سیاحت شرق(1)

نویسنده به همراه چند تن از پژوهشگران و اهل قلم، سفری علمی و فرهنگی به کشور مالزی داشته است. آنان در این سفر ضمن بازدید از مراکز علمی ـ فرهنگی, با شخصیتهای علمی ـ مذهبی نیز دیدار کردهاند. نویسنده در این نوشتار, گزارشی از مشاهدات خود را به قلم آورده است.
دوشنبه، 30 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سیاحت شرق(1)

سیاحت شرق(1)
سیاحت شرق(1)


 

نويسنده: هادی ربّانی




 
گزارش سفر به مالزی
چکیده
نویسنده به همراه چند تن از پژوهشگران و اهل قلم، سفری علمی و فرهنگی به کشور مالزی داشته است. آنان در این سفر ضمن بازدید از مراکز علمی ـ فرهنگی, با شخصیتهای علمی ـ مذهبی نیز دیدار کردهاند. نویسنده در این نوشتار, گزارشی از مشاهدات خود را به قلم آورده است.
کلید واژه: مالزی, کوالالامپور, مساجد, معابد هندوها, معابد چینیها, آداب و رسوم مسلمانان, مرکز پژوهشی و فرهنگی امین, دانشگاه بین المللی اسلامی مالزی, مؤسسۀ اندیشه و تمدن اسلامی.
بعد از ظهر روز پنجشنبه هیجدهم شهریور 1389, مطابق با روز آخرِ ماه مبارک رمضان به همراه هشت تن از دوستان همدل از فرودگاه امام خمینی تهران عازم مالزی شدیم. این دوستان عبارتاند از آقایان: محمد اسفندیاری, رضا بابایی, سیدمحمد بنیهاشمی, حسن پویا, سیدرضا حسینیامین, محمد مرادی, سید مصطفی مطبعهچی و محمد نوری. پرواز با بیست دقیقه تأخیر در ساعت 20:30 دقیقه انجام گرفت. مأموری که در گذرنامهها مهر خروج میزد, گفت چهرههایتان به گردشگر نمیخورد؟ پرسیدم مگر گردشگران چه هیبتی دارند؟ گفت: شمایلشان با شما متفاوت است. گفتم برای بازدید از مراکز علمی ـ فرهنگی و دیدار با شخصیتهای علمی ـ مذهبی دو کشور مالزی و اندونزی میرویم. با لبخندی بدرقهامان کرد.
دو ساعتی تا پرواز در سالن انتظار توقف داشتیم. در کافی شاپهای سالن انتظار خبری از ماه مبارک رمضان نبود. پرواز بعد از زمان افطار انجام میگرفت و کسانی که به فرودگاه آمده بودند علی القاعده باید روزه-دار میبودند, اما فرودگاه بین المللی امالقرای جهان اسلام حال و هوای دیگر داشت؛ بخصوص شمایل گردشگرانی که انتظار پرواز را میکشیدند. از مأمور کنترل گذرنامه پرسیدم چرا این قدر سفر به مالزی فراوان شده است؟ گفت شرکتها معمولاً به صورت اقساطی از مسافران ثبت نام میکنند. این کار انگیزه برای سفر افراد بیشتری را فراهم میآورد.
از ایران تا مالزی حدود هشت هزار کیلومتر راه است. این مسیر طولانی را به صورت مستقیم طی هشت ساعت بر فراز آسمان مشرق در پرواز بودیم. همین سفر با توقف در کشور ثالث همچون امارات, دوازده ساعته انجام میگیرد. هواپیمای جت بوئینگ 747 با حدود 310 نفر مسافر پرواز میکرد. به گفته سر مهماندار, این هواپیما متعلق به 35 سال پیش بوده است. این مدل هواپیما در کشورهای دیگر از دور خارج شده است. اما در ایران در 24 ساعت دو نوبت به مالزی و بالعکس پرواز میکند. یکی از مهمانداران میگفت کادر خدمهای که همراه این پرواز میروند, دوازده ساعت استراحت میکنند و هواپیما پس از چهار ساعت نظافت با کادر دیگری که در مالزی استراحت کردهاند بر میگردند.
