عدالت همراه با پيشرفت
نويسنده: سيد محمد مهدي مير باقري پژوهشگر و استاد در حوزه علميه قم
عدالت در بستر پيشرفت ديني و تقرب الهي
واژگان كليدي:
مقدمه
عدالت، مفهومي ارزشي و از خواسته هاي هميشگي انسان در طول تاريخ بود ه و در زمره مطالبات اساسي زند گي فردي و اجتماعي است. شعار عدالت همواره مرهمي بر زخم هاي جوامع زخم خورد ه از ظلم و ستم و بيداد بود ه و آنها را به دنياي بهتر و سعاد تمند تر وعد ه داد ه است.اند يشمندان و نظريه پردازان بزرگ در اين باره داد سخن سر داد ه اند و عدالت را يكي از آموزه ها و درس هاي اصلي مكتب خود معرفي كرد ه اند. تقريبا هيچ فرد، گروه و يا مكتبي با اين مقوله به مخالفت و ستيز بر نخاسته است. در انقلاب اسلامي ما نيز شعارهاي عدالت خواهانه نقش برجسته اي داشت و دارد و اكنون تحقق اين مهم در كنار پيشرفت، به عنوان آرمان بزرگي براي ملت انقلابي ايران تلقي مي شود.
مقام معظم رهبري (مد ظله العالي) دربار استقرار عدالت در نظام اسلامي مي فرمايد:
«فوري ترين هد ف تشكيل نظام اسلامي، استقرار عدالت اجتماعي و قسط اسلامي است. قيام پيامبران خدا و نزول كتاب و ميزان الهي براي همين بود كه مرد م از فشار ظلم و تبعيض و تحميل نجات يافته، در سايه قسط و عد ل زند گي كنند و در پرتو آن نظام عادلانه، به كمالات انساني نايل آيند. دعوت به نظام اسلامي، منهاي اعتقادي راسخ و عملي پيگير در راه عدالت اجتماعي، دعوتي ناقص، بلكه غلط و دروغ است و هر نظامي هر چند با آرايش اسلامي، اگر تأمين قسط و عدل و نجات ضعفا و محرومين، در سر لوحه برنامه هاي آن نباشد غير اسلامي و منافقانه است.»
در شرايط حاضر جهاني از ظلم نهفته در نظام هاي اجتماعي خدا گريز و به ويژه الگوي ليبرال دمو كراسي به ستوه آمد ه و محصولات و آثار اين نظام بشريت را به زنجير كشيد ه است و در زمانه اي كه شعارهاي خدا خواهانه و مشي خدا باورانه نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران براي رهايي انسان از اين قيود خود ساخته اميد هايي به وجود آورد ه است و شعارهاي عدالت مدار دولت پيروان و طرف داراني در جهان يافته است ضروري است كه طرح روشني از عدالت و الگوي اجتماعي آن در ابعاد مختلف فردي، خانواد گي، سازماني و حكومتي پيش روي جامعه جهاني گشود ه شود تا معلوم گرد د كه عدالت اسلامي با آنچه حكومت هاي ماركسيستي طرح مي كرد ند و بشريت را به گونه اي د يگر به بند مي كشيد ند، تفاوت مبنايي دارد و اين عدالت، با آزادي در رشد انسان و توسعه و تكامل الهي جوامع تعارضي ندارد.
از سوي ديگر، بايد به مفهوم مهم «پيشرفت» نيز د قت كرد و رابطه آن را با عدالت جست. پيشرفت در نگاه ما مفهومي شبيه «توسعه» بود ه كه ناظر به رشد كمي و كيفي همه شؤون جامعه به سمت خاصي است. بنابر اين، پيشرفت امري است كه نمي توان به آن بي توجهي كرد و با تكيه بر هر امر ديگري، حتي عدالت، مانع پيشرفت و تعالي و تكامل جامعه شد.
حال، با همه اهميتي كه عدالت و پيشرفت در ميان مسلمانان و ساير امت ها دارد، تبيين آنها و تشريح رابطه شان، با اختلافات زيادي همراه است؛ زيرا هر فرد و گروهي با تلقي و رويكرد خاصي به اين بحث پرداخته است. اين اختلاف، گاه تنها «اختلاف در مصاديق عدالت يا پيشرفت» است؛ يعني تعريف عدالت در نزد دو گروه مشترك است اما در تطبيق آن تعريف بر مصاد يق، اختلاف شد ه است اما گاه تعاريف و اصول هم يكي نيست؛ يعني بر اساس دو تعريف از عدالت يا پيشرفت، مصاديق متفاوتي معرفي مي شوند.از اين رو، ما با يك نگاه نو، ابتدا به تعريف عدالت پرداخته و سپس رابطه عدالت و پيشرفت را بيان مي كنيم.
1- نگاهي به مفهوم عدالت
اسلام نيز عدالت و مصاديق و احكام آنرا هماهنگ با ساير آموزه هاي خود تعريف مي كند، كه براي تبيين آن ابتدا عدالت در مجموعه (نظام مخلوقات) و سپس عدالت، در تكامل و توسعه طرح مي شود و در نهايت اثبات مي شود كه اين دو تعريف با هم هماهنگ هستند.
1/1- تعريف عدالت با رويكرد حقوقي
1/1/1- ريشه حقوق جهانيان
«ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون»؛ جن و انس را جز براي عبادت نيافريد م.
خداوند متعال براي تحقق اين هد ف، سرمايه هاي لازم را در وجود مخلوقات قرار داد ه است. البته كمال نهايي هستي كه غايت جهان بدان وابسته است، در عرض قرب و سجود خداوند متعال نيست. خداوند، عالم را براي سجود و تحقق مراتب توحيد تا رسيد ن به قرب خود آفريده و ظرفيتي كه به مخلوقات داده است جز براي تحقق توحيد در ظرف وجودي آنها نيست كه اين، همان هدف خلقت و كمالي است كه آنها مي توانند به آن برسند.
مسلما بي معناست كه خداوند متعال، همه جهان را متناسب با بند گي و تحقق توحيد بيافريند اما در جهان و انسان چيزي قرار د هد كه آنها را به سمت شرك و كفر و خود پرستي، هدايت و دعوت كند، بلكه همه سرمايه هايي كه در جهان و انسان قرار داد ه، متناسب با تحقق توحيد است.
بر اين اساس مي توان گفت: حق همه مخلوقات آن است كه به توحيد و عبوديت برسند و از شرك و كفر دور شوند. بر پايه نگاه توحيدي، هيچ موجودي «ذاتا» حقي ندارد؛ چون ذات او نيز از طرف خداي متعال اعطا مي شود! همه چيز را خداوند متعال عطا كرد ه است و همه حقوق مخلوقات به او رجوع مي كند. اين عبود يت، حق است و صرفا تكليف نيست. حق همه است كه به مقام قرب برسند؛ و لذت نزول اسماء الهي در عالم را بچشند و خداي متعال را با همه اسماء الحسنايش بپرستند.
پس اگر خداوند متعال به موجودي لطف كرد و ظرفيت رسيد ن به كمال عبوديت را به او اعطا نمود، براي او «حق» تعيين كرد ه است پس حق اوست كه به اين كمال برسد خالق متعال همان گونه كه ظرفيت رسيد ن به كمال را به مخلوق اعطا مي كند، حق رسيد ن به آن كمال و ساز و كار وصول به آن را نيز مي آفريند. ضامن استيفاي حق وصول به كمال پرستش، كسي جز خداوند متعال نيست. اگر كسي بخواهد به درجه مطلوب خود برسد، خداوند همه مسير را براي رسيد ن او آماد ه مي كند و اگر كسي مزاحم راه او شود، خالق متعال، خود از حق او دفاع مي كند و آن مانع را از سر راه وي بر مي دارد. پس هم اساس حق و هم استيفاي حقوق، به فعل خداوند متعال بازگشت مي كند.
از اين منظر، تمام حقوق به يك حق بازگشت مي كند كه آن، «حق خداي متعال براي مسجود و معبود واقع شد ن» است. او حقيقتا «اللّه» است و «اللّه» صرفا يك نام نيست. او كسي است كه در مقابلش تذلل، خضوع، حيرت و سجد ه حقيقتي شايسته است. همان گونه كه حق است حضرت باري تعالي، معبود باشد، حق مخلوقات هم اين است كه عابد باشند. حق مخلوقات از حق الهي متفرع مي شود؛ چنان كه امام سجاد(ع) مي فرمايد:
«و اكبر حقوق اللّه عليك ما اوجبه لنفسه- تبارك و تعالي- و هو اصل الحقوق و منه تنفرع ساير الحقوق».
2/1/1- هم آهنگي حقوق جهانيان
حركت موجودات به سوي حق خدادادي در وصول به كمال قرب، حركتي كاملا هماهنگ است. اگر كسي بخواهد به كمال قرب و سجود در مقابل خداوند متعال برسد، مزاحم رسيد ن ديگري به اين مقام نيست؛ نه فقط مزاحم نيست، بلكه مي تواند مكمل او باشد. خداوند متعال همه عالم را يكپارچه آفريد ه و يك دستگاه منسجم خلق كرد ه است. رسيد ن هر كدام از مخلوقات به مقام عبوديت در مقابل پرورد گار، مؤيد و متمم و مكمل رسيد ن ديگران به سجد ه تام است. بد ن ما از ميليارد ها موجود آفريد ه شد ه ولي همه آنها در يك نظام هماهنگ قرار داد ه شد ه اند و مكمل يكد يگر هستند.
اگر همه عالم در مقابل خداوند به طور هماهنگ سجد ه كنند، همه به حقوق خودشان مي رسند؛ ولي اگر يك موجود در انجام سجد ه و عبادت كوتاهي كرد، اين كوتاهي، در خودش و در كل نظام اخلال ايجاد مي كند. خداوند در قران كريم مي فرمايد:
«ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت أيدي الناس»؛ فساد در خشكي و دريا به دليل آن چه مرد م انجام دادند ظاهر شد.
اگر كسي از مسير كمال خارج شد و به اين حق نرسيد، هم حق ديگران را ضايع مي كند و هم به آنها لطمه مي زند. هر چند ديگران مي توانند از طريقي ديگر به اين كمال برسند.
البته درجات كمال مخلوقات يكسان و يا در عرض هم نيست. خداوند متعال، يك نظام پيچيد ه حقوقي براي مخلوقات خود جعل كرد ه است كه اين حقوق، مكمل يكد يگر هستند. براي مثال، انسان براي كمال خود بايد از عالم دنيا عبور كند و پرورد گار متعال مخلوقات ديگري را براي انسان و متناسب با نياز او آفريد ه و مسخر وي قرار داد ه است. كمال مخلوقات مسخر انسان، در عرض كمال انسان نيست. كمال چشم، گوش، زبان و ساير قوا و جوارح انسان، در مقابل كمال او نيست؛ چرا كه آنها براي او آفريد ه شد ه اند. انسان براي عبادت آفريد ه شد ه است و آن عبادت، به چشم، گوش، زبان و دست نياز دارد، پس آنها را براي انسان به گونه اي آفريد ه اند كه در مسير و در خد مت عبادت او قرار گيرند.
حق عبادت، حق كمال و حق وصول به مقام سجد ه تام، يك حق هماهنگ است. تصرفات مؤمن كه از سر بند گي و اطاعت خداست، صراطي براي قوا و اعضاي اوست. اعضاي او از طريق اين تصرفات و غرق شد ن در صفات مؤمن به نقطه اوج خود مي رسند. اگر خداوند متعال به هر دليل انسان را نيازمند به اكل و شرب قرار داد ه است، اين نياز، طريق عبادت اوست؛ چرا كه اگر انسان غني بود عبادت نمي كرد؛ هر نيازي، راهي براي عبادت و استعانت است. انسان به تعداد نيازهايش عبادت مي كند، مشروط بر آن كه اشتباه نكند و از غير، استعانت نجويد: اياك نعبد و اياك نستعين.
حال، هستي واحد و هماهنگ، يك موجود محوري مي خواهد كه بد ون او وحدت عالم برقرار نخواهد شد. اصل نياز به «يك» محور براي جهان، احتياج به براهين فلسفي دارد كه بايد در جاي خود به آن پرداخت. بر پايه معارف مسلم اسلامي، محور اين وحدت كسي است كه در شأن او «لو لاك لما خلقت الافلاك» گفته شد ه است. معني آيه «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» اين است كه غايت خلقت، عبادت خداوند است و عالم براي تحقق عبادت آفريد ه شد ه است. همه جهان با گسترد گي اش، شعاع عالم ملكوت است و ملكوت عالم نيز بايد در مقابل خليفه اللّه تعظيم كند. خليفه اللّه كساني هستند كه خداوند همه اسماء الهي را به آنها آموخته است. آنها «عباد مكرمون» هستند كه «لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعلمون». آنها در تصرف خود، كوچك ترين خود بيني، عجب و غروري ندارند، بلكه وقتي همه عالم متوجه آنها شود آنها متوجه خدا هستند تا در هدايت عالم تخلفي نكنند.
1/1/3- عدالت يعني استيفاي نظام حقوق
اگر د قيق تر سخن بگوييم، عد ل اين گونه تعريف خواهد شد كه اگر جهان، ولايت و تصرف اولياي خدا را بپذ يرد و در پيروي و اقتدار به آنها به عبوديت و قرب برسد و در اين صورت، عدالت اسلامي محقق مي شود. البته توضيح داد ه شد كه اگر خداوند متعال به رسول اكرم(ص) و اهل بيتش(ع) حق ولايت داد ه، كمال بقيه موجودات را نيز در تصرف آنها قرار داد ه است؛ خداوند متعال، به ايشان اشفاق و محبتي داد ه است كه بقيه را به كمال برسانند. مسأله ولايت در دستگاه الهي، مسأله تجبر و استكبار نيست بلكه اولياي خدا خود را مسوول رساندن بند گان به خدا مي دانند و حاضرند خون خود را نيز بد هند و همه بلايا را تحمل كنند تا اين هد ف محقق شود. از اين منظر، عد ل اسلامي، از بالا جريان الوهيت و ولايت خداوند و اولياي او و از پايين جريان عبوديت و تولي است؛ و آموزه هاي دين قواعد تحقق همين ولايت و تولي است. عد ل اسلامي يعني عباد ت و بند گي در همه شئونات عالم جاري شود و جريان ولايت نبي اكرم(ص) در همه عالم امتداد يابد. در اين صورت، توحيد در همه جا محقق مي شود و جهان به عدالت مي رسد و در واقع، عد ل كلي محقق شد ه و همه موجودات هماهنگ به حق خود مي رسند.
2/1- تعريف عدالت به «چارچوب وصول به كمال»
آنچه گفته شد، مي تواند تعريف رايج از عدالت را د قيق تر كند؛ چرا كه در مبناي رايج، قرار گرفتن هر آنچه هست در منزلت طبيعي را عدالت مي نامند اما در نگاه مورد نظر اين نوشتار، قرار گرفتن امور در جايگا ه خود در يك مجموعه، به شرط اين كه در حركت آن مجموعه به سمت كمال نقش بيافريند، عدالت ناميد ه مي شود.
3/1- هماهنگي دو تعريف فوق
2- عدالت؛ ساختاري براي پيشرفت
1/2- تحليل مفهوم پيشرفت
1/1/2- نظام مند بود ن پيشرفت
در اين جا مفهوم نويني به نام «پيشرفت الهي» بر پايه دين تعريف مي شود كه در مقابل پيشرفت غير الهي قرار دارد. در اين جا «مكتب ها» نقش آفريني مي كنند و هر مكتبي، پيشرفت را به گونه اي خاص معرفي مي كند. سوساليست ها، آرمان شهر كمونيستي را مطرح مي كنند و بر آن اساس، به ترسيم چشم انداز خود پرداخته و استراتژي و سياست و برنامه شان را مشخص مي سازند. در غرب، جامعه پيشرفت را جامعه اي مي دانند كه اصول ليبرال دموكراسي را كه در آنجا به مثابه «پايان تاريخ» تلقي مي شود، به صورت كامل پذيرفته و پياد ه كرده باشد و به همين ترتيب، جامعه آرماني و تكامل يافته اسلامي تعريفي خاص دارد.
بر اين اساس، اختلاف مكتب ها به اختلاف تعريف از پيشرفت مي انجامد. اين اختلاف تعريف از پيشرفت، چشم اندازها و سپس استراتژي ها و سياست ها را تغيير مي د هد و محتواي فكري و برنامه فعاليت و سازمان كار را دستخوش د گرگوني مي كند.
با اين وصف، «پيشرفت» با «رشد» متفاوت است. در پيشرفت، تغيير همه جانبه صورت مي گيرد و وحد ت و كثرت و موضوعات جديد ي در انسان و جامعه ايجاد مي شود و در نتيجه، همرا ه با مد يريت اجتماعي، سطح تمايلات، ادراكات و رفتارهاي فرد و جمع نيز ارتقا يافته و تحول مي يابد؛ اما رشد، ارتقاي بعدي از ابعاد يا موضوعي در يك مجموعه است.
تحول و ارتقا در پيشرفت، صرفا به «افزايش كمي» تفسير نمي شود، بلكه هد ف اين است كه قدرت محدود تصرفات گذشته انسان، به نحو «كيفي» هم ارتقا يابد و امكان انتخاب كيفيات جديد ي پيش روي او قرار گيرد. در پيشرفت، بنا نيست- مثلا- يك خروار هيزم كه انسان عصر قد يم براي تأمين حرارت منزل خود نياز داشت زياد شود، بلكه بايد شيوه ايجاد حرارت از سوزاند ن هيزم به استفاده از مواد كاني همچون نفت و گاز، يا بهره وري از انرژي خورشيدي و اتمي و يا چيز ديگر ارتقا يابد. اگر تا ديروز براي ايجاد ارتباط با ديگران، از كاغذ، كبوترهاي نامه بر، دود و... استفاده مي شد، امروز با تغيير كيفي در ابزار ارتباطات، از تلگراف، تلفن، فاكس، ماهواره، اينترنت و... مد د جسته شود و ا در نور ديد ن مرزهاي جغرافيايي، حساسيت ها و افكار و رفتار جوامع، تحت پوشش ارتباطات قوي و سريع قرار گيرد.
2/1/2- الهي و غير الهي بود ن پيشرفت
بايد د قت كرد كه انتزاع نگري، به تجويز الگوي مشترك در پيشرفت نينجامد. آنچه پيشرفت الهي و غير الهي را از هم جدا مي كند، هد ف يا الگوي مطلوب است. پيشرفت غير الهي، انسان محوري را در قالبي مادي پي مي جويد و به دنبال خود، پيشرفت اخلاق، پيشرفت خرد و پيشرفت ابزارهاي ماد ي را پد يد مي آورد و براي فعال تر كرد ن بشر در چنين صحنه اي، ابتدا ميل را به عمل تبد يل مي كند و سپس عمل را براي توسعه ميل هزينه كرد ه و با قرار داد ن انسان در اين سيكل بسته، بر حرصش مي افزايد و او را براي نيل به چنين هد في ترغيب مي كند. در حقيقت، شروع و ختم حركت در اين سيكل را «از ميل» و «به ميل» مي داند؛ از اين رو، فرد همواره احساس مي كند لذ تي جد يد در درونش در حال زايش است كه اين تحرك جد يد را براي رسيد ن به ميلي افزون تر مصرف مي كند، تا لذت پس از لذت را درك كرد ه و مضاعف كند. اما در پيشرفت الهي، تعالي ابتهاج و تعالي طمأنينه را خواهيم يافت؛ البته با دروني به غايت متفاوت با آنچه در پيشرفت ماد ي گفته مي شود. انبيا(ع) به دنبال اسكات ميل هاي دروني انسان نبود ند، بلكه دائم به دنبال ارائه تعريفي جد يد از ابتهاجات انساني و رساند ن او به تمايلات الهي جديد ي بود ند و از طريق معرفي دنيا به عنوان مزرعه آخرت، تمامي قواي مادي و غير مادي بشر را وسيله اي براي درك محضر حضرت حق- عزوجل- قرار داد ه و او را از استكبار نسبت به ذات حضرتش بر حذر مي داشتند. معناي ايه كريمه «انا بشر مثلكم» نيز شايد همين باشد؛ چرا كه پيامبر(ص) را همچون تمامي انسان ها، داراي ميل و غريزه معرفي مي كند و او را داراي تمامي خصوصيات يك انسان معمولي مي داند ولي «نسبتي» كه ايشان با اين گونه امور داشتند در نظامي الهي تعريف شد ه و طبعا همين امر نيز فارق ايشان با تمامي انسان هاي معمولي است.
