چهارمين دوره ي تاريخي امامت(4)

با انتقال امام هادي(ع) به بغداد، دور تازه اي از سياست هاي دستگاه خلافت، در برابر پيشواي دهم آغاز گرديد. آنان در ظاهر به حضرت (ع) احترام مي كردند، اما در واقع، سياست هاي شيطاني و اهريمني خودرا به اجرا مي نهادند.
دوشنبه، 20 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چهارمين دوره ي تاريخي امامت(4)

چهارمين دوره ي تاريخي امامت(4)
چهارمين دوره ي تاريخي امامت(4)


 






 

تلاش هاي دستگاه خلافت
 

با انتقال امام هادي(ع) به بغداد، دور تازه اي از سياست هاي دستگاه خلافت، در برابر پيشواي دهم آغاز گرديد. آنان در ظاهر به حضرت (ع) احترام مي كردند، اما در واقع، سياست هاي شيطاني و اهريمني خودرا به اجرا مي نهادند.
مهم ترين محورهاي برخورد را مي توان در موراد ذيل يادكرد:

1)ايجاد محدوديت براي امام هادي(ع)
 

نخستين اقدام، تحت قرار دادن آن امام گرامي (ع) بود. ابوالقاسم بن قاسم كه شاهد اين مضيقه ها و تنگناها بوده مي گويد:
«متوكل از آمد و رفت مردم به خانه ي امام هادي(ع) جلوگيري مي كرد» (مجلسي، 1987 ، 148/50).
«خانه اي كه از سوي حكومت براي امام (ع) در نظر گرفته شده بود، در حقيقت حكم زندان را داشت، چه آن از سوي متوكل، جاسوسان و خبرچينان تحت عنوان دربان و خدمت كار برآن حضرت، گمارده شده بودند. آنان تمامي حركت ها و ارتباط هاي پيشواي شيعيان را زير نظر داشته و به رده هاي بالاتر گزارش مي دادند و مانع آمد و شد شيعيان به منزل آن حضرت(ع) مي شدند» (رفعي، 1376 ، 178).

2)احضار شبانه امام (ع) به دربار
 

متوكل عباسي، مدام به آن حضرت، آزار مي رساند و مانع بسياري از فعاليت هاي سياسي، فرهنگي ومعرفتي آن حضرت بود. با اين حال،وجود امام (ع) را همچنان براي حكومتش منشأ خطر جدي مي دانست. براي از ميان برداشتن آن حضرت نيرنگ هاي فراواني مي كرد. از جمله احضار دمادم و بسياري اوقات، پوشيده از چشم افراد شبانه آن حضرت را به دربار احضار مي كرد.
«متوكل گروهي از نظاميان ترك را مأمور كرد تا شبانه به خانه ي آن حضرت يورش برده و آن جارا تفتيش نمايند و امام را دستگير كرده ، نزد وي ببرند. تركان، شبانه به خانه اي امام (ع) يورش بردند، ديدند امام (ع) در اطاقي در بسته در حالي كه جامه ي پشمين برتن دارد، بر زمين شن فرش، رو به قبله نشسته و به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است. منزل را تفتيش كردند ولي چيزي نيافتند. سپس امام (ع) را با همان وضع دستگير كرده، نزد متوكل بردند و در گزارش خود به وي چنين گفتند: در خانه اش چيزي نيافتيم و او را رو به قبله ديديم كه قرآن مي خواند» (مجلسي، 1987، 211/50).

3) تلاش دستگاه خلافت در ترور شخصيت امام
 

آنها در راستاي اعمال شيطاني خود، در صدد برآمدند شيوه سلف شيطان صفت خود را انجام دهند و امام را ترور شخصيت نمايند. از اين رو در محافل مختلفي سعي شد چهره ي علمي، معنوي و رو حاني و ملكوتي امام را در هم بشكنند.
«متوكل در حالي كه در صدر مجلس بزم نشسته و مشغول ميگساري بود، دستور داد امام رااحضار كردند، ايشان راكنارخودنشاند ، متوكل جام شرابي را كه در دست به آن حضرت تعارف كرد. امام (ع) امتناع كرده و فرمود: مرا معذور بدار، سوگند به خدا گوشت و خون من هرگز به شراب آلوده نشده است.
متوكل پذيرفت ولي از او خواست تا شعري بخواند. امام (ع) فرمود: من اهل شعر نيستم و كم اشعار گذشتگان را مي دانم. متوكل گفت: چاره اي نيست، به طور حتم بايد شعري بخواني. امام (ع) اين اشعار را خواندند:
باتواعلي قلل الجبال تحرسهم
غلب الرجال فما اغنتهم القلل
واستنزلوا بعد عزعن معاقلهم
فاودعوا حفراً يابئس ما نزلوا
ناداهم صارخ من بعد دفنهم
اين الاساور و التيجان و الحلل
اين الو جوه التي كانت منعمةًْ
من دونها تضرب الاستار و الكلل
فاصفح القبر عنهم حين ساء لهم
تلك الوجوه عليها الدرد تنتقل
قد طال ما اكلوا و ما شربوا
فاصبحوا بعد طول الاكل قد اكلوا
(مجلسي ، 1987، 50/ 211)
بربلنداي كوهسارها شب را به صبح آوردند، در حالي كه مردان نيرومند از ايشان نگهباني مي كردند. ولي كوه هاي بلند هم به آنان كمكي نكرد. سرانجام پس از دوران شكوه و عزت، از جايگاه خويش به زير كشيده شده و در گودال هاي قبر نهاده شدند و در جاي بد و ناپسندي منزل گزيدند. پس از آن كه به خاك سپرده شدند، فريادگري فرياد بر آورد، كجاست آن دست بندها و تاج ها و زيور آلات و لباس هاي گرانقيمت. كجاست آن چهره هاي ناز پرورده و پرده نشين. قبر به جاي ايشان پاسخ داد وآنها را رسوا ساخت. برآن چهره ها هم اكنون‌كرم ها راه مي روند. زمان درازي دنيا را خوردند و آشاميدند و همه چيز را بلعيدند ولي هم اكنون آنان كه خورنده ي همه چيزها بودند، مأكول زمين وحشرات آن واقع شده اند.
صداي دلنشين امام در خواندن اين اشعار، مستي شراب را از سرشان زدود و متوكل هم هماهنگ با ديگران به گريستن افتاد. بدين سان نقشه ي پليد متوكل، به شكست انجاميد و نور حقيقت، توانست غبار غرور و غفلت را از قلبي ملامال از قساوت، اندكي بزدايد.

4)تفتيش مدام منزل امام
 

عناصر پليدي، بر امام گماشته شده بودند كه منزل امام (ع)را هر از چند گاهي، تفتيش نمايند.متوكل عباسي مريض شد و باراهنمايي امام، بهبود يافت. پانصد دينار خدمت امام (ع) فرستاد. مادر او هم نذر كرده بود كه اگر متوكل بهبود يابد، ده هزار دينار بدهد كه مادرش هم اين ملبغ را در كيسه اي مهر و موم شده خدمت امام (ع) فرستاد. امام پول هاي آنان را بدون گشودن مهر، كنار گذاشت. مدتي گذشت تا اين كه مردي به نام بطحايي، نزد متوكل سعايت كرد كه امام با سلاح هاي زيادي قصد قيام دارد.
«متوكل، سعيد دربان را شبانه فرستاد كه خانه ي امام (ع) را تفتيش كنند.
سعيد مي گويد: چون شب شد با گروهي از دلاور مردان با نردباني به بام خانه ي امام (ع) بر آمديم و در تاريكي فرود آمديم و نمي دانستيم چگونه وارد اتاق ها شويم. در اين هنگام، حضرت (ع) متوجه ورود ما شدند، از اتاق خود صدا زد. سعيد، همان جا بايست تا شمع و مشعلي برايت بياورند. شمعي آوردند به اتاق امام وارد شديم. ديديم لباس پشمينه اي پوشيده و كلاهي از همان جنس برسر داشت و بر حصيري رو به قبله نشسته و مشغول عبادت است. امام رو به من كرد و فرمود: اين تو و اين اتاق ها. تمامي اتاق را تفتيش كردم جز بدره اي زر كه مهر مادر متوكل بر آن بود و نيز كيسته مهر و موم شده ديگري، چيزي نيافتم. امام فرمود: زير سجاده ام را هم جسجو كن. سجاده را برداشتم، شمشير كهنه اي زير آن كه در غلاف بود يافتم. كيسه هاي زر و شمشير را برداشته و نزد متوكل بردم و گفتم: آن چه از مال و اسلحه در منزل ايشان يافتم، اين هاست. متوكل مادرش را خواست و از جريان كيسه پول و مهر او پرسيد. وي جريان نذرش را براي او تعريف كرد. متوكل، كيسه ي ديگري محتوي پانصد دينار به من داد و گفت: براي ابوالحسن ببر و شمشير و كيسه هاي پول ديگر را نيز به او بازگردان و از سوي ما از آن حضرت عذر بخواه من آنها را با شرمندگي بازگرداندم و عرض كردم سرور من، براي من بسيار گران است كه بدون اجازه وارد منزل شما شوم، ولي چه كنم كه مأمورم. امام (ع) در پاسخ اين آيه ي شريفه را خواند:وسيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون» (شعراء، 227) (مجلسي، 1987، 198/50).

5) مخدوش جلوه دادن چهره ي امام(ع)
 

يكي از شگردهاي شيطاني متوكل آن بود كه به هر طريقي، امام را متهم سازد. او به هر وسيله اي تمسك مي كرد كه اين كارانجام شود. لذا گاهي آن حضرت را متهم به ميگساري مي كرد.
«منصوري از عموي پدرش نقل مي كند، روزي بر متوكل وارد شدم، در حالي كه مشغول نوشيدن شراب بود، مرا بر بساط ميگساري فراخواند. گفتم: من هيچ گاه بدان لب نزده ام. گفت: با علي بن محمد مي نوشي؟ گفتم: تو، كسي را كه در چنگال توست نمي شناسي، اين سخن و اتهام به زيان تمام خواهد شد، نه او» (مجلسي، 1987، 124/50).

6) متهم ساختن امام به موضع گيري عليه شيخين
 

در راستاي انديشه هاي پليدي كه متوكل داشت، امام رامتهم كرد كه عليه شