تغییر انقلابی، راه و رسم زندگی در دنیای جدید است که در دو سه قرن اخیر گفته شده عموما و منحصرا به مدرنیته و فرهنگ غربی متعلق است. اما با انقلاب اسلامی برای نخستین بار در دنیا مدرن، یک الگوی عام نو بودن و دگرگون شدن از بطن و متن اندیشه ها، ارزش ها و آرمان های دینی و نهادهای وابسته به دین برآمده است و ایدئولوژی های غرب را با چالشی جدی مواجه کرده است.چالشی که غرب، سیاستمداران حاکم در غرب و فیلسوفان غربی را در مقابل این پرسش قرار می دهد که چگونه وجه نظر خود را در برابر این تغییر بنیادی و فرارونده و ساختار شکن تعیین می نمایند؟جان.ال.اسپوزیتو می گوید:
در بهمن 1357، جهان از وقوع نخستین انقلاب مدرن به رهبری مذهب در این آگاه شد؛
انقلابی که حکومتی اسلامی را جایگزین سلسله پادشاهی هوادار غرب کرد... پی بردن به اهمیت این انقلاب و تأثیر جهانی و داخلی آن نیازمند دستیابی به اطلاعات درباره پیشینه تاریخی سیاست در تاریخ به ویژه در جامعه ایران است و این آگاهی ما را به درک بهتر ایدئولوژی انقلابی، رهبری، نهادها و سیاست های آن رهنمون خواهد کرد.(1)
با فقر تئوریک، کمبود اطلاعات و جهلی که در غرب نسبت به ماهیت انقلاب اسلامی و عملکرد اسلام وجود دارد، این تعیین وجه نظر در فهم انقلاب اسلامی، کاری بیش از یک تمرین آکادمیک است که در غرب عموما در مقابل الگوهای تغییر و دگرگونی در حیطه مدرنیته، مدرنیسم و مدرنیزاسیون از خود نشان می دهد.
اولین چیزی که باید فیلسوفان غربی و غربگرایان درک کنند این است که ردایدئولوژی های غرب در اشکال مشروط سلطنتی، لیبرالیسم و سوسیالیسم در انقلاب کبیر اسلامی رویداد کم اهمیت به شمار نمی رود.این امر، بیانگر قطع رابطه بنیادی با مقدمات فکری ای بود که باعث شد ایران نزدیک به یکصد و پنجاه سال تحت سیطره جغرافیای فرهنگ (ژئوکالچر)تفکر غربی، امکان هر گونه رشد و پیشرفت را از دست بدهد.
در حقیقت همان طور که پیتر کالورث در کتاب«انقلاب و ضد انقلاب»می گوید:
غرب آن چنان مست بسط و توسعه جهانی کردن سکولاریسم بود که نتوانست حرکت حقیقی و اصیل انقلاب اسلامی را در متن جهان مدرن حس کند و تشخیص دهد که نیروی دین هنوز تا آن اندازه قدرتمند است که بتواند دگرگونی های بنیادی در جهان ایجاد نماید و امام خمینی تنها رهبری باشد که بیش از دیگران بر دگرگونی تصورات این قرن اثر گذاشته باشد.(2)
اکنون که سه دهه از این واقعه عظیم گذشته است مهم ترین پرسش برای هر متفکری این
است که آیا بحث کردن از جغرافیای فرهنگی(ژئوکالچر)انقلاب اسلامی مبنایی دارد؟و ما می توانیم بعد از سه دهه تصویر قابل تفسیری از تأثیر فرهنگی انقلاب اسلامی در جغرافیای وسیعی از منطقه و جهان باشیم؟
ژئوکالچر یا جغرافیای فرهنگی پیش ازهر چیز بیانگر چهارچوب فرهنگی است که انقلاب اسلامی در محدوده آن فعالیت می کند و اثر گذاراست و مقدمات فکری خود را نه در یک محدوده ملی و محلی بلکه در جغرافیایی از فرهنگ منتشر می سازد.ژئوکالچر انقلاب اسلامی قبل از هر چیز ما را به یاد مفهوم دیگری می اندازد که در فرهنگ انقلاب اسلامی ازاین مفهوم تحت عنوان «صدر انقلاب»یاد می شود.
