پنج قدم تا شادتر بودن

آدم ها هميشه دنبال شادماني اند. مدام به اين فکر مي کنند که چه راهي و چه کاري مي تواند آنها را شادتر کند يا زندگي شادمانه تري را برايشان به همراه بياورد. يکي از دلايلي که باعث مي شود آدم ها براي شاد شدن تلاش کنند، عوض کردن قضاوت ديگران در مورد خودشان است. واقعيت هم چيزي جزاين نيست. آدم ها با کساني که
چهارشنبه، 8 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پنج قدم تا شادتر بودن

پنج قدم تا شادتر بودن
پنج قدم تا شادتر بودن


 

نويسنده: دکترآلبرت اليس
ترجمه: لي لي اسلامي




 
آدم ها هميشه دنبال شادماني اند. مدام به اين فکر مي کنند که چه راهي و چه کاري مي تواند آنها را شادتر کند يا زندگي شادمانه تري را برايشان به همراه بياورد. يکي از دلايلي که باعث مي شود آدم ها براي شاد شدن تلاش کنند، عوض کردن قضاوت ديگران در مورد خودشان است. واقعيت هم چيزي جزاين نيست. آدم ها با کساني که شادترند راحت تر ارتباط برقرار مي کنند و بيشتردوستشان خواهند داشت. دليل ديگري که لازم است به خاطرش شادتر باشيد ترميم روابط کاري تان است. اگر شما انسان هاي خنده رو و بشاشي باشيد، راحت تر و سريع تر به اهدافتان خواهيد رسيد. حواستان باشد اگر شما کمي تعلل کنيد کس ديگري جايتان را دريک چشم به هم زدن خواهد گرفت.
با وجود اينکه هيچ کس از شادماني بدش نمي آيد اما آدم ها اغلب براي شاد نبودن هم دلايلي را بيان مي کنند.

ناشادي هاي بي منطق
 

من معتقدم بيشتر اختلالات عاطفي و رواني به تفکرات غيرمنطقي برمي گردد. شايد اگر بخواهيم با اين تفکرات مبارزه کنيم. لازم باشد که اول آنها را دسته بندي کنيم:
*تفکرات غيرمنطقي دسته اول: بايد در مورد کاري که به من سپرده اند به بهترين شکل عمل کرده و انتظارات همه را برآورده کنم.
اما اگرموفق نشوم چه... اگر بقيه را از خودم راضي نگه ندارم چه... اگر آن طور که مي خواهم عمل نکنم پس انساني بي مصرفم.
*تفکرات غيرمنطقي دسته دوم: آدم ها بايد حواسشان به من باشد. آنها بايد با من با ملاحظه رفتار کنند و مراعاتم را بکنند... کسي که اين کار را نکند قطعا آدم بدي است.
*تفکرات غيرمنطقي دسته سوم: اگر محيط زندگي ام آرام و بي دغدغه باشد مي توانم به هر چيزي که مي خواهم برسم... وگرنه زندگي دشوار و تحمل ناپذير خواهد بود.
اگر نگاهي به همه اين تفکرات غير منطقي بيندازيم، مي بينيم که تمام اين تفکرات به يک «بايد» وابسته هستند.
همين بايد است که شادماني را از ما مي گيرد. در نتيجه وقتي که شرايط موجود اين «بايد» ذهني را برايمان فراهم نکند، احساس اضطراب و خشم خواهيم کرد.

قدم قدم تا شادماني
 

براي از بين بردن همين احساس بود که من نظريه اي را بنا نهادم و نامش را «رفتار درماني عقلاني -عاطفي» گذاشتم. اين درمان تلاش مي کند تا افکاري که مي خواهند به ما شکست را القا کنند بشناسد و افکار منطقي را جايگزين آنها کند.
اين درمان مي تواند افراد را از خشم و نااميدي خلاص کند و باورهاي غيرمنطقي را از آنها دور کند. حالا مي گويم که اين درمان چطور کار مي کند:

*قدم اول: تصميم بگيريد که اول براي شاد کردن خودتان تلاش کنيد. به دلايل بسيار، برخي آدم ها تلاش مي کنند تا ديگران را شاد کنند.
 

آنها حس مي کنند شاد شدن ديگران وظيفه آنها بوده واين مسؤوليتي است که بر دوششان است. اما آنها فراموش مي کنند که خودشان هم به شادي احتياج دارند.
شاد کردن ديگران گزينه اي است که مي توانيد انتخابش کنيد اما تنها زماني که خودتان را هم شاد کرده باشيد. پس شاد کردن خودتان را در اولويت بگذاريد.

*قدم دوم:تصميم بگيريد که خودتان و نه رويدادهاي خارجي سرنوشت احساساتتان را تعيين کند. احساسات شما به «نگاهتان»، به خود، زندگي و رويدادها بستگي دارد.
 

شما ازآن آدم ها هستيد که مدام خودشان را سرزنش مي کنند؟ يا ازآنها که فکر مي کنند هميشه خوش شانسي مي آورند؟ از هر کدام اينها که باشيد، احساساتتان را مطابق با نگاهتان به زندگي شکل مي دهيد. پس اگر شما بخواهيد مي توانيد همه اينها را تغيير دهيد.
مي توانيد نگاهتان را مثبت تر کنيد تا احساسات مثبت تري را تجربه کنيد.

*قدم سوم: وقتي که فکر مي کنيد چيزي در زندگي تان به احساساتتان آسيب مي زند يا شما را دچار غم مي کند، سعي کنيد دنبال تفکراتي بگرديد که باعث آن شده است.
 

دنبال آن چيزي بگرديد که مدام در ذهنتان تکرار مي کنيد؛«بايد، بايد، بايد». بايد کارها به اين شکل پيش مي رفت. بايد فلاني، فلان رفتار را مي کرد. بايد من به اين شکل عمل مي کردم.
اين بايدها باعث مي شوند که بعد از وقوع يک اتفاق ناخوشايند خودتان يا ديگران را سرزنش کنيد. اين بايد را حذف کنيد تا مشکلاتتان کمتر شود.

*قدم چهارم: اول واقع بين باشيد. اگر شما در کار يا پروژه اي شکست خورده ايد، قرار نيست دنيا پايان يابد يا قرار نيست ديگران روي شما برچسب بزنند.
 

دوم بپذيريد که ممکن است آنها غير منطقي باشند... چيزي که در عقايد شما يک ارزش تلقي مي شود، ممکن است از نظر ديگران بي معني دانسته شود. دليل نمي شود که شما کارهايي بکنيد که ديگران تاييد مي کنند.
فقط کافي است که در مورد تصميمتان مطمئن باشيد و منطقي عمل کنيد. سوم واقع بين باشيد. اين «بايد» غيرعقلاني را که احاطه تان کرده فراموش کنيد. شما مي توانيد اينطور با خودتان حرف بزنيد: حتما دليلي داشته که من دراين کار ناموفق بوده ام. درست است که اين ناراحتي مرا نااميد کند؟
واقعاً اين اتفاق ارزش افسردگي و خشم را دارد؟ بله، مي توان متاسف بود يا کمي احساس غم کرد اما دليلي براي افسردگي و خشم نيست.
مي توانيد راهي پيدا کنيد تا دفعه بعد بهتر عمل کنيد. پس به خاطر بسپاريد که بايدي وجود ندارد وهميشه قرار نيست موفق و بي عيب و نقص باشيد.

*قدم پنجم: يک دسته افکار منطقي را براي خودتان به وجود بياوريد تا زندگي شادتري داشته باشيد.
 

اگر به جاي «بايد» عبارت «ترجيح مي دهم» را جايگزين کنيد، خيلي از مشکلات حل مي شوند. در اين شرايط شما مي توانيد هر موقعيتي را بدون خشم و افسردگي سپري کنيد.
مي توانيد بگوييد اگر اين موقعيت مرا خوشحال نمي کند، لااقل مي توانم تحملش کنم تا راحت تر سپري شود. من ترجيح مي دادم که اين اتفاق بيفتد اما پيش آمده اتفاق ديگري دنيا به پايان نمي رسد.
منبع:نشريه همشهري مثبت، شماره مسلسل 182.




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط