جلوه هاي عاشورا در شعر دفاع مقدس(1)
چکيده
جنگ تحميلي عراق عليه ايران، براي ما يک موضوع اعتقادي است که با عالي ترين معتقدات ما پيوند دارد. اين حادثه ريشه در تاريخ کربلا دارد و شعر دفاع مقدس عهده دار تصوير اين حماسه بزرگ ديني و ملي است؛ چه اينکه قسمت اعظم شعر دفاع مقدس از قيام خونين سالار شهيدان سرچشمه گرفته است و رشته اي است که دفاع رزمندگان ايران اسلامي را به قيام سيدالشهداء پيوند مي زند.
شعر دفاع مقدس مظهر و جلوه گاه مضاميني همانند کربلا، نينوا، عاشورا، حرم، فرات، علقمه، علمدار و ... و شعارهاي توفنده اي مانند « هيهات منا الذله» است و در رأس همه آنها نام مبارک سيدالشهداء و خواهر قهرمانش زينب کبري (س)و اصحاب باوفايش همچون حبيب ابن مظاهر مانند خورشيد مي درخشند که هريک، بار فرهنگ اسلامي و پيام ديني و حماسي خود را دارد و در اين مقاله برآنيم که تجلي اين مضامين عالي را در حد امکان به نظاره بنشينيم.
کليدواژه ها: حسين ابن علي عليه السلام، شعر، دفاع مقدس، عاشورا، حماسه.
مقدمه
اسلام دين ستيزه و جنگ طلبي نيست. کيفيت ابلاغ، اقناع و مجادله ي نيکو که قرآن به آن فرا مي خواند، دليل اين مدعاست؛ لذا مقوله جنگ ( خاصه جنگ تحميلي عراق عليه ايران) براي ما مسئله اي دفاعي و يک موضوع اعتقادي است که برآمده از ارزش هاي قرآني است.
جنگ تحميلي، انقلاب اسلامي را وارد عرصه تازه اي کرد و زمينه را براي خلق ادبيات و بويژه شعر دفاع مقدس فراهم ساخت؛ چه اينکه شرايط خاص دوران دفاع مقدس اين معرفت اعتقادي را دامن مي زد و خرمن وجود هنرمند را شعله ور مي ساخت و در وي تعهدي ايجاد مي کرد که به پشتوانه ايمان و اعتقاد و شور و شعور خويش ضرورتي براي نوشتن و تصوير کردن صحنه هاي حماسه و ايثار احساس کند؛ گرچه هيچ يک از قالب هاي هنري از قبيل شعر، داستان و فيلم به دليل عظمت واقعه، قادر به درک و انعکاس بي کم و کاست آنچه در طول هشت سال در جبهه گذشت، نبوده و نيست.
در طول هشت سال دفاع مقدس، عالي ترين نوع حماسه در جبهه هاي نبرد و ايثار تحقق يافته است؛ با اين تفاوت که قهرمانان منظومه هاي حماسي قديم از قبيل رستم، سهراب، اسفنديار و ديگران، ساخته و پرداخته ضمير آرمانگراي بشر نخستين بوده و حقيقت بيروني نداشته اند. اوصاف و اعمال منتسب به آن قهرمانان نيز در شمار خوارق عادت به حساب مي آمده و تحقق آنها از عهده ي بشر خارج بوده است؛ اما حماسه سازان جبهه هاي نبرد، سازندگان تاريخند و حقيقت شعر دفاع مقدس که با پشت سر نهادن طوفان هاي سهمگين در وادي خون و خطر به رشد و بالندگي خود رسيده، شعري است شکوهمند و معطر که در عين دارا بودن عناصر مطلوب شاعرانه، چون پيام، خيال، تصوير، انديشه و ساير عناصر ادبي مبين جلوه هاي ملموس حماسه ها در ميدان هاي نبرد و تصويرگر اراده وايمان خلل ناپذير ملتي مقاوم در دفاع و پاسداري از آرمان هاي مقدس خويش و حفظ حيثيت اسلام در برابر تهاجم کفر جهاني است و با احساس تعهد و مسئوليتي در خور ستايش و با الهام از مفاهيم و معارف اسلامي به ويژه حماسه عاشورا برگ زريني به دفتر افتخارات ادبي و هنري اين مرز و بوم افزوده و آثار ارزشمند و هنرمندانه اي از خود به يادگار گذاشته است.
شعر دفاع مقدس، شعري حماسي با هويت ديني است که ريشه در واقعه کربلا و حماسه عاشورا دارد و تمامي فضيلت هايش را از سيدالشهداء عليه السلام و اصحاب بزرگوارش الهام مي گيرد.
قسمت اعظم شعر دفاع مقدس در قلمرو حماسه و انديشه هاي حماسي تکوين يافته است و از آنجا که انقلاب اسلامي ايران منشأ گرفته از قيام خونين سالار شهيدان است و با آن پيوندي ناگسستني دارد، هشت سال ايثار و فداکاري ملت قهرمان ايران در صحنه هاي دفاع مقدس، وامدار حماسه بزرگ عاشورا است.