در دی سال 1357 وقتی خبرنگاری از امام سؤال کرد که آیا فکر می کنید دامنه حوادث ایران به ترکیه نیز کشیده شود؟امام پاسخ داد نهضت مقدس ایران، نهضت اسلامی است و از این جهت بدیهی است که همه مسلمین جهان تحت تأثیر آن قرار می گیرند.(3)
در آن زمان شاید کسی باور نمی کرد که سه دهه بعد نخست وزیری کشور مثل ترکیه که تمام تار و پود ساختار سیاسی و نظام دولت آن تحت سیطره دولتمردان سکولار و بی اعتنا به دین است و بیشترین رابطه را با دولت حقیر اسرائیل دارد، آن گونه در مقابل گزافه گویی های نخست وزیرایران رژیم عکس العمل نشان دهد؛ آیا می توان از تأثیر چهار چوب فرهنگی انقلاب اسلامی در نظام سکولار ترکیه غفلت کرد؟و آیا می توان این گونه حرکت ها را در جهان، بخشی از آثار ژئوکالچر انقلاب اسلامی دانست؟
آیا ژئوکالچر انقلاب اسلامی آن گونه که از اندیشه های امام خمینی فهمیده می شود، مفهوم جغرافیایی دارد یا مفهوم فرهنگی؟ وقتی امام از صدور انقلاب صحبت کرد منظور بسط جغرافیایی سرزمینی انقلاب اسلامی بود یا بسط جغرافیای فرهنگی؟آیا وقتی ما از صدور
انقلاب یا ژئوکالچر انقلاب اسلامی سخن می گوییم منظور صدور آرمان ها، شیوه ها، شعارها و الگوهای انقلاب اسلامی است یا چیزی دیگر؟این سؤالات نشان می دهد که مفهوم صدور انقلاب از دیدگاه امام و ژئوکالچر انقلاب اسلامی در اندیشه های انقلابیان ایران شئون و جلوه های خاصی دارد که برای درک آن باید با تمام این شئون آشنا شد.
انقلاب اسلامی اگر چه در دنیای کثرت اتفاق افتاد اما یک وحدت است و امام خمینی، حکیم این وحدت و زعیم این کثرت است. بی تردید این وحدت یک وحدت مکانیکی نیست که تحت تأثیر اقتصاد، سیاست یا سایر عوامل شناخته شده پاره ای از جنبش های اجتماعی باشد؛ بلکه یک وحدت فرهنگی و تاریخی است که بر دیگر شئون نظیر اقتصاد، سیاست،جامعه، فلسفه و حتی تاریخ اثر می گذارد. این وحدت اکنون در جهان محقق شده است.
مفهوم ژئوکالچر دقیقا از همین معنا بر می خیزد. زیرا با این معنا انقلاب اسلامی رابطه خود را با تمام افکار، اندیشه ها و نظریه هایی که فرهنگ را روبنای اقتصاد توصیف و همه دگرگونی های اجتماعی را تابعی از روابط تولیدی جامعه می دانند، قطع می کند. بر همین اصل و اساس، جغرافیای فرهنگی انقلاب اسلامی از ناحیه اهل سیاست(به مفهوم غربی)، اهل اقتصاد، نژادگرایان، جنسیت گرایان و همه آنهایی که به نوعی تحت سیطره گفتمان های رسمی علوم انسانی و اجتماعی در غرب هستند مورد تردید و انکار قرار می گیرد.
