گستره حقوق حیوانات در اسلام و غرب(3)
نویسنده : شيما پور محمدي
گستره نفقه حيوانات در فقه
الف ـ نفقه حيوان شامل چه مواردي است ؟
ب ـ وظايف مالک و حاکم در زمينه نفقه حيوان چيست؟
اگر زندگي حيوان با يکي از راههاي فوق تأمين نگردد، حاکم به جاي صاحب مال اقدام به تأمين زندگي حيوان مينمايد و به هر نحوه که وضع حيوان مقتضي است و امکانات موجود براي رهايي آن اجازه ميدهد، عمل ميکند.
در صورت امتناع صاحب حيوان، حاکم ميتواند از ساير اموال صاحب حيوان فروخته، معيشت حيوان را تأمين کند و اگر تأمين زندگي با اجاره دادن حيوان امکانپذير باشد، حاکم ميتواند آن را به اجاره بدهد (همو).
صاحب جواهر ميگويد: به مجرد اينکه صاحب حيوان از اداره زندگي حيوان امتناع بورزد و هيچ راهي را براي رهايي جاندار انتخاب نکند، حاکم مجبور نيست که صاحب حيوان را به اداره زندگي حيوان اجبار نمايد، بلکه به جهت ولايتي که دارد، اقدام به تأمين حيات جاندار مينمايد (نجفي، بي تا، ج 31، ص 394)
اگر مواد معيشت حيوان نزد صاحب حيوان وجود نداشته باشد و شخص ديگري آن مواد را داشته باشد، واجب است که صاحب حيوان آن مواد را بخرد و اگر صاحب ماده از فروش آن امتناع بورزد، جايز است صاحب حيوان در موقع ضرورت آن را با ضمانت مثل همان ماده يا قيمت آن غصب کند، چنانكه غصب ماده ضروري معيشت براي انسان جايز است. البته غصب ماده ضروري معيشت براي ابقاي حيوان هنگامي جايز است که خود صاحب آن ماده يا حيواني که در اختيار اوست، احتياج حياتي به آن ماده نداشته باشد.
مالک موظف است علاوه بر نفقه خود حيوان، مراقب تأمين وسايل ادامه حيات بچه حيوان نيز باشد. بنابراين اگر جاندار بچه شيرخوار داشته باشد، بايد به اندازه کفايت تغذيه بچه، شير در پستان مادر نگهداري شود. لذا اگر شير مادر فقط به اندازه احتياج تغذيه بچهاش بوده باشد دوشيدن شير مادر حرام است، البته اگر دوشيدن شير حيوان ضرري به حيوان يا بچهاش نرساند يا اگر بچه از علف بيابـان تغذيه کند، دوشيـدن شير واجب است، زيرا در غير ايـن صورت مـال مفيد اسراف ميشود (حلي، 1411هـ، ص 354).
همچنين لازم است مقداري از عسل در کندو بماند تا زنبوران گرسنه نمانند و در صورت احتياج مانند فصل زمستان مستحب است که بيش از قوت او در کندو نگهدارند.
همچنين فقها تصريح کردهاند که چون زندگي کرم ابريشم بسته به برگ توت است، لازم است كه مالک حيوان را حفظ کند و نگذارد تلف شود و اگر برگ کم باشد و مالک اعتنايي به حيوان نکند، حاکم از مال مالک ميفروشد و براي حيوان برگ ميخرد (فريدوني، بي تا، ص 251).
در مواردي که وسيله حيات به يکي از چند حيوان کفايت کند به طوري که يکي از آنها با آن وسيله بتواند نجات پيدا کند و بقيه هلاک شوند مانند اينکه مقداري آب باشد که فقط يکي از حيوانات را بتواند نجات بدهد، فرض بر دو گونه است:
الفـ در صورتي كه حيوانات از همه جهات حياتي مساوي باشند، مکلف در به کار بردن وسيله حيات براي ادامه زندگي هر يک از اين حيوانات مخير است.
ب ـ حيواناتي که از همه جهات مساوي نبوده باشند، مانند سگ غير مضر و گوسفند، بدان جهت که پايان دادن به حيات گوسفند با ذبح شرعي امري است قانوني ولي مردن سگ از تشنگي خلاف قانون است، لذا آب به سگ داده ميشود تا بدون علت هلاک نشود. با نظر به ملاک فوق مثلاً اگر جانداري بتواند تا دو روز از تشنگي هلاک نشود. مانند شتر، ولي جاندار ديگر تا آن مدت نتواند دوام بياورد، مسلم است که آب را به جاندار دوم بايد داد (جعفري، 1377، ج1، ص 119-118).
تقدم حق حيات حيوان بر طهارت مائيه
وجوب طهارت از جهت صلوه و وجوب آب دادن به حيوان. ولي فقها تماماً و بالاجماع در اين جا فتواي تبديل طهارت مائيه به ترابيه دادهاند و فرمودندهاند آب را بايد براي حيوان استعمال کرد و براي نماز تيمم نمود. از جمله حضرت امام (ره) در زمينه مجوزات تيمم، ميفرمايند: «از آن جمله اينکه استعمال آب موجب خوف عطش بر حيوان محترمي (مثلاً گوسفند) باشد ...»
و همچنين در مسأله 11 ميفرمايند: «... در عطش که موجب هلاکت است، فرقي نيست بين آنکه خوف هلاکت بر خودش باشد يا ديگري، آن ديگري انسان باشد يا حيوان، مملوک باشد يا غير مملوک از آنچه که حفظ آن از هلاکت واجب است...» (اسلامي، بي تا، ج 1، ص 185).
اهميت دادن به نفقه حيوانات در سيره بزرگان
عيسي بن مريم فرمودندند: براي حيوانات دريا کردم و ثواب آن نزد خداوند بزرگ است. همچنين در «مناقب» امام احمد بن حنبل روايت شده که وي را گفتند مردي در ماوراء النهر ميباشد که احاديث ثلاثيه (سه جملهاي) را داراست. احمد به جانب ماوراء النهر رفت و آن مرد را ديدار نمود. مردي کهنسال ديد كه سگي را غذا ميداد. سلامش کرد؛ پير جواب سلام بداد و باز به کار خود مشغول شد. امام احمد را گران آمد که چرا او به سگ توجه دارد اما به من التفات نميكند. چون شيخ از غذا دادن سگ فارغ شد، به امام احمد اقبال نمود و گفت مثل اينکه ناراحت شدي که بر سگ توجه كردم و بر شما نه. احمد گفت: آري چنين است. شيخ گفت: ابوزناد از اعرج از ابي هريره مرا حديث نمود که پيغمبر فرمودند: هر که آرزوي آرزومندي را قطع کند، خداوند آرزوي او را در روز قيامت قطع کند و در بهشت جاي ندهد. و در اين زمين ما سگ يافت نشود و اين سگ به اميد من به اين جا آمده است. من ميترسيدم اميد اين سگ را قطع کنم و خداوند آرزوي مرا در روز قيامت قطع کند. امام احمد حنبل گفت: اين حديث مرا کفايت است و برگشت (فريدوني، بي تا، ص283-382).
حد مجاز تصرف انسان در حيات حيوانات
امروزه بدون انجام دادن آزمايشهاي مقدماتي بر روي حيوانات، کمتر ميتوان روشهاي جديد را درباره انسان بکار بست. در واقع حيوانات عصاي دست محققان علوم پزشکي و زيستي هستند. چنان كه در مورد بيماريهايي که براي آنها مدل حيواني وجود ندارد، تحقيقات با اشکال زيادي مواجه ميشود. اما حد مجاز اين تصرفات مسأله مهمي است که از ديدگاه اخلاق در پژوهش بايد به آن توجه کرد. با توجه به اصل «عبث نبودن جهان خلقت» و احاديث منقول از ائمه معصومان و سيره آنان به نظر ميرسد تصرف انسان در حيات موجودات مطلق نيست و سلب حيات از آنان بايد در حد ضروريات باشد (نائيني، 1378، ش 26، ص 47).
منبع:www.lawnet.ir
ادامه دارد...
/ج