اختلاف ديگر پيشرفت الهي و غير الهي در حوزه علم است. اگر علوم ابزاري براي رسيد ن به مطلوب باشد به دليل آن كه مطلوب ها و آرمان ها، مختلف بود ه و هر دستگا هي بنا بر ساختار و مباني خود تعريف خاصي از انسان ارائه مي د هد براي رسيد ن به چنين مطلوب هايي به علوم كاربردي متناسب با آن اهداف، نياز خواهد بود. از اين رو، طبيعي است مد عي شويم كه حتي «ضرائب فني»، در فرمول هاي علمي، مختلف شد ه و كيفيت تصرف در اين كميت ها و تناسبات نيز متفاوت مي شوند. نكته مهم اين است كه هيچ كدام از دو نوع پيشرفت، بي نياز از «معادله» نيستند؛ يعني هر دو نوع تحول، تحقق مطلوب خود را در گرو وجود معادله، شناسايي متغيرها و نسبت بين آنها و حتي روش تفكيك اين متغيرها براي رسيد ن به آن مطلوب مي دانند. اگر علم به تعبيري معادله و ابزار نيل به مطلوب باشد، هر دو دستگاه، علمي است؛ با اين تفاوت كه علم و فرهنگ در پيشرفت الهي، هماهنگ و يا برآمد ه از نگرش الهي و الهي خواهد بود. در حقيقت، آرمان به عنوان يك اصل اساسي، در تمامي شريان هاي نظام جاري است تا جايي كه انفكاك اين دو از يكديگر ممكن نيست. اگر آرمان كسي، حركت در فضا باشد، بايد وسيله متناسب با آن، يعني فضاپيما را طراحي كند و اگر آرمان او حركت زير آب باشد، به طراحي زيردريايي نياز دارد. نمي توانيم از سفينه براي حركت زير آب و از زيردريايي براي حركت در فضا استفاد ه كنيم، البته اگر بنا باشد كه از وسيله اي براي هد في ديگر استفاده كنيم، به ناچار بايد اجزا، روابط و تناسبات آن را عوض كنيم تا متناسب با هد ف جديد شود. از سوي ديگر، در جايي كه «استفاده بهينه» ملاك كار است، هر تغييري منطقي نيست؛ يعني اگر قرار شد كه از وسيله اي، استفاد ه اي جديد ي شود نمي توان كل ساختار آن را به ناگا ه عوض كرد.
2/2- عدالت و پيشرفت
مثلا گروهي از كارگزاران كشور كه عدالت (البته عدالت خاص) را تابع پيشرفت غربي مي دانند مي گفتند :ما بايد خود را پيشرفت دهيم و به تبع بهره مند ي جامعه از ثروت، اقشار ضعيف هم به نان نوايي مي رسند. در نگاه اينان، آنچه اصل است تحقق پيشرفت رفاه و ثروت مادي است و عدالت در پي آن مي آيد و به تبع آن تعريف مي شود. اما در نگاه الهي، آنچه اصل است پيشرفت قرب و عبود يت در همه عرصه هاي روحي، ذهني و جسمي در فرد و جامعه است و عدالت، مكانيزم و ساختاري است كه متكفل تأمين چنين هد في است. بنابر اين، عدالت امري است كه در نسبت با پيشرفت (الهي يا غير الهي) معنا پيدا مي كند، اما در همه تنظيمات و تصميمات و آرمان هاي ديگر اجتماعي پس از خود، اصل قرار مي گيرد و پايه برنامه ريزي هاي بعد ي است. عدالت، همچون پيشرفت، مفهومي مبتني بر تلقي نظام مند از امور است نه مبتني بر جدانگري و ذات باوري؛ اگر نظام و مجموعه پديد ه را در يك نظام شناخت، عدالت را هم نمي توان توضيح داد.
البته روشن است كه آنچه بيان شد در تعارف، مصاديق، روش، شاخص ها و معادله هاي متداول عدالت در نظام هاي اجتماعي نزد انسان هاست. اما همه اين اختلافات، بر عدالت خواهي همه جوامع و انسان ها تكيه دارد؛ هيچ انسان يا جامعه اي نيست كه خود را عدالت خواه نخواند؛ حتي اگر رفتار يا گفتاري ظالمانه دارد، آن را به نحوي توجيه مي كند كه عاد لانه بنمايد. همچنين از اين تحليل، نبايد نسبي و بي پايه بود ن عدالت برداشت شود. وقتي در جاي خود ثابت مي شد كه انسان و جهان مخلوق خداوند عالم و توانايي هستند كه در خلقتش نفعي براي خود نمي طلبد، خلقت نظام تكوين عادلانه خواهد بود و چنانچه خداوند متعال دستورات و آموزه هايي را از روي فضل و رحمت براي بند گانش مي فرستد، آنها ضوابط، شاخصه ها و مصاد يق حقيقي عدالت خواهند بود. بر اين اساس، عدالت در اين جهان و مجموعه ها و اجزاي دروني اش تعريف، ضابطه، شاخصه و مصداق قطعي و ثابتي خواهد داشت.
1/2/2- عدالت و پيشرفت مادي
«بانك» حلقه اتصال آنها شد و همه اعتبارات اقتصادي را در خد مت اين شركت ها قرار داد و بانك مركزي هم نرخ رشد پول و سرمايه را بر همين اساس معنا مي كرد. طبعا تمركز در سرمايه داري پيدا شد و شركت هاي متمركز شكل گرفتند.
همين نظام دموكراتيك هم كه حق انتخاب را مبناي عدالت قرار مي داد، منتهي به رشد تمركز سرمايه شد و تمركز سرمايه كم كم براي رشد خود، «نظام تحقيقات» را به خد مت گرفت و رشد سرمايه داري به «نظام سرمايه داري» تبد يل شد؛ و نتيجه اين شد كه پيشرفت در خدامت تمركز سرمايه قرار گرفت. بايد به اين نكته توجه داشت كه بين رشد سرمايه و اينكه مناسبات اجتماعي به گونه اي شكل بگيرند كه سرمايه در شكل تمركزي خودش دايم سودآور و صيانت آن اصل باشد، تفاوت اساسي وجود دارد؛ در شكل دوم، حتما نيروي انساني (نيروي كار) تابع سرمايه تعريف مي شود و صيانت انسان، تابه صيانت سرمايه خواهد شد.
در چهار بازاري كه در اقتصاد سرمايه داري مطرح است، نيروي كار در كنار پول و كالاهاي سرمايه اي و كالاهاي مصرفي قرار مي گيرد و ارزش كار انسان، ريالي تعريف مي شود. به عبارت ديگر، پيشرفت سرمايه داري و رشد سرمايه، محور تحول اجتماعي مي شود. به گونه اي كه انگيزه انسان را متناسب با رشد سرمايه پرورش د هد.
انرژي هايي كه در وجود انسان موجود است به عنوان ابزار پيشرفت سرمايه داري و به عنوان يك امكان، در خد مت توسعه آن قرار مي گيرند. آنها هستند كه مي گويند انسان بايد چه عاطفه اي داشته باشد و چگونه بايد تربيت شود و چگونه روابط اجتماعي او شكل بگيرد تا در نتيجه به پيشرفت سرمايه داري ختم شود. از نگا ه آنان، مناسبات رشد سرمايه داري در همه حوزه هاي حيات بايد ملاحظه شود، حتي امروزه به دنبال مهند سي ژنتيك انساني هستند تا بتوانند تمام انرژي هاي انساني را در خد مت پيشرفت سرمايه قرار د هند. از اين رو، فناوري متناسب با توسعه سرمايه داري فراهم شد ه و هنر هم در خد مت آن قرار گرفته است.
هنر به ضميمه تكنولوژي، بستر و شرايط پرورشي اجتماعي را به گونه اي شكل مي د هد تا محيطي مناسب براي پرورش انسان ها در راستاي پيشرفت سرمايه داري ايجاد شود، به گونه اي كه تمامي مجاري ادراك حسي، بينايي، شنوايي و بويايي و چشايي آنها، حتي مجاري سنجش و محاسبه آنها متناسب با پيشرفت نظام سرمايه داري پرورش يابند. البته اينكه چه مقدار در اين كار موفق شد ه اند بحث ديگري است ولي واقعا در نظام سرمايه داري دنبال مهندسي انسان هستند، به گونه اي كه شرايط خاصي را براي پرورش انسان ايجاد كرد ه اند.