اگر پذیرفتیم که غرب یک منطقه جغرافیایی و یک نظام سیاسی نیست بلکه یک تاریخ است و این تاریخ از زمانی آغاز شده که یونانیان به «پایدیا»(فرهنگ و تربیت)توجه کردند(4 )اکنون باید گفت که انقلاب اسلامی نیز تداوم یک تاریخی و یک وحدت تاریخی است و اگر این وحدت در بخشی از تاریخ صدر اسلام تحقق نمی یافت هیچ یک از جلوه ها و شئون آن محقق نمی شد. بنابراین، انقلاب اسلامی که بخشی از این تاریخ واحد است، نمی تواند انقلاب یک ملت، یک قوم و
یک منطقه جغرافیایی و حتی انقلاب یک مذهب و دین خاص یا یک نظام سیاسی مشخص باشد. انقلاب اسلامی، انقلاب بشریت است.چون شعارهای این انقلاب؛ آزادی، عدالت، عقلانیت توحیدی و معنویت، شعارهای بشریت در طول تاریخ است.
امام خمینی رهبر انقلاب کبیر اسلامی فرمود:
ما که نهضت کردیم برای اسلام نهضت کردیم، جمهوری، جمهوری اسلامی است.نهضت برای اسلام نمی تواند محصور باشد در یک کشور و نمی تواند محصور باشد حتی در کشورهای اسلامی، نهضت برای اسلام همان دنباله نهضت انبیاست. نهضت انبیا برای یک محل نبوده است. پیغمبر اکرم اهل عربستان است، لیکن دعوتش مال عربستان نبوده دعوتش مال همه عالم است.(5)
این دقیقا همان معنایی است که امام از مفهوم صدور انقلاب و ما از مفهوم ژئوکالچر انقلاب اسلامی درک می کنیم. بدین ترتیب، برای درک ژئوکالچر انقلاب اسلامی باید پیامدهای سیاسی و چهارچوب فرهنگی مفهوم صدور انقلاب در اندیشه امام خمینی کاملا روشن شود، زیرا جستجوی هویت و اعتبار بخشیدن به جنبش های اجتماعی که تحت تأثیر انقلاب اسلامی هستند به منزله چهارچوبی برای درک ژئوکالچرانقلاب اسلامی و مبارزه برای جهانی کردن آن است. قبل از ترسیم این چهارچوب باید متوجه این مسئله باشیم که ضد انقلاب به انحای مختلف تلاش می کند نظریه انقلاب اسلامی را در سطح منطقه ای و جهانی به نوعی درگیر همان تضادی کند که پیش از این نظام کمونیستی شوروی سابق را درگیر کرده بود. غربیان که بیشترین تضاد را با انقلاب اسلامی در سطح جهانی و منطقه ای ایجاد می کنند، شعار «علم بهترین دانش و دموکراسی بهترین شکل حکومت»است را عموما در مقابل همه جنبش های اجتماعی که به نوعی در مقابل ژئوکالچر غرب مقاومت می کنند، مطرح می سازند.
در سه دهه گذشته، انقلاب اسلامی بیشتر از طریق این شعار مورد تهاجم قرار گرفته است. آنچه برای ما اهمیت دارد این است که برای خنثی کردن این حربه، افکار جهانی را بیشتر
متوجه عملکرد این دو مفهوم کنیم نه ماهیت آنها؛ زیرا ماهیت علم و دموکراسی که همیشه به نوعی برتری خود را بر رقبایشان به ظاهر اثبات کرده اند یک مسئله است و عملکرد آنها مسئله ای دیگر.
اکنون بر کسی پوشیده نیست که علم به مفهومی که غربی ها نظر دارند، بیش از بحث عقلانی و توجه به سایر مبادی معرفت انسانی، فقط به تجربه و حس عنایت دارد و از بقیه مبادی معرفت خود را محروم می سازد.
همچنان که پسامدرن ها معتقدند که دموکراسی هم وقتی نتواند انسان ها را قانع کند، آنها را ساکت کرده و بر جای خود می نشاند. کاری که دموکرات ها در ایران، افغانستان و عراق و دیگر کشورها انجام دادند.
