقوخويم دارد.
6- آيا عموماً دچار تعريق جسمي و عطسههاي بيدليل ميشويد؟
الف) بله
ب) خير
ج) گاهي
7- آيا زيادي و ازدحام جمعيت، ناراحتتان ميکند؟
الف) بله
ب) خير
ج) بستگي به خلقوخويم دارد.
8- آيا عموماً در مراسم سوگواري شرکت ميکنيد؟
الف) بله
ب) خير
ج) بستگي به خلقوخويم دارد.
9- تصور کنيد چنين خبري به گوشتان رسيده است که فردا تمام دنيا در يک لحظه نابود شده و تمام انسانها بدون آنکه فرصت تصميمگيري داشته باشند، از بين خواهند رفت. نخستين واکنش شما به اين خبر غيرعادي چه خواهد بود؟
الف) ساکت در گوشهاي مينشينم و براي خودم و بيماران ديگر تأثر ميخورم.
ب) از اين خبر، کاملاً خوشحال شده و انتظار واقعهي فردا را خواهم کشيد.
ج) همچون افراد ديگر، براي زندهماندن، به بررسي امکانات موجود ميپردازم.
10- صبحها بهمحض بيدارشدن، چه احساسي داريد؟
الف) هميشه سرحالم.
ب) بيشتر اوقات خودم را خوب و سرحال حسميکنم.
ج) اخساس خيلي بدي دارم بهحدي که نميخواهم چشمانم را باز کنم.
11- چه اوقاتي از شبانهروز، خودتان را غمگين و دلگرفته احساس ميکنيد؟
الف) صبحها بهمحض طلوع آفتاب
ب) در اوقات ظهر
ج) عصرها
12- آيا تمايل به گردش و تفريح داريد؟
الف) بله
ب) خير
ج) تنها از پارک و محيط هاي طبيعي لذت ميبرم.
13- آيا به ايجاد رابطه با جنس مخالف تمايل داريد؟
الف) بله
ب) خيلي برايم دشوار و سخت است.
ج) بستگي به خلقوخويم دارد.
14- در شرايط مقتضي، آيا قادر به کنترل تمايلات جنسيتان هستيد؟
الف) بله
ب) خير
ج) بستگي به خلقوخويم دارد.
15- آيا ترجيح ميدهيد تنها بخوابيد؟
الف) بله
ب)خير
ج) در صورت پذيرفتن چنين پيشامدي، احساس چندان خوبي ندارم.
16- آيا بهمرور متوجه شدهايد که آموختههاي پيشين خود را بهآهستگي از دست داده و غالباً دچار فراموشي ميگرديد؟
الف) بله
ب)خير
ج) براي برخورد احتمالي با اين وضعيت، آمادگي لازم را کسب نمودهام.
17- رابطهتان با پزشک يا پزشکان معالج، چگونه است؟
الف) خوب
ب) بدون آنان قادر به ادامهي حيات نيستم.
ج) نميخواهم آنان را حتي براي لحظهاي ببينم.
18- آيا در حين ديدن برنامههاي تلويزيوني، احساس خوبي داريد؟
الف) بله
ب) خير
ج) بستگي به خلقوخويم دارد.
19- آيا تاکنون انديشيدهايد که تنها يک تصادف ساده، باعث ابتلاي شما به اين بيماري شده است؟
الف) بله
ب) خير
ج) نميدانم.
20- آيا خود را مشغول انديشه و تفکرات مختلف مينماييد به اين اميد که اوقات زندگيتان را با احساس بهتري پشتسر بگذاريد؟
الف) بله، گاهي
ب) خير
ج) من اينطور بودن را هميشه ترجيح ميدهم.
کليد آزمون:
حال با توجه به جدول زير، امتياز مربوط به هر سؤال را استخراج نموده و در آخر، امتيازاتتان را با هم جمع نماييد.
نتيجهگيري آزمون
34 تا 48 امتياز:
اين افراد چه از لحاظ روانشناختي و چه از لحاظ روحيات فردي، در شرايط قابلقبولي ميباشند. چنين افرادي قادر به ادارهي امور شغلي و خانوادگي خود ميباشند. درضمن، در کنار انجام تکاليف و وظايف خويش، قادرند در زمينههاي اجتماعي و شغلي، به نزديکان خود نيز ياري رسانده و مانع از شکاف ارتباط خود با آنان گردند. اين اشخاص در طول ابتلا به بيماري، دريافتهاند که براي مبارزه با مشکل ايجادشده، بايستي در ابتدا صبور بوده و از تحميل فشارهاي غيرضروري بر جسم و روح خود بهطور جدي پرهيز نمايند. انجام حرکات ورزشي سبک و پيروي از يک برنامهي غذايي مناسب، ازجمله اولويتهاي ديگريست که چنين بيماراني، مقيد به پيروي از آن ميباشند تا بتوانند از سرعت تخريب احتمالي جلوگيري نمايند. در غير اينصورت، فعاليتهاي تنشزا و رفتارهاي مخاطرهآميز ميتوانند بهطور جدي در احوالات روحي اينقبيل بيماران، اثر گذاشته و موجبات آسيبپذيري آنان را پديد ميآورد.