درخشان ترين درونمايه هاي حماسي شعر دفاع مقدس مظهر و جلوه گاه مضاميني همانند کربلا، نينوا، عاشورا، حرم، فرات، علقمه، علمدار و ... و شعارهاي توفنده اي مانند « هيهات منا الذله» است و در رأس همه آنها نام مبارک سيدالشهداء عليه السلام و خواهر قهرمانش زينب کبري (س) و اصحاب باوفايش همچون حبيب ابن مظاهر مانند خورشيد مي درخشد که هرکدام، بار فرهنگ اسلامي و پيام ديني و حماسي خود را دارد.
سرفصل و نقطه ي عطف موضوعات حماسي شعر دفاع مقدس، عاشوراست و حماسه در شعر دفاع مقدس آميزه اي از جنگ، شهادت، ايثار، کرامت و ساير جلوه هاي نوراني و آرمانخواه انسان است و کربلا تبلور تمامي اين جلوه هاي روحاني است که در سروده هاي شاعران دفاع مقدس موج مي زند.
در اين مقاله کوتاه، برآنيم تا نگاهي اجمالي به نمونه هايي از اين جلوه هاي تابناک در دفتر شعر دفاع مقدس بيفکنيم.
1. حسين بن علي عليه السلام
صلا زند حسين و کربلاي او
که جان فداي نغمه ي صلاي او
به مؤمنان و صالحان حق طلب
چو ياوران دشت کربلاي او(1)
در جبهه ها خلوص و صفا موج مي زند
عشق و اميد و مهر و وفا موج مي زند در جبهه ي مبارک اين فاتحان فاو
انوار سيدالشهداء موج مي زند
فرياد عاشقانه لبيک يا حسين
در هاله اي ز نور و صدا موج مي زند
حسرت نگر که در عطش بوسه ي فرات
دريا جدا و دشت جدا موج مي زند
اينجا به ياد مرقد شش گوشه ي حسين
شب ها نسيم کرب و بلا موج مي زند(2)
از پنجره ي عشق صدايم کردي
با خلوت عشق آشنايم کردي
همسايه مرگ بودم اي بخت بلند
مهمان شهيد کربلايم کردي(3)
اين دلشدگان، تشنه اسرار حسينند
بگذشته ز جان عاشق ديدار حسينند
رنگين کفن از بارقه باور خويشند
صد پاره تن از پرتو ايثار حسينند
اين نوسفران در نفس مأمن رضوان
همسايه ديوار به ديوار حسينند(4)
2. کربلا
شکفته بس گل خورشيد از يقين شما
بهار باور نور است ياسمين شما
نواي ناي شما عطر نينوا دارد
که بوي خون خدا مي دهد زمين شما
بنفشه سر زند از شوق و لاله رويد مست
ز آب شبنم آلاله جبين شما(5)
در حسرت کوي کربلا مي رفتند
مشتاق به بوي کربلا مي رفتند
گلگون تن و خونين کفن و بي پر و بال
اينگونه به سوي کربلا مي رفتند(6)
اي نشان عاشقي بر جامه ي گلفام تان
هم عنان نور مي تازد نسيم نامتان
اي سواران بلاپيماي دشت نينوا
در افق مي پيچد آتشگون طنين گامتان
تا به خاک لاله بار کربلا دل بسته اند
زنده مي ماند به ايثار شما اسلامتان(7)
الهام گرفتن کربلاي ايران از نينواي حسين عليه السلام نيز بدينسان تصوير شده است:
به پاره پاره گلبرگ لاله ها سوگند
به تکه تکه بدن هاي آشنا سوگند
به قطره قطره خون ها که در ره اسلام
فرو چکيد به ايران و نينوا سوگند
به آن جهادگر پر تلاش سنگرساز
که رفت باز کند راه کربلا سوگند(8)
3. حرم
گر شوق حرم باشد پرواي حرامي نيست
نقش قدم صدق است بر ريگ بيابان ها
وامق ز پي عذرا مي گردد و مي راند
اين باديه خالي نيست از خار مغيلان ها(9)
4. عطش
چندان عطش و شتاب در جان تو بود
گويي گل آفتاب در جان تو بود
دريا دل دشت هاي خورشيدي عشق!
خونواژه شعر ناب در جان تو بود(10)
اين سلسله رو به سوي عشقند همه
در معرکه آبروي عشقند همه
با نعره موج خيز يا ثارالله
در تاب و تب وضوي عشقند همه(11)
سيد لب تشنگان کربلا
در حصار کفر مي خواند مرا
مي سرايد عشق را از ناي خون
مي تراود از لبش آواي خون(12)
آب اينجا تشنه ساز و خاک اينجا عشق خيز
زخم اينجا عين مرهم، درد اين سامان دواست
لايق، اين بازار دل را جز گوهر دل هيچ نيست
جز متاع جان در اينجا هرچه باشد کم بهاست(13)
تو از کجا به زمين آمدي کجا رفتي؟!
غريبه آمده بودي و آشنا رفتي
فرشته ها همه بر خاک سجده آوردند
تو با ملائکه تا عرش کبريا رفتي
غروب بود و لبان تو در عطش مي سوخت
به ياد قافله سالار کربلا رفتي(14)
5. ابوالفضل العباس عليه السلام
در حريم عشق بازي دست و پا گم کرده ام
عاشقم خود را به بوي آشنا گم کرده ام
در رگم خون شهادت پاي مي کوبد هنوز
دست و پايي گرچه در اين راستا گم کرده ام
از علمدار رشيد عاشقان آموختم
دست و پايي گر به عشق کربلا گم کرده ام
برگ برگش با حديث کربلا آغشته است
دفتر عمري که در کوي وفا گم کرده ام(15)
بيمار عشق و زخمي تيغ شهادتيم
مرهم نهاده ايم به دل از دواي دوست
تا ديده ي بصيرت ما بازتر شود
بستيم چشم خويشتن از ماسواي دوست
در پيروي ز خط علمدار کربلاست
دستي که داده ايم به راه رضاي دوست(16)
باز از جبهه حق نعش شهيد آوردند
ورقي پاره ز قرآن مجيد آوردند
چاوشان حرم از علقمه خوزستان
جسم بي دست ابوالفضل رشيد آوردند
آن که با ياد لب تشنه سردار سحر
آب بر آب فشاند و نچشيد آوردند
اين مضامين آنچنان به يکديگر محکم گره خورده اند که با ذکر نام ابي عبدالله، شهادت، کربلا، خون و ... و با ذکر نام عباس، علقمه، فرات، دجله، تشنگي و مانند آنها بي اختيار عنان از کف شاعر مي ربايد و او را به سمت علقمه و فرات و دجله و عطش مي کشاند و خواسته يا ناخواسته نام فرات در دفتر شاعران گل مي کند:
درد کشان درد کشان خسته ام
دل به مناجات شما بسته ام
از خم سر جوش شرابم دهيد
از عطش علقمه آبم دهيد
علقمه ي دل به خروش آمده
خون اباالفضل به جوش آمده(17)
خاک تو شفاست يا اباعبدالله
درمان بلاست يا اباعبدالله
بر ساحل دجله عاشقان حجله زدند
عباس کجاست يا اباعبدالله(18)
سردار صلاي نور هنگام صلات
مي جست ز مرگ سرخ، اکسير حيات
برخواند کنار ساحل شط فرات
بر قائم پاک آل احمد صلوات(19)
حتي کارون نيز چون نمادي از سيل خروشان امت مسلمان ايران با فرات پيوند مي خورد تا الهام گرفتن انقلاب اسلامي ايران را از قيام خونين کربلا به روشني و وضوح بيان کند:
فلک رکاب کش آفتاب راي شماست
ظفر سمند سحرخيز بادپاي شماست
شب از کرانه سفر کرده است او صبح اميد
گشوده شهپر زرين به راستاي شماست
هزار چشمه ي خونين ز کربلاي حسين عليه السلام
گشوده ديده کارون به کربلاي شماست(20)
پي نوشت ها :
*استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد همدان.
**استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد همدان.
1. علي شريف کاشي؛ مجموعه اشعار جنگ؛ ص 60.
2. محمدجواد غفورزاده( شفق)؛ مجموعه شعر جنگ؛ ص 216.
3. ايرج قنبري؛ مجموعه شعر جنگ؛ ص 226.
4. ميرهاشم ميري؛ مجموعه شعر جنگ؛ ص 312.
5. غلامرضا محمدي(کوير)؛ مجموعه شعر جنگ؛ ص 267.
6. علي مرادي غياث آبادي؛ مجموعه شعر جنگ؛ ص 288.
7. ميرهاشم ميري؛ مجموعه شعر جنگ؛ ص 312.
8. مصطفي اوليايي؛ حماسه قلاقيران؛ ص 37-38.
9. غلامرضا رحمدل؛ حرم: مجموعه مقاله هاي سمينار بررسي ادبيات انقلاب اسلامي؛ ص 213.
10. ميرهاشم ميري؛ مجموعه شعر جنگ؛ ص 313.
11. همان؛ ص 316.
12. صديقه و سمقي؛ مجموعه شعر جنگ؛ ص 339.
13. محمدرضا ياسري( چمن)؛ مجموعه شعر جنگ؛ ص 364.
14. قربانعلي عالي زاده؛ از طراوت سرخ؛ ص 103.
15. قادر طهماسبي(فريد)؛ مجموعه شعر جنگ؛ ص 183.
16. جواد محدثي؛ مجموعه شعر جنگ؛ ص 259.
17. غلامرضا رحمدل؛ گزيده ادبيات معاصر؛ ص 36.
18. غلامرضا رحمدل؛ مجموعه مقاله هاي سمينار بررسي ادبيات انقلاب اسلامي؛ ص 210.
19. محمدرضا سهرابي نژاد؛ مجموعه شعر جنگ؛ ص 210.
20. مشفق کاشاني؛ مجموعه شعر جنگ؛ ص 231.