اکنون سال هاست که دیگر دموکراسی با کسی گفتگو نمی کند و از درک مخالفان خود عاجز است و علم هم ابزاری است که در دست اصحاب قدرت و در خدمت تولید سلاح های کشتار جمعی، تخریب طبیعت، نابودی محیط زیست و...قرار دارد. ژئوکالچر غرب روز به روز در معرض تردید و به اشکال بسیار رمانتیکی مورد تفسیرهای متضاد قرار می گیرد و قدرت ذاتی خود را حکم ابزاری تحلیلی از دست داده است. همان طور که والرشتاین گفته است:«علم جدید با ضربه مهلکی که بر بنیاد علم بیکی-نیوتنی وارد آورده است، چالش های جدی برای ژئوکالچر غرب ایجاد کرده است.»(6)
بدین ترتیب، برای ما در دهه چهارم انقلاب اسلامی اهمیت ویژه ای دارد. انقلاب اسلامی اینک در حال تحول است و انباشت جزیی و دائم چرخه ها و روند های توطئه ضد انقلاب، تأثیری در سرعت حرکت انقلابی و تأثیرآن بر منطقه و جهان ندارد. ژئوکالچر انقلاب اسلامی در حال بسط و توسعه است و پیش بینی های امام خمینی(ره)در
خصوص صدورانقلاب در حال تحقق است.
آنچه در جنگ 33 روزه لبنان و جنگ 22 روزه غزه اتفاق افتاد، نه افسانه است و نه یک حادثه غیرقابل تکرار. شیوه های مبارزه مردم لبنان و مردم مظلوم غزه در مقابل اسطوره دروغین شکست ناپذیری رژیم صهونیستی، تحقق شعار«پیروزی خون بر شمشیر» در حوزه فرهنگی جدید است. شعار««پیروزی خون بر شمشیر» شعار تردید ناپذیرانقلاب اسلامی است.
بی تردید، نظام سرمایه داری جهانی کارکرد دستگاه های فرهنگی و رسانه ای خود را همانند روش هایی که در برخورد با نهضت های آزادی بخش دیگربه کار گرفته است، بی وقفه به کار خواهد گرفت. لیبرالیسم و دموکراسی نه به خاطر شکست هایش در بر قراری آزادی، عدالت، امنیت و عقلانیت بلکه به خاطر سیاست هایش محکوم به از میان رفتن است، همان طور که نظام های کمونیستی از میان رفتند.
اگر چه پایان عصر«پیمان ناتو»مانند «پیمان ورشو»نزدیک است. اما این امر برای ملت های استقلال طلب و عدالتخواه به منزله پایان عصر جهان نیست، بلکه گامی است به سوی بازسازی ژئوکالچرهای جدید. ریشه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی این بازسازی کاملا روشن است. تسلط جهانی ژئوکالچر غرب در حکم پدیده های کوتاه مدت مانند تسلط های پیشین اگر چه به برتری چشمگیری مبتنی بود، اما این برتری مانند همه برتری های مغایر با آزادی و عدالت و عقلانیت و معنویت، موقت و کوتاه مدت است و انقلاب اسلامی نشان داده است که دوره این برتری حداقل در منطقه خاورمیانه و آسیا به سر رسیده است.
صف آرایی های جدیدی که در قالب«مقابله فرهنگی»و «مقاومت فرهنگی»در حال شکل گیری است، نیروهای بازدارنده ای در مقابل هجوم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب هستند.
انقلاب اسلامی 1357، انقلابی منحصر به فرد بود. مشخصه بارز این انقلاب، پیروزی فرهنگ بر اقتصاد، میلیتاریسم و سیاست بود.از انقلاب اسلامی سه دهه می گذرد با این حال این انقلاب در تاریخ یک حرکت حقیقی و معیاری برای ناکارآمدی الگوهای غربی و رویدادهای بزرگ و شکل دهنده است.رویدادی که می توان آن را نقطه عطف پیدایی یک ژئوکالچر جدید
دانست.
واقعیت های فرهنگی، ایدئولوژیکی و سیاسی نظام جهانی، بر اثراین رویداد در معرض تغییر اساسی است. رویدادهایی که نقطه عطفی را به وجود می آورند همواره پدیده های پیچیده و مبهم اند.
اکنون برای ما و برای همه آنهایی که در جستجوی آزادی، عدالت، هویت و اصالت های انسانی خود هستند این سؤال اهمیت دارد که چه درس هایی باید از انقلاب اسلامی 1357 و پیامدهای آن گرفت؟در حقیقت، از جنبش های ضد استبدادی و ضد استعماری درایران و جهان که عمری بیش از یک قرن دارند، باید چه درس هایی گرفت؟
پاسخ به این پرسش ها را نمی توان در بحث های کلاسیک و آکادمیک روشنفکرانه یافت، پاسخ این پرسش ها را باید در عملکرد انقلاب اسلامی جستجو کرد. ما در اینجا با پرسش هایی مواجه هستیم که همواره پیش روی نظام های انقلابی قرار دارد. شعار انقلاب اسلامی برای همه ما به اندازه کافی آشناست. این شعار به سه پدیده کاملا مرتبط به هم اشاره دارد که هر یک بیانگر وجهی از ماهیت و عملکرد انقلاب اسلامی است؛ آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی. ما نمی توانیم درباره اهمیت نسبی یکی بر دیگری و تقدم و تاخر تحقق آنها با هم بحث کنیم.
استقلال بدون آزادی و آزادی بی استقلال قابل تصور نیست. همان طوری که تاریخ ایران نشان می دهد، استقلال و آزادی بدون جمهوری اسلامی یعنی داشتن یک الگوی بومی(ایرانی-اسلامی)از نظام سیاسی امکان پذیر نیست. تعارض بین استقلال و آزادی بی معنا است. همان طور که تعارض بین جمهوریت و اسلامیت نظام، نغمه ای جاهلانه و دشمن پسندانه است. ژئوکالچرانقلاب اسلامی همان طور که امام بارها فرمودند، نمی تواند بدون این سه رکن قابل تصور باشد.
ما که نهضت کردیم برای اسلام نهضت کردیم، جمهوری، جمهوری اسلامی است.نهضت
برای اسلام نمی تواند محور باشد در یک کشور...(7)
امام معتقد بود که فراگیری ژئوکالچر انقلاب اسلامی در پایبندی به استقلال و آزادی است.
ملت ما بحمدالله با عنایت حق تعالی و عنایت اولیای خدای تبارک و تعالی که به آنها ایمان داد، به آنها قدرت داد، این ملت دست رد به سینه همه زد و ایستاد و گفت استقلال را ما می خواهیم، آزادی را می خواهیم و اگر به همین وضع پیش برود، مطمئن باشید که پرتواش همه عالم را خواهد گرفت.(8)
با این توصیف، صفت فرهنگی انقلاب اسلامی و شکل گیری مقابله یا مقاومت فرهنگی در ژئوکالچر انقلاب، سه رکن آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی است.
در آنجایی که امام می فرمود ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می کنیم، معنای صدور انقلاب این بود که این نحو از تجربه انقلاب اسلامی را صادر می کنیم.(9)
تجربه انقلاب اسلامی در ژئوکالچر آن اهمیت ویژه ای دارد و از دیدگاه امام از دو وجه سلبی و اثباتی برخوردار است:
1.وجوه سلبی ژئوکالچو انقلاب اسلامی
ما نمی خواهیم شمشیر بکشیم و تفنگ بکشیم و حمله کنیم...ما می خواهیم که این انقلابمان را، انقلاب فرهنگی مان را، انقلاب اسلامی مان را به همه ممالک اسلامی صادر
کنیم....(10)
اینکه می گوییم باید انقلاب ما به همه جا صادر بشود. این معنی غلط را از او برداشت نکنند که ما می خواهیم کشور گشایی کنیم.(11)
2.وجوه اثباتی ژئوکالچر انقلاب اسلامی
امام خمینی در بسیاری از سخنان خود، مفهوم صدور انقلاب را بر اساس این اصول مورد تأکید قرار داد.
ما که می گوییم انقلابمان را می خواهیم صادر کنیم، نمی خواهیم این مطلب را، همین معنایی که پیدا شده، همین معنویتی که پیدا شده است درایران، همین مسائلی که در ایران پیدا شده، ما می خواهیم این را صادر کنیم.(12)
شما کوشش کنید که این طوری که ایران انقلاب کرد و این طوری که ایران الان هم حاضر برای همه چیز است، ملت های خودتان را بیدار کنید.(13)
ما می خواهیم این چیزی که درایران واقع شد و این بیداری که در ایران واقع شد و خودشان از ابر قدرت ها فاصله گرفتند...و دست آنها را از مخازن خودشان کوتاه کردند، این در همه ملت ها و در همه دولت ها بشود، آرزوی ما این است. یعنی صدور انقلاب ما
این است که همه ملت ها بیدار شوند و همه دولت ها بیدار شوند و خودشان را از این گرفتاری که دارند و از این تحت سلطه بودنی که هستند و از اینکه همه مخازن آنها دارد به باد می رود و خودشان به نحو فقر زندگی می کنند، نجات بدهد.(14)
بنابراین، تردیدی نداریم که مفهوم صدور انقلاب و بسط ژئوکالچر انقلاب اسلامی در جهان بینی و تفسیرهای اسلامی امام ریشه دارد. ما وظیفه داریم در دهه چهارم انقلاب اسلامی از جنبه علمی بنیادهای اصلی و اساسی ژئوکالچر انقلاب اسلامی را بر اساس آنچه امام می اندیشید ترسیم کنیم. مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای در ابلاغ سیاست های کلی برنامه پنجم توسعه در چهارچوب سند چشم انداز بیست ساله به رئیس جمهور؛ زنده و نمایان نگه داشتن اندیشه دینی و سیاسی حضرت امام خمینی(س)و برجسته کردن نقش آن به عنوان یک معیار اساسی در تمام سیاستگذاری ها و برنامه ریزی ها یک اصل اساسی دانستند.ایشان بارها تأکید داشتند که انقلاب اسلامی بی نام امام خمینی در هیچ کجای جهان شناخته نخواهد شد.
پینوشتها:
1.جان.ال.اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ترجمه محسن مدیرشانه چی(تهران:مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1382)،ص 33.
2.نقل به مضمون از:پیتر کالورث، انقلاب و ضد انقلاب، ترجمه سعید قانعی(تهران:آشیان، 1383)، ص 62و63.
3.صدور انقلاب از دیدگاه امام خمینی، دفتر ششم(تهران:مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،1384، چ4)،ص3.
4.نک:رضا داوری، درباره غرب،(تهران:هرمس، 1379)، ص 29. در خور ذکر است که نگارنده در بخش هایی از این مقاله از کتاب مذکور الهام گرفته است.
5.صدور انقلاب از دیدگاه امام خمینی، ص 3.
6.نک:امانوئل والرشتاین، سیاست و فرهنگ در نظام متحول جهان، ترجمه پیروز ایزدی(تهران:نشرنی، 1384، چ2)، ص 27.در خور ذکر است که نگارنده در نگارش این مقاله از ایده های این کتاب استفاده کرده است.
7.صدور انقلاب از دیدگاه امام خمینی، ص 3.
8.همان، ص 5.
9.همان، ص 20.
10.همان، ص 33.
11.همان، ص 34.
12.همان، ص 33.
13.همان.
14.همان، ص 35.
/ج