2/2/2- تحقق عدالت در پيشرفت الهي
در اين پيشرفت، «دنيا» ابزار تقرب است و چون هد ف، گسترش ابتهاج است، دنيا پرستي در آن جايي ندارد. اگر اساس انگيزش انساني حركت به طرف دنياي بهتر باشد، ميلي پيدا نمي شود كه انسان با تكيه بر آن، به فداكاري در دنيا و احترام به حقوق ديگران اقدام كند. اگر انسان ماكياولي تعريف شد، داعيه اي براي گذ شت نخواهد داشت. انسان و جامعه جهاني كه سود محور است، به اخلاق ايثار و گذشت نسبت به دنيا نمي انديشد. بنابر اين، هر چه تلاش شود تا اصول اخلاقي بر آن حاكم شود و زمينه رعايت حقوق بشر و تحقق عدالت فراهم آيد، نمي توان جلوي بحران ها و تهد يد هاي ظالمانه را گرفت. همان گونه كه بعد از جنگ هاي بزرگ جهاني كه آثار مخربي براي جامعه بشري بر جاي گذاشت، تلاش هاي جدي براي رفع ظلم نتيجه اي نداشت. ممكن است آن را به نقص در برنامه ريزي ها و ضعف هاي مرحله اي استناد د هند كه در فرايند پيشرفت، مرتفع خواهد شد! ولي بهتر اين است كه ريشه يابي شود بر چه اساسي و با چه بنياد هاي اخلاقي اي، امنيت و عدالت جهاني ايجاد مي شود؟ ممكن است مد عي شوند كه نظام دستوري و حقوقي ما تابع نظام اخلاقي است ولي پرسش اين است كه ضمانت اجرايي دستور چيست؟ ضمانت اجرايي قوانين، قدرت و پايگاه قدرت، تمايلات عمومي است. اگر تمايلات عمومي به سمت پيشرفت مادي هدايت شود، با كدام انگيزه اصول اخلاقي ايجاد مي شود؟ اصول اخلاقي اي كه به ايثار نينجامد، بي ترد يد، اصولي نيستند كه پايدار بمانند و بتوانند تهديد ها را كه در حال گسترش هستند، از پيش روي جامعه جهاني بردارند.
بر اين اساس، مي توان گفت كه عدالت در پيشرفت الهي، ضمانت دوام دارد زيرا پيشرفت الهي بستر تحقق ايثار و فداكاري و همد لي و همياري است. اساسا ضامن اجراي عدالت الهي، اراد ه الهي است. خداوند مي تواند نظام كيفري و نظام تشويقي را درباره انسان اعمال كند و براي حركت اراد ه ها چهارچوب بسازد و حب و بغض را در فطرت انسان قرار دهد و تناسبات بيروني آن را هم بيافريند؛ يعني عدالت، هم در نظام تكويني و هم در نظام كيفري اجتماعي و هم در فطرت و نفس لوامه ضمانت اجرايي دارد.
از اين منظر، نظام عاد لانه، نظامي است كه همه مناسبات و ساختارهاي اجتماعي آن، متناسب با توسعه قرب طراحي شود. در عدالت ديني، حتما رشد انگيزه، كمال، قرب و عبود يت بايد به يك نظام هماهنگ و ساختار متناسب سياسي و اقتصادي تبد يل شود. البته- همچنان كه روشن است- عدالت اسلامي عدالتي همه جانبه است. نمي توان حوزه سياست را از اقتصاد و فرهنگ بريد و تكامل را فقط در پيشرفت اقتصادي تعريف كرد و مدعي شد كه نظام عاد لانه، صرفا نظام عاد لانه اقتصادي است، يعني اين گونه نيست كه توازن فقط در ثروت ضروري باشد، بلكه در قدرت و علم و اطلاع هم هست. در نظام الهي گستره عدالت، عام است و بايد همه جريان، قدرت، ثروت و علم، جرياني عدالت محور باشد؛ يعني نظام سياسي و اقتصادي و فرهنگي بايد عاد لانه باشد. عدالت يك بعدي پايدار نيست و نمي توان ساختارهاي اقتصادي را بدون تحول در انگيزش هاي انسان و در فرهنگ اجتماعي شكل داد. از اين رو، عدالت بايد در سه حوزه «سياسي، فرهنگ، اقتصاد» هماهنگ تحقق پيدا كند.
عدالت اسلامي به معناي رعايت حقوق اجتماعي انسان ها در همه ابعاد است و تنها در بستر پيشرفت ديني و تقرب الهي محقق مي شود. عد ل آن است كه تكامل نياز در مسير تقرب باشد و نياز به قرب دايم اشتداد پيدا كند و توليد نيازهاي متنوع، همگي در اين مسير باشند. در واقع، نيازهاي متنوع، همگي به شكل هماهنگ، حول يك محور قرار گيرند و ساختار نيازمند ي هاي انسان، متناسب با پيشرفت عبود يت و قرب حضرت حق، تكامل يابد.
منبع: خردنامه همشهري 60