نماز صبح را در هواپیما خواندیم. برخی از خانمها پس از عبور از خاک ایران, روی سری خود را برداشتند. در نیمۀ اوّل سال, مالزی با ایران 4:30 ساعت اختلاف افق دارد. این اختلاف در نیمۀ دوم سال به 3:30 ساعت کاهش مییابد. ساعت 20:30 دقیقه به وقت تهران که پرواز انجام شد, به ساعت مالزی, یک بامداد بود. هواپیما در ساعت نه صبح در فرودگاه کوالالامپور بر زمین نشست. فرودگاه تا شهر شصت کیلومتر فاصله دارد و در میان جنگلی سرسبز قرار گرفته است. همه جای مالزی را جنگل پوشانده است. زمین خالی در آن بندرت پیدا میشود.
فرودگاه بسیار بزرگ و مدرن بود. از طریق ریلهای متحرک کف فرودگاه به باجههای کنترل پاسپورت و ثبت ورود منتقل شدیم. برای سفر به مالزی نیاز به دریافت ویزا از قبل نیست. هزینهای نیز برای ورود دریافت نشد. پس از عبور از این باجهها مجدداً مسیری طولانی را که دو طرف آن را فروشگاههای بزرگی در برداشت, بر روی ریلهای متحرک به سمت محل دریافت بار به حرکت درآمدیم. در گوشه و کنار سالنهای بزرگ و به هم پیوستۀ فرودگاه, درختان سرسبز و برافراشتهای از سقف سالنها بیرون زده بود و نمای زیبایی به فرودگاه میداد. در یکی از همین سالنها به ایستگاه قطاری رسیدیم که از طریق آن با گذشتن از زیرگذری به یکی دیگر از سالنهای فرودگاه رسیدیم. بارهایمان را تحویل گرفتیم و از آنجا با پله برقی به زیر زمین فرودگاه آمدیم و به درب خروجی فرودگاه رسیدیم.
از خروجی فرودگاه که بیرون آمدیم هوای شرجی سر و رویمان را مینواخت. اولین نکتهای که توجهمان را جلب کرد, فرمان خودروها بود که همشکل خودروهای انگلیسی بود که به جای سمت چپ, در سمت راست قرار داشت. فاصلۀ شصت کیلومتری فروگاه تا کوالالامپور را از میان جنگل گذشتیم. مسیر سرسبز فرودگاه تا شهر را که طی میکردیم یکی از دوستان گفت ما فکر میکردیم فقط شمال کشور ما سرسبز است. مسیر بزرگراه از فرودگاه تا شهر همچون خط پهن سیاهی بود که بر صفحۀ سبزی کشیده باشند.
در آن مسیر شصت کیلومتری تا شهر چهار ایستگاه اخذ عوارض وجود داشت. از ورودیهایی که ما گذشتیم, سه تن از کارمندان این چهار ایستگاه, خانمهایی با حجاب اسلامی کامل بودند. به شهر که نزدیک میشدیم برجهای دوقلو و برخی ساختمانهای بلند دیگر همچون برج کوالالامپور به چشم میخورد. در منطقۀ «کِلِکسی اَمپینگ» مستقر شدیم. محل سکونتمان طبقه هفتم مجتمع مسکونی بزرگی دارای هیجده طبقه است به نام «امپینگ» با چهار خواب و حال و آشپزخانه که چشم انداز زیبایی بر شهر و تپههای جنگلی دارد. در مسیری که از فرودگاه میآمدیم, از کنار مرکز سیاسی ـ اداری مالزی به نام «پوتراجایا» گذشتیم. این شهر با فاصله بیست کیلومتر از فرودگاه در چهل کیلومتری کوالالامپور قرار دارد. در مسیر داخل شهر آقای کریمدادیان از دانشجویان ایرانی مستقر در کوالالامپور به جمعمان ملحق شد. وی محل سکونت را از پیش تدارک دیده بود. او در رشتۀ مطالعات نشر در مقطع کارشناسی ارشد تحصیل میکند و دو سال و نیم است که به مالزی آمده است. پس از استقرار در محل سکونت, وی کلیاتی را دربارۀ مالزی در جمع دوستان بیان کرد و به برخی از پرسشهای همراهان نیز پاسخ گفت. خلاصهای از صحبتهای او را در ادامه میآورم.

