مقبره اي باپيام شوم
نويسنده:لادن بهبودي مطالب عجيب تر از علم اين شماره بيشتر به مکان ها يا اتفاقات تاريخي مربوط است . از ارواح زندان آلکاتراز و نفرين فراعنه مصر گرفته تا افشاي راز غرق شدن تايتانيک و سر نوشت شهر آتلانتيس از موضوعاتي هستند که به آنها اشاره شده است . همچنين به داستاني معروف در مورد مشاهده پوفوها اشاره مي کنيم . اين مطالب بيشتر به آن جهت است که در هفته هاي گذشته مشاهده هاي شيئي ناشناخته و نوراني ،
فرود گاهي در چين را به تعطيل کشاند . مطلبي را نيز درمورد بارش ژلاتيني در آمريکا خواهيد خواند.
يکي از اين باکتري ها در سيستم گوارش بدن انسان وجود دارد . طي يک مدت سه هفته اي شش بار اين بارش ها ادامه پيدا کرد . حيوانات مردند و انسان ها مريض شدند. اما هويت اين اجسام ژلاتيني مشخص نشد. نيروي هوايي هر گونه اطلاع در مورد اين اجسام را انکار کرد . آيا اين قطرات از طريق هواپيما به زمين ريخته شده اند؟ آيا بخشي ازآزمايش هاي نظامي و آزمايش يک سلاح کشنده جديد بوده اند ؟ سوالات هنوزپيرامون اين حباب ها باقي است و تا کنون هويت واقعي آنها فاش نشده است.
کارولين در سن هفده سالگي 65کيلوگرم وزن داشت و به همراه والدين و شش خواهر و برادرش زندگي مي کرد. در اين سن او ناگهان بيمار شد و اشتهايش را از دست داد و نيرويش تحليل رفت. پزشکان نتوانستند علت بيماري را کشف کنند و او به تدريج آن قدر ضعيف شد تا وزنش به کمتر از 45کيلو گرم رسيد. سپس کارولين گرفتار نوعي تغييرات روحي و ذهني شبيه به حملات شديد که برخي از پزشکان آن را حالت تشنج مي نامند،شد. در اين حال بدنش خشک مي شد و چشمانش به نقطه اي نامشخص خيره مي ماند و در زير لب درباره مکان ها و مناظر دوردستي که تا بحال نديده بود،سخناني را زمزمه مي کرد. هر کس که به بدن او دست مي زد دچار برق گرفتگي مي شد و عجيب تر اينکه او نه تنها حامل جريان الکتريسيته بود،بلکه به نظر مي رسيد که از خاصيت آهنربايي نيز برخوردار است،به طوريکه هرگاه يک شيء فلزي را به دست مي گرفت نمي توانست آن را از خود جدا کند تا اينکه شخص ديگري با زور آن شي ء را از دست او مي گرفت. او نيز مانند جني مورگان به تدريج از دست اين نيروي شگفت آور و مصيبت بار خلاص شد و بعد از رسيدن به سن بلوغ ديگر هيچگاه دچار چنين حالتي نشد.
اين مورد توسط پزشکان مورد بررسي قرار گرفت و در تابستان 1879گزارش نيز براي انجمن پزشکي اونتاريو تهيه و ارسال شد.
چند ماه بعد در فوريه 1930 پدر او اقدام به خودکشي کرد. در اتاق او گلداني از مقبره فرعون بود. در سال هاي بعد افراد بسياري که به نحوي با اين ماجرا ارتباط داشتند به مرگ هاي مرموزي در گذشتند. اما يک نفر از نفرين افسانه اي فرعون جان سالم به دربرد؛کسي که مي بايد بيش از همه از نفرين بهراسد. اوهاوارد کاتر بود که در مارس 1939 بر اثر مرگ طبيعي درگذشت. زماني که تصميم گرفته شد جواهرات فرعون براي شرکت در نمايشگاهي در پاريس فرستاده شود،رئيس اداره باستان شناسي مصر،محمد ابراهيم خواب ديد که اگر با اين تصميم موافقت کند با مرگ دردناک مواجه خواهد شد. او به سختي با اين تصميم(شرکت کردن در نمايشگاه)مخالفت کرد و حتي در آخرين جلسه اي که با مقامات مصري داشت بر سر اين تصميم باقي بود. بعد از اين جلسه با اتومبيل تصادف کرد و ده روز بعد درگذشت. تا کنون هيچ توجيه علمي براي اين سلسله اتفاقات ارائه نشده اما برخي معتقدند که دامن زدن به اين شايعات و بزرگنمايي سرنوشت هاي عجيب،مي تواند خود عاملي براي حفظ گنجينه فراعنه در سرزمين مصر باشد.
منبع:دانستنيها شماره 16
فرود گاهي در چين را به تعطيل کشاند . مطلبي را نيز درمورد بارش ژلاتيني در آمريکا خواهيد خواند.
بارش عجيب قطرات ژلاتيني
يکي از اين باکتري ها در سيستم گوارش بدن انسان وجود دارد . طي يک مدت سه هفته اي شش بار اين بارش ها ادامه پيدا کرد . حيوانات مردند و انسان ها مريض شدند. اما هويت اين اجسام ژلاتيني مشخص نشد. نيروي هوايي هر گونه اطلاع در مورد اين اجسام را انکار کرد . آيا اين قطرات از طريق هواپيما به زمين ريخته شده اند؟ آيا بخشي ازآزمايش هاي نظامي و آزمايش يک سلاح کشنده جديد بوده اند ؟ سوالات هنوزپيرامون اين حباب ها باقي است و تا کنون هويت واقعي آنها فاش نشده است.
ارواح زندان آلکاتراز
راز سر به مهر آتلانتيس
انسان هايي که برق دارند
کارولين در سن هفده سالگي 65کيلوگرم وزن داشت و به همراه والدين و شش خواهر و برادرش زندگي مي کرد. در اين سن او ناگهان بيمار شد و اشتهايش را از دست داد و نيرويش تحليل رفت. پزشکان نتوانستند علت بيماري را کشف کنند و او به تدريج آن قدر ضعيف شد تا وزنش به کمتر از 45کيلو گرم رسيد. سپس کارولين گرفتار نوعي تغييرات روحي و ذهني شبيه به حملات شديد که برخي از پزشکان آن را حالت تشنج مي نامند،شد. در اين حال بدنش خشک مي شد و چشمانش به نقطه اي نامشخص خيره مي ماند و در زير لب درباره مکان ها و مناظر دوردستي که تا بحال نديده بود،سخناني را زمزمه مي کرد. هر کس که به بدن او دست مي زد دچار برق گرفتگي مي شد و عجيب تر اينکه او نه تنها حامل جريان الکتريسيته بود،بلکه به نظر مي رسيد که از خاصيت آهنربايي نيز برخوردار است،به طوريکه هرگاه يک شيء فلزي را به دست مي گرفت نمي توانست آن را از خود جدا کند تا اينکه شخص ديگري با زور آن شي ء را از دست او مي گرفت. او نيز مانند جني مورگان به تدريج از دست اين نيروي شگفت آور و مصيبت بار خلاص شد و بعد از رسيدن به سن بلوغ ديگر هيچگاه دچار چنين حالتي نشد.
اين مورد توسط پزشکان مورد بررسي قرار گرفت و در تابستان 1879گزارش نيز براي انجمن پزشکي اونتاريو تهيه و ارسال شد.
آيا نفرين فراعنه واقعيت دارد؟
چند ماه بعد در فوريه 1930 پدر او اقدام به خودکشي کرد. در اتاق او گلداني از مقبره فرعون بود. در سال هاي بعد افراد بسياري که به نحوي با اين ماجرا ارتباط داشتند به مرگ هاي مرموزي در گذشتند. اما يک نفر از نفرين افسانه اي فرعون جان سالم به دربرد؛کسي که مي بايد بيش از همه از نفرين بهراسد. اوهاوارد کاتر بود که در مارس 1939 بر اثر مرگ طبيعي درگذشت. زماني که تصميم گرفته شد جواهرات فرعون براي شرکت در نمايشگاهي در پاريس فرستاده شود،رئيس اداره باستان شناسي مصر،محمد ابراهيم خواب ديد که اگر با اين تصميم موافقت کند با مرگ دردناک مواجه خواهد شد. او به سختي با اين تصميم(شرکت کردن در نمايشگاه)مخالفت کرد و حتي در آخرين جلسه اي که با مقامات مصري داشت بر سر اين تصميم باقي بود. بعد از اين جلسه با اتومبيل تصادف کرد و ده روز بعد درگذشت. تا کنون هيچ توجيه علمي براي اين سلسله اتفاقات ارائه نشده اما برخي معتقدند که دامن زدن به اين شايعات و بزرگنمايي سرنوشت هاي عجيب،مي تواند خود عاملي براي حفظ گنجينه فراعنه در سرزمين مصر باشد.
منبع:دانستنيها شماره 16