نتيجهي عملي پيروي از توصيههاي بهداشتي و روانشناختي ميتواند از اضطراب و افسردگي مبتلايان به HIV کاسته و تسلط آنان را به عوامل يادشده افزايش دهد، درنتيجه اميد به زندگي در بيمار مبتلا، افزايش يافته و حتي با توصيهي پزشک معالج ميتواند به بخش عمدهاي از مسؤوليتهاي عاطفي، اجتماعي و شغلي خود بازگردد. دغدغهي عمدهي اين بيماران، دوري از فعاليتهايي است که براي تمام افراد فاقد بيماري، امريست عادي و دستيافتني. بنابر توصيهي پزشکان معالج، بهرهمندي از يک زندگي طبيعي ميتواند در کاهش تخريبهاي عصبي و بافتي، نقش بسيار مهمي برعهده داشته باشد.
24 تا 33 امتياز:
احوالات روحي و رواني چنين فردي، چندان مناسب نيست. او در کنار مبارزه با بيماري خود، در حال برخورد با مشکلات روزمرهي زندگي نيز ميباشد که البته در برخورد با آنها، توفيق چنداني بهدست نميآورد، درنتيجه در حوزهي احساسات شخصي، باورهاي ديني و حتي ويژگيهاي رفتارياش بهشکل بارزي، دچار نوسانات بيشماري ميگردد. در چنين شرايطي، خانوادهي فرد بيمار و اطرافيانش نيز در کمکرساني به او با مشکلاتي مواجهاند که اغلب به دافعهي رفتاري خود بيمار بازميگردد. تمام اين مسائل و فاکتورهاي يادشده، در تشديد حالات اضطرابي و افسردگي بيمار، نقش بسيار مهمي داشته و آستانهي تحمل او را بهشدت کاهش ميدهد، بهشکلي که مدام در حال نشاندادن رفتار پرخاشگرانه است. با گذشت زمان، بيمار مبتلا به HIV، شخصاً از حالات و وقايع رُخداده، دلگير شده و اميدش را به زندگي از دست ميدهد. اين در حاليست که براي ايجاد تغيير در سطح يادشده، هيچگونه انگيزه و تواني در اختيار ندارد و بهمرور نيز از تمام حمايتهاي خانوادگي و اجتماعي که سابقاً در پيرامون خود حسميکرده، محروم شده است. ميل به تنهايي و کاهش تمايلات جنسي، ازجمله موارديست که بر انزواي بيمار مبتلا به HIV ميافزايد.درمانگران متوجه اين حقيقت غيرقابل انکار باشند که بيمار، وارد طيف تازهاي از نقصانهاي رواني و جسماني گرديده و احتمال بروز بحرانهاي يادشده، کم نيست. در اين مرحله، توصيه ميشود فقط به تجويز دارو تکيه نکرده و تاحد امکان، به بهبود روابط انساني بيمار نيز توجه گردد. بررسي استرسهاي شغلي و اجتماعي و ايجاد تمرکز در بيمار براي فاصلهگرفتن از دغدغههاي غيرضروري، کاملاً الزاميست.
16 تا 23 امتياز:
بيمار چه از لحاظ روحي و چه از نظر جسماني، در وضعيت بسيار وخيمي است. او به تمامي معنا، يک بيمار خطاب ميشود زيرا ديگر قادر به انجام فعاليتهاي رواني و اجتماعي خود نيست. با نگاهي به بيمار، چنين استنباط ميشود که او در شوک بيماري خود فرورفته و قادر به بيرون آمدن از آن نيست. مسائل و مشکلات پيشآمده، خارج از باور و انتظار بيمار است و او هيچ اقدامي در جهت کنترل يا گريز از بيماري خود نميتواند انجام دهد. شخص مبتلا به HIV، تمام اوقات به بيماري و سرنوشتش ميانديشد. احساس يأس، مواجهه با تکرار روزها، برخورد با فشارهاي پيدرپي، ناتواني جسماني و کاهش تحمل رواني در شديدترين سطح خود، در بيمار ديده ميشود. او سرنوشت رُخداده را غيرمنصفانه دانسته و آن را حق خود نميداند. در اين وضعيت، بيمار به هيچکس علاقه و اطمينان ندارد و اين نگرش، نتيجهاي جز شدت انزواي دروني بههمراه نداشته و آثار مخرب بيماري را به شديدترين درجهي خود افزايش ميدهد. در اين مرحله، بايستي از بيشترين امکانات پزشکي، روانپزشکي و درمانهاي روانشناسانه بهره گرفته و به نظارتهاي درماني خود افزود.
منبع:نشريه شادکامي ،شماره 70.
/ج