نگاهی گذرا به مالزی

مساحت و جمعیت مالزی حدود یک سوم ایران و جمعیت آن حدود 28 میلیون نفر است. واحد پول در اینجا «رِینْگِتْ» است و به پول ایران حدود 345 تومان میشود. هر دلار به 10 / 3 رینگت تبدیل میشود. مردم مالزی را سه ملیت تشکیل دادهاند: 55 % آن مالایی هستند با مذهب اسلام. زنان این گروه اغلب حجاب اسلامی را رعایت میکنند و کسانی که برخوردار از حجاباند, حجابشان کامل است. ملیت دیگر چینیها هستند که 30 % جمعیت مالزی را تشکیل میدهند با مذهب بودایی. 15 % جمعیت را نیز هندوها تشکیل میدهند که مذهبشان هندوست. مالاییها بر کشور حکومت میکنند. چینیها نیز اقتصاد کشور را در دست دارند و هندوها بیشتر به کارهای خدماتی مانند رانندگی اشتغال دارند.
حکومت در مالزی به صورت پادشاهی اداره میشود و در اختیار مسلمانان است که اکثریت جمعیت کشور را تشکیل میدهند. مسلمانان از نه قبیلۀ بزرگ تشیکل شدهاند. پادشاه در هر دورۀ پنج ساله به نوبت از سوی یکی از این قبیلهها, که هر یک خود پادشاهی دارند, انتخاب میگردد. پس از پادشاه, نخستوزیر با نظارت نمایندگان منتخب مردم ادارۀ امور را بر عهده دارد.
در کوالالامپور چهار نوع قطار شهری فعالیت دارد: 1. منوریل که در مرکز شهر و مراکز خرید تردد دارد؛ 2 . قطار «ار آرتی» به شکل U در شهر دور میزند؛ 3. قطاری که از شرق به غرب در حرکت است؛ 4. قطاری که در حومۀ شهر دور میزند. این قطارها در مکانهایی به هم میپیوندند.
در مالزی مراسمی به نام open house وجود دارد که از روز عید فطر آغاز میشود. و تا یک ماه ادامه مییابد. در این ایام از بالاترین مقامات و تا بزرگان خانوادهها در خانه مینشینند و دیگران به بازدیدشان می-روند. اهل خانه نیز خود از میهمانان پذیرایی میکنند. امروز, نخست وزیر اینجا آقای «نجیب» به همین مناسبت جلوس دارد و همه میتوانند بدون هیچ محدودیتی به دیدار او بروند و با او دست بدهند.
بزرگراهها توسط شرکتهای خصوصی ساخته شده است. به همین دلیل هزینۀ عوارض آن نسبتاً بالاست. تونلی در شهر وجود دارد که در سه طبقه ساخته شده است. این تونل پس از طراحی، در زمان بسیار کوتاهی ساخته شد. در دو طبقۀ آن وسایل نقلیه تردد دارند و طبقۀ زیرین آن به عبور آب باران‌های موسمی اختصاص دارد. به هنگام بارندگی شدید، دو طبقۀ دیگر تونل نیز به عبور آب اختصاص می‌یابد.
در مالزی مذهب شیعه با شکل و شمایل ایرانی تبلیغ می‌شود. به همین دلیل اگر خطایی از ایرانی‌ها در این‌جا سربزند، به پای شیعه نوشته می‌شود. چندی پیش یکی از مسلمانان اینجا از قول یکی از بستگانش می‌گفت ما اجازه نمی‌دهیم فرزندانمان شیعه شوند، تا شبیه ایرانی‌هایی بشوند که به مالزی می‌آیند.
قیمت بنزین 1.8 رینگت (حدود پانصد تومان) است. اینترنت در همۀ خانه‌ها به صورت کابلی وجود دارد و در مراکز خرید و رستوران‌ها به صورت بیسیم (Wireless) موجود است و کسانی که رایانۀ کیفی دارند به آسانی می‌توانند به اینترنت اتصال یابند.
کوالالامپور که پایتخت مالزی است از دو بخش تشکیل میشود: یکی هستۀ مرکزی شهر. بخش دیگر, شامل مناطق خارج از هستۀ مرکزی میشود. هستۀ مرکزی شهر کاملاً به صورت اروپایی ساخته شده است. در خارج از این هسته، شهر شکل معمولی دارد. این کار براساس سیاستی که دنبال می‌شده شکل گرفته است. برج‌های دوقلو، منوریل، فروشگاه‌های بزرگ، همه در این هستۀ مرکزی قرار دارند. آنچه از مالزی تبلیغ می‌شود از همین هستۀ مرکزی است. حتی نقشه‌هایی که از شهر کوالالامپور در فرودگاه توزیع می‌شود، فقط همین هستۀ مرکزی را در بردارد و بخش‌های دیگر شهر در آن درج نشده است.
مراکز خرید ساعت ده صبح تا ده شب باز است و مراکز اداری از ساعت 9 صبح تا پنج بعد از ظهر فعال هستند. در این ساعات، ترافیک شدیدی در خیابان‌ها وجود دارد.
صبحانه را در محل سکونت خوردیم. به جهت خستگی راه اندکی استراحت کردیم. هشت ساعت یکسره در هواپیما بودیم. صندلی‌های به هم فشردۀ هواپیما استراحت را مشکل می‌ساخت و بسیار خسته کننده بود. نهار را یکی از همراهان که در آشپزی سر رشته دارد، در محل سکونت پخت و خوردیم.
تنها چیزی که پیش از سفر, از مالزی در خاطر داشتم, حاجیان کوتاه قد و لاغر اندام آنان بود که در سفرِ حج چند سال قبل در مکه دیده بودم. در آن سفر, جوان بودن حاجیان مالزی نسبت به حاجیان ایرانی که اغلب در سنین پیری به حج میآیند تعجبم را برانگیخته بود. پس از پرسوجو به این پاسخ رسیدم که در مالزی کودکانی که متولد میشوند، حساب مخصوصی برای حج به نامشان افتتاح میگردد و سالانه مبلغی به این حساب واریز میکنند. به همین دلیل مالزیاییها در آغاز جوانی توانایی سفر به مکه برایشان امکانپذیر میشود.
بعد از ظهر با اتوبوس به سمت برج‌های دوقلو حرکت کردیم. این دو برج که در کنار هم ساخته شده است، مهم‌ترین نماد شهر کوالالامپور است که در هستۀ مرکزی شهر قرار دارد. هتل‌ها و سایر مراکز مهم دیگر در اطراف این دو برج قرار دارند. این دو برج در حاشیۀ میدانی نسبتاً وسیع قرار دارد و شامل 88 طبقه است. تأسیس ساختمان در آوریل سال دو هزار آغاز شده و در طی پنج سال، ساخت آن تکمیل شده است.
ماهاتیر محمد نخست وزیر وقت مالزی اعلام کرده بوده که در بنای ساختمان می‌خواهیم نماد اسلام و تمدن جدید رعایت شود. اساس بنای ساختمان به صورت هشتپر و متشکل از دو مربع روی هم قرار گرفته است که نمادی اسلامی به شمار می‌رود. در وسط این دو برج, پل سرپوشیدهای آن دو را به هم متصل می‌کند که نشانۀ وحدت و پیوستگی است. در پای دو برج مرکز خرید بزرگی قرار دارد. با همراهان از آن مرکز خرید بسیار مدرن بازدید کردیم. در زیر زمین مرکز خرید، جایگاه بسیار مجللی به مناسبت عید فطر برپا شده بود که در آن مراسمی برگزار شود.
پس از بازدید اجمالی از City Center، از طریق تونلی به سوی آکواریمی که در نزدیکی برج دوقلوست، رفتیم. آکواریم در کنار برج‌های دوقلو دارد و از بیرون نیز ورودی مستقل دارد. از زیر زمین داخل برج‌ها نیز ورودی دارد.
بلیط ورودی آکواریم 38 رینگت (سیزده هزار تومان) بود. ماهی‌های گوناگون و بسیار زیبا در آکواریمی با معماری مدرن به نمایش گذاشته شده بود. در قسمتی نیز تونلی قرار داشت که دو طرف و بالای آن را آب فرا گرفته بود و گونه‌های مختلف حیوانات دریایی در آن در حرکت بودند. بازدیدکنندگان با قرار گرفتن بر روی ریلی متحرک, از درون آکواریوم تونلی می‌گذشتند. در کنار حیوانات دریایی، گیاهان دریایی نیز مانند عروس دریایی و ... در درون آکواریوم‌ها منظره‌های جذّاب و زیبایی ایجاد کرده بود.
پس از بازدید از آکواریوم به درون مرکز خرید برگشتیم. در کنار مرکز خرید، نمایشگاه کتاب بسیار بزرگی قرار داشت که در دو سالن بزرگ و با سقف برافراشته تشکیل میشد. ورودی نمایشگاه دو رینگت (هفت صد تومان) بود. برای ورود به داخل نمایشگاه حلقۀ زرد رنگ کاغذی به نشانۀ پرداخت ورودی به دست بستیم و وارد نمایشگاه شدیم.
در سالن اوّل کتاب‌ها در سه بخش به زبان‌های چینی، هنگ کنگی و تایلندی و یک سالن نیز مستقلاً به کتاب‌های انگلیسی اختصاص داشت که ما البته از آنها سر در نمیآوردیم. فقط ظاهر زیبای کتابها که با کیفیت بالا به چاپ رسیده بود, نظرمان را جلب میکرد. جمعیت بسیاری بخصوص جوان‌ها در کنار غرفه‌های نمایشگاه نشسته و یا ایستاده مشغول مطالعه و انتخاب کتاب بودند. یکی از همراهان که در حوزۀ کتاب کودک فعالیت دارد، گفت الگوهای خوبی از کارهای عرضه شده اخذ کرده است. در حاشیۀ یکی از سالن‌ها نیز مراسمی در ارتباط با کتاب برگزار بود که جمعیت انبوهی در آن حضور داشتند و با مجری و سخنران برنامه همراهی می‌کردند.
پس از بازدیدی گذرا از نمایشگاه و خرید مقداری لوازم التحریر، بیرون آمدیم و وارد میدان مجاور برج‌های دو قلو شدیم. از آنجا با دو تاکسی به محل سکونت بازگشتیم.
در مرکز خرید City Center و نمایشگاه کتاب، جمعیت کودکان و نوجوانان بسیاری حضور داشتند. از راهنمایمان دربارۀ کنترل جمعیت در مالزی سؤال کردم. گفت در اینجا هیچ کنترلی برای کاهش جمعیت وجود ندارد. حتی در ازدیاد جمعیت میان مالایی‌ها و چینی‌ها رقبابت وجود دارد. زوج‌های مالیایی و چینی به طور میانگین, پنج ـ شش نفر فرزند دارند.
امروز جمعه نوزدهم شهریور صبحانه را در محل سکونت خوردیم. امور تدارک صبحانه، نهار و شام با انتخاب دو نفر به عنوان شهردار برای هر روز انجام می‌گیرد. برنامه امروزمان بازدید از برخی مراکز دیدنی کوالالامپور بود. با اتوبوس به مقابل برج‌های دوقلو آمدیم و درست روز یازده سپتامر بود. ما البته نه در نیویورک, بلکه در کنار برج‌های دوقلوی کولالامپور در سال 2010 بودیم.

برج کوالالامپور

برنامۀ اولمان بازدید از برج کوالالامپور بود. این برج مشابه برج میلاد تهران است. از نمای بیرون هیچ تفاوتی با هم ندارند. ولی البته قبل از برج میلاد در ایران ساخته شده است. برای رفتن به این برج از میدان رو به روی برج‌های دوقلو سوار اتوبوس‌های دوطبقۀ مخصوص گردشگران شدیم. هزینۀ ورود به این اتوبوس‌ها 38 رینگت (سیزده هزار تومان) است. این اتوبوس‌ها که نیمی از طبقۀ دوم آنها رو باز است، گردشگران را به 28 منطقۀ ویژه منتقل می‌کنند که یکی از آن‌ها برج‌های دوقلو و دیگری برج کوالالامپور است. اتوبوس‌ها، گردشگران را در هر یک از مناطق گردشگری پیاده کرده و می‌روند. گردشگران پس از بازدید، با نشان دادن بلیطی که تهیه کرده‌اند، سوار اتوبوس دیگری می‌شوند که در محل آمادۀ حرکت است.
از میان ساختمان‌های مدرن و با شکوه گذشتیم و به برج رسیدیم. فضای اطراف برج سرسبز و زیبا بود. بلیط ورودی 38 رینگت (سیزده هزار تومان) بود. با آسانسور به بالای برج رفتیم. در ابتدای ورودی این بخش، گوشی در اختیار گردشگران قرار می‌گرفت و با تنظیم آن توضیحات به زبان درخواستی از جمله به فارسی تنظیم می‌شد. در صفحۀ کوچکی نیز درباره مکان‌هایی که توضیح داده می‌شد، نماهایی از آن‌ها به نمایش در می‌آمد.
گوینده علاوه بر توضیح دربارۀ برج، که به منظور بر آوردن نیازهای مخابراتی ساخته شده و در کنار آن مورد استفادۀ گردشگران نیز قرار می‌گیرد، توضیحات دیگری نیز دربارۀ سایر مراکز گردشگری می‌داد. از بالای برج تمام شهر کوالالامپور در زیر پایمان قرار داشت و از طریق سالن مدور آن می‌شد به همۀ شهر نگریست. برج تقریباً در وسط شهر قرار دارد و بناهای شهر و جنگل‌های اطراف شهر چشم‌انداز خوبی دارد. بر بام بسیاری از ساختمان‌های بلند که از آن بالا در پایین پایمان به چشم می‌آمد، استخر وجود داشت. دوربین‌های ثابتی در گوشه و کنار محل تماشای گردشگران قرار داشت که می‌شد با آن شهر را بهتر به تماشا نشست. در اطراف سالن مدور بالای برج فروشگاه‌هایی قرار داشت که گردشگران خرید نیز می‌کردند. گردشگران گروه گروه از برج بازدید کرده و پایین می‌آمدند. حدود نیم ساعتی در صف قرار داشتیم تا بتوانیم به بالای برج برویم. مدخل ورودی برج نمایی با معماری ایرانی و کاشیکاری اصفهان بنا شده بود. از برج که پایین آمدیم، با همان بلیط از موزۀ مار و خزندگان که در پایین برج قرار داشت بازدید کردیم.

موزۀ ملی

به محل سوار شدن اتوبوس‌ها برگشتیم و پس سوار شدن و گذر از میان بافت قدیمی شهر، به سوی موزۀ ملی رفتیم. در کنار موزۀ ملی، نمایشگاهی از مار و عقرب قرار داشت که گونه‌های مختلف این خزندگان به نمایش گذاشته شده بود. بلیط ورودی آن هشت رینگت (2500 تومان) بود. در مقابل درب ورودی این نمایشگاه دو مار بسیار بزرگ و قطور در دست گروهی بود که اغلب خانوادگی با آن‌ها عکس می‌گرفتند. صاحبان مارها از این طریق برای خود راهی برای کسب درآمدی ایجاد کرده بودند.
پس از بازدید از این نمایشگاه، به طرف موزۀ ملی که در همان محدوده بود رفتیم. بلیط آن دو رینگ (هفت صد تومان) بود. موزه در دو طبقه و از سالن‌های متعددی تشکیل میشد و نمایی کلی از غار نشینی مالزیایی‌ها را تا امروز و پیشرفت‌هایشان نشان می‌داد. در چیزهایی که از لوازم بازمانده به نمایش درآمده بود، برای ما چیز قابل توجهی نداشت. از اشیای برجای مانده مانند ظروف و یا سلاح‌های قدیمی نمونه‌های ابتدایی به چشم می‌خورد که در برابر آثار تمدنی‌ ما همچون تخت جمشید اصلاً قابل مقایسه نیست. در سالن‌هایی هم به استقلال مالزی از استعمار انگلیس پرداخته بود و بخشی نیز به پیشرفت‌های سال‌های اخیر اختصاص داشت. بخش عمدۀ وسایل به نمایش آمده اشیای اصلی نبود و بازسازی شده بود. بازدید از این موزه به گفتۀ یکی از دوستان بر عبرت ما افزود که کشوری با پیشینیۀ تمدنی نه چندان قابل توجه، چگونه به پیشرفت‌های حیرتانگیز دست یافته است.

باغ پرندگان

پس از بازدید از موزۀ ملی به باغ پرندگان آمدیم. این باغ در میان دره‌ای بسیار سرسبز قرار دارد و بلیط ورودی آن 45 رینگت (15500 تومان) بود. در هنگام ورود به باغ پرندگان، دستبند کاغذی بر دستمان بستند که نشانۀ دریافت بلیط به مجموعه بود. گونه‌های مختلف پرندگان در مجموعه‌ای نسبتاً بزرگ در زیر تورهای برافراشته آزادانه بر روی درختان به پرواز در می‌آمدند. بر روی برخی از درختان میمون‌ها مشغول اجرای نمایش برای بازدید کنندگان بودند. در قسمتی نیز نمادی از صخره‌ای سنگی بازسازی شده بود و آب از روی آن به میان حوضچۀ بزرگی می‌ریخت که نمای دل انگیزی ایجاد کرده بود. در میان همراهان بحث به میان آمد که صخره‌ای که آب از روی آن جاری است طبیعی است یا مصنوعی. با دقت در آن مشخص شد صخره توخالی و مصنوعی است. همراهان حسن تدبیر بنای چنین مراکزی را میستودند که چگونه با اندکی تدبیر می‌توان چنین صحنه‌های زیبایی را بازسازی کرد.

مسجد ملی

مکان بعد که برای بازدید رفتیم مسجد ملی یا مسجد استقلال بود. این مسجد به مناسبت استقلال مالزی از استعمار انگلیسی ساخته شده است. مسجد، بسیار تمییز و زیبا بنا شده است و گنبدی نه چندان بزرگ بر روی چهارده ستون قرار داشت. فضای داخل مسجد به گونه‌ای طراحی شده است که ستون‌ها در حاشیه و در میان فضای مسجد با فاصله از هم قرار گرفتهاند. نمای بیرونی مسجد با تلفیق معماری اسلامی و مدرن بنا شده است. شبستان مسجد هم با معماری اسلامی تزئین شده است. اطراف فضای بیرونی مسجد را نیز در محدوده‌ای وسیع به منزلۀ شبستان برای مسجد در نظر گرفته‌اند. فضاهای اداری و سرویس‌های بهداشتی نیز در طبقۀ زیرین مسجد به گونه‌ای بسیار شکیل و زیبا ساخته شده است. به هنگام خروج از مسجد در سمت قبله، آرامگاه چهارتن در ذیل بارگاه مجلل و در عین حال ساده‌ای قرار داشت. سادگی و عظمت آن می‌تواند الگوی ساخت برخی از آرامگاه‌ها باشد. گاه در سادگی, نشانه‌ای از عظمت نیز نهفته است. این مسجد آخرین مکانی بود که از مجموعه‌های داخل شهر کوالالامپور امروز بازدید داشتیم و به محل سکونت برگشتیم. خستگی بر همراهان غلبه کرده بود. پس از خوردن شاه مختصری به استراحت پرداختیم.
امروز به چند نکتۀ جدید دست یافتم که بدان اشاره می‌کنم:
1‌. در مالزی به کلی ماهواره ممنوع است و کسی حق استفاده از آن را ندارد. حکومت گزیده‌ای از برنامه‌های متنوع فرهنگی, ورزشی, علمی, سیاسی و ... شبکه‌های مختلف جهانی را انتخاب می‌کند و آن را از طریق شبکه‌ای داخلی در اختیار مردم قرار می‌دهد.
2‌. اکثر شیشه‌های ماشینی‌هایی که در شهر تردد دارند دودی است. از کسی علت آن را جویا شدم. گفت: به جهت تابش نور شدید به صورت مستقیم، ماشین‌ها برای محفوظ ماندن از آن، شیشۀ اتومبیل‌ها را دودی می‌کنند.
3‌. موتور سواران بسیاری در خیابانها تردد دارند. همه کلاه بر سر دارند و در روز چراغهاشان روشن است. خانمها نیز همچون آقایان سوار بر موتور میشوند. در پشت چراغ قرمز, همه میایستند و هیچ یک بدون این که پلیسی در چهار راهها باشد, مقررات را رعایت میکنند.
4‌. هوای مالزی در چهار فصل تقریباً به یک شکل است. فقط برخی فصل‌ها باران بیشتری می‌بارد و در برخی فصل‌ها باران کم‌تر.

پایتخت سیاسی ـ اداری مالزی

امروز یکشنبه 21 شهریور برای بازدید از مرکز سیاسی مالزی به شهر «پوتراجایا» در چهل کیلومتری کوالالامپور در مسیر فرودگاه بین المللی رفتیم. در واقع این شهر پایتخت سیاسی (Political city) مالزی است. «پوترا» در زبان محلی به معنای «نمونه» است. «جایا» هم به معنای «مکان»؛ یعنی «مکان نمونه». برای رفتن به شهر پوتراجایا از مسیر جدیدی رفتیم. منطقه‌ای سرسبز و با بزرگراه‌های وسیع. در اطراف مسیری که از شهر خارج می‌شدیم، ساختمان‌های مسکونی بلندی قرار داشت.
شهر کوالالامپور محدودۀ کاملاً مشخصی دارد و شهر از آن محدوده فراتر نمی‌رود و بیش از این که هست گسترش نمی‌یابد. توسعۀ شهر و ساخت مناطق مسکونی جدید در فاصلۀ چهل کیلومتری شهر به بعد ساخته می‌شوند. این شهرک‌ها outside city نام دارند. این مجتمع‌های مسکونی که در قالب شهرک‌های جدید ساخته می‌شوند و برای نیازهای چند ساله آینده‌اشان نیز ساخته شده است، واحدهای آن به مبلغ سی هزار دلار فروخته می‌شود که معمولاً یک دهم آن نقد دریافت می‌شود و نود درصد آن با وام‌های با سود دو درصد محاسبه می‌شود. از کنار برخی از این مجتمع‌های مسکونی نیز گذشتیم.
قبل از رسیدن به شهر «پوتراجایا»، از کنار شهر الکترونیکی گذشتیم. در این شهر الکترونیکی، تمام شرکت‌های معروف الکترونیکی دنیا دفتر و نمایندگی دارند و فعالیت‌هایشان در مالزی را دنبال می‌کنند.
پس از ورود به شهر «پوتراجایا» به مرکز شهر رفتیم. تمام ادارات، سازمان‌ها و وزارت‌خانه‌ها و کاخ نخست‌وزیری و کاخ پادشاه در این شهر قرار دارد. به جز وزارت دفاع و گمرک و سفارتخانه‌ها، تمام مراکز دولتی در این شهر قرار گرفته است. ساختمان‌ها با نماهایی بسیار زیبا و مدرن در میان فضاهای سرسبز قرار گرفتهاند. شهر با این عظمت در مدت هفت سال ساخته شده است.
برای خرید برخی ملزومات ناهار، به مرکز خرید بزرگ شهر رفتیم. در سمت چپ این مرکز خرید,‌ سالن بسیار بزرگ و شیکی قرار داشت که به مواد غذایی اختصاص داشت. قیمت‌ها خیلی ارزان‌تر از کوالالامپور بود. در برابر آن سالنی طولانی قرار داشت که دو طرفش را فروشگاه‌های مختلف تشکیل می‌دادند. تا آخر سالن رفتیم که منشعب به دو راهرو دیگر می‌شد و با پلۀ برقی نیز میشد به طبقۀ بالا رفت. فرصت بازدید از همۀ آن مرکز خرید مفصل نبود، بنابراین سریع برگشتیم.

مسجد پوتراجایا

پس از خرید ملزومات مورد نیاز, اولین جایی که رفتیم مسجد پوتراجایا یا مسجد صورتی بود. این مسجد در کنار دریاچۀ شهر قرار داشت. دریاچه‌ای مصنوعی از میان شهر می‌گذرد که عمق آن از چهار تا چهارده متر است. سه طرف مسجد به سوی دریاچه باز می‌شد. مسجد بسیار زیبا با دو گلدستۀ بلند و سقفی برافراشته که بر فراز دوازده ستون قرار داشت. معماری مسجد تلفیقی از معماری سنتی و مدرن بود. در سه طرف مسجد غیر از طرف قبله، محوطۀ بازی قرار داشت که به سمت دریاچه منتهی می‌شد. محل استقرار خانم‌ها در مسجد، در بالکن سه طرف مسجد و محدوده‌ای از طبقۀ پایین بود که با پارتیشن چوبی تفکیک می‌شد. زیر زمین مسجد به دستشوییها و حمام‌های بسیار تمیز اختصاص داشت.
بانوان فاقد پوششی که وارد محوطۀ مسجد می‌شدند، در کنار درب ورودی مسجد، پوششهای صورتی رنگی در اختیار آنان قرار می‌گرفت که با به تن کردن آن، سر و بدنشان پوشیده می‌شد. در محوطه بودیم که گروهی ایرانی وارد مسجد شدند. خانم‌هایشان از این نوع پوششها به تن داشتند. پسر جوانی نیز که همراه آنان بود، یکی از این پوششها را به تن کرده بود و با لودگی و تمسخر مشغول خنداندن همراهانش بود.
نماز را در مسجد خواندیم و به کنار دریاچه آمدیم. در ساحل منتظر سوار شدن کشتی بودیم تا در دریاچه گشتی بزنیم. مرد میان سالی که ایرانی بود نزد ما آمد و از برخی از بانوان ایرانی که به مالزی آمده‌اند گلایه کرد. می‌گفت با همسر و دختر و دامادش به مالزی آمده‌اند. خانمش که در همان نزدیکی روی نیمکتی نشسته بود، روسری برسرداشت، اما دخترش سر و بخشی از بدنش برهنه بود. وی می‌گفت به مسجدی رفته‌اند که بانوان ایرانی با بدن برهنه وارد مسجد شده‌اند و به تذکرات دیگران برای حفظ احترام مسجد توجهی نکرده‌اند و گفته‌اند اینجا آزادی است. وی می‌گفت: چرا ما اینقدر بیفرهنگ هستیم؟ در حالی که پدر و مادر ما مسلماناند، ولی اینجا که می‌آییم به مقدساتمان توهین می‌کنیم. او از ورود با پوشش نامناسب به مکانهای مذهبی گلهمند بود. میگفت حتی گردشگران غیر مسلمان به احترام مسلمانان هنگام ورود به مکانهای مذهبی ظواهر را مراعات میکنند. وی می‌گفت اصالتاً اهل خمین است و در خیابان جمهوری تهران فروشگاه مبل دارد. اندکی درد دل کرد و رفت.

گشت و گذار در دریاچۀ پوتراجایا

بلیط کشتی 50 رینگت (هفده هزار تومان) بود. وارد کشتی شدیم. حدود یکصد صندلی داشت. جای نشستن نبود. به طبقۀ فوقانی کشتی رفتیم و در محوطۀ باز روی چند صندلی پلاستیکی نشستیم. آفتاب اذیتمان می‌کرد، ولی مناظر اطراف دریاچه بهتر دیده می‌شد. غالب مسافران کشتی ایرانی بودند. کشتی که آغاز به حرکت کرد, راهنمای کاروان ایرانیان ضمن عرض خیر مقدم به مسافران، شروع به معرفی مکانهای اطراف دریاچه کرد. ایرانیان به چند دسته تقسیم می‌شدند. برخی با حجاب کامل و حتی چادر بودند که بسیار در اقلیت بودند. تعدادی نیز روسری بر سر داشتند. اکثریت با کسانی بود که کشف حجاب کرده بودند و برخی نیز از پوشش نامناسبی برخوردار بودند. برخی از کسانی که در هواپیما با ما همسفر بودند، شمایل‌شان بکلی تغییر کرده بود.
آنچه در ادامه می‌آید خلاصۀ توضیحاتی است که راهنمای کشتی به مناسبت عبور از مکان‌هایی که کشتی از کنار آن‌ها می‌گذشت، در معرفی آنها برای مسافران می‌گفت. کشتی چهل دقیقه روی دریاچه در حرکت بود. مهم‌ترین پل‌های جهان را روی این دریاچه ساخته‌اند. پل خواجو نیز یکی از این پل‌هاست. پل خواجو به طول 450 متر از بزرگ‌ترین پل‌های ساخته شده روی این دریاچه است. آغاز حرکت کشتی از زیر پل خواجو بود که پس از بیست دقیقه طی مسافت، مجدداً به همان مکان بازگشت.
پل بعدی، پل «سنیواواسان» است که طرح آن از پل «واتردونگ» در ایتالیا اخذ شده است و طول آن 264 متر است. مهمانسراهای سفارتخانه‌ها در کنار این پل قرار دارد. بعد از پل، برج طلایی «مدینیوم» در کنار دریاچه قرار داشت. این برج شبیه گل ختمی است و گل ختمی سمبل گل در مالزی است. تاریخچۀ مالزی از گذشته تاکنون بر روی این برج حک شده است.

مسجد زین العابدین

مسجد زین العابدین در سمت چپ دریاچه قرار داشت. هفتاد درصد این مسجد آن از استیل ساخته شده است. 21500 نفر نمازگذار همزمان می‌توانند در این مسجد نماز بگذارند. بخش‌های معماری اسلامی آن را اصفهانی‌ها ساخته‌اند. طرح این مسجد بر اساس مسجدالنبی در مدینه ساخته شده است. سیستم خنک کنندۀ مسجد کاملاً طبیعی است. مسجد در میان دریاچه قرار دارد و سه طرف آن را آب فرا گرفته است. همچنین در سه طرف مسجد کانال آبی جریان دارد که هم سطح مسجد است و با وزیدن باد بر آب، هوای خنک وارد فضای مسجد می‌شود. میان کانال آب و سه طرف مسجد هیچ حفاظی نیست. آب هم سطح با مسجد و متصل به فضای آن است.
پشت مسجد ساختمان قهوه‌ای رنگی قرار دارد که مربوط به وکلای شهر است. طرح این بنا از ساختمانی در یمن گرفته شده است. در کنار آن، ساختمان محکمه، به وزارت دادگستری اختصاص دارد. قصر «سلطان سلایدارا» نیز در کنار دریاچه قرار داشت. زمین‌های شهر «پوتراجایا» به وی تعلق داشته است. بخشی از این زمین‌ها را در اختیار وی گذاشته‌اند تا بنایی برای خود بسازد.
در سمت چپ دریاچه، ساختمان وزارتخانه‌های مختلف قرار دارد. پل بعدی مخصوص منوریل است. منوریل از فرودگاه، که در بیست کیلومتری قرار دارد، به این شهر خواهد رسید. هنوز ساخت آن کامل نشده است. طرح این پل، از پل سانفرانسیسکو گرفته شده است. البته این پل در «سانفرانسیسکو» پنج طبقه دارد، ولی در اینجا در یک طبقه ساخته شده است.
ادامه دارد



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.