عامل تعیین کننده موفقیت
موفقیت و شکست نه تنها در انسان، بلکه در تمام اجزای هستی قابل ردیابی است. از شکوفه های بهاری، تنها تعداد اندکی تبدیل به میوه می شود. در میان زنبورهای عسل، تنها یکی از زنبورهای نر موفق به لقاح با ملکه می شود. در بین پرندگان آن تعدادی که بتوانند سختی ها و سرمای زمستان را تحمل کنند، می توانند بهار سال بعد را ببینند و... در بعضی موارد و برای بعضی از گونه ها، موفقیت با بقاء و شکست با نابودی مترادف است. برای آنان، مبارزه برای کسب موفقیت، تلاش برای بقاء است و آنهایی که قادر به انطباق خود با شرایط و تغییرات نشوند، از میان می روند. اما موفقیت و شکست از کجا می آید و چه عواملی در آن دخیل است؟
الگوهای موفقیت
این کلیدها قادرند ما را به سطحی از هماهنگی نزدیک کنند و موفقیت را در این سطح به تجربه درآورند.
به شکل طبیعی همه ی ما از کسی یا جایی الگو و تأثیر می گیریم؛ به عبارت دیگر خود را با آن هماهنگ می کنیم و بسته به نوع هماهنگی و مرجع هماهنگی مان از نیروی آن برخوردار می شویم. نکته ی ضروری که معمولا از آن غفلت می شود این است که لازم است فرمول ها را با شرایط خود تطبیق دهیم. اگر یکی از الگوهای موفق یا یکی از بزرگان، کشاورزی، چوپانی یا ماهیگیری می کرد، به این معنا نیست که ما لزوماً به کشاورزی یا چوپانی یا ماهیگیری بپردازیم. بعضی ویژگی ها شخصیتی و منحصر به فرد است و لزومی به انطباق کامل و الگوبرداری از این ویژگی ها وجود ندارد.
عوامل مؤثر
تجدید نظر در تعاریف
اما شاه کلید طلایی موفقیت، یعنی کلیدی که به تنهایی بتواند تمام درها را بگشاید، چیست؟ شاه کلید، گر چه بسیار در دسترس است، اما در حال حاضر به دلیل شرایط پیچیده یی که ما انسان ها برای خود درست کرده ایم یافتن آن بسیار دشوار و پیچیده شده است.
آیا موفقیت چیزی جز «نشاندن تیر بر هدف مورد نظر» است؟ اگر چنین است آیا نشانه گیری دقیق و درست به تنهایی می تواند موفقیت ما را تضمین کند؟ در آیه ی زیبایی در قرآن کریم خداوند می فرماید : تو تیر می اندازی. اما در واقع خداست که آن تیر را به هدف می نشاند!» و این یعنی تنها زمانی موفق می شوی که خدا بخواهد و تو را یاری دهد. پس این شاه کلید طلایی، هم قصدی و هماهنگی با نیروی هستی است. با درک قصدهای هستی، همسویی با آن و تلاش در جهت تحقق آن، شخص در دستیابی به اهداف خود از حمایت آسمانی برخوردار می شود؛ حمایتی که بدون آن تحقق هیچ هدفی میسر نیست.
همه می توانند موفق باشند به شرطی...
آیا این موفقیت ها و حمایت ها فقط شامل برگزیدگان یا بزرگان می شود؟ در واقع این قانون آن چنان جامع و دقیق است که حتی با انجام بخشی ازآن، کیفیت اعمال یکباره ضریب بسیار بالایی(بسته به میزان همسویی) پیدا می کند. با این هماهنگی است که نقاشی معمولی بهترین نقاش جهان می شود و یک دانشمند و متفکر به بزرگ ترین و برجسته ترین دانشمندان دوره ی خود و حتی تمام دوران ها تبدیل می شود. میکل آنژ و انیشتین نمونه های برجسته یی هستند که تفاوت معنی داری از لحاظ موفقیت با بقیه ی هم سخنان خود داشتند.
در حال حاضر ما نه تنها از موفقیت در کار و زندگی مان دور و دورتر می شویم، بلکه از بروز استعدادهای ذاتی خود نیز باز می مانیم و حتی در انجام کارهای ساده و معمولی مان نیز به مشکل برمی خوریم. چرا؟ چون انسان از فطرت خود فاصله گرفته و حمایت نیروی برتر الهی را از دست داده و تنها شده است. نیروی او به تنهایی در شرایط پیچیده ی مشکلات، بسیارکم و محدود شده است. شرایطش مانند کسی است که بیمار است و در اثر ضعف قادر به انجام اعمال عادی خود هم نیست. این نیروی کم برای عبور از مشکلات کافی نیست و انسان را دچار شکست های پی در پی می کند.
چاره این است که به اصل خود برگردیم و صفات ذاتی و فطرت پاک خود را ارزیابی کنیم. پس از مشاهده و شناخت، تمام صفات لازم که به صورت نهفته درآمده، به تدریج یا به یکباره درما احیاء می شود. از آن پس دیگر لزومی ندارد که انسان برای موفقیت تلاش کند؛ موفقیت از آن انسان است و به راحتی دراختیار انسان قرار می گیرد. چرا که خداوند فرموده؛ «موفقیت از آن دارندگان صفات متعالی و تقواپیشگان است.»
منبع: نشریه 7روز زندگی، شماره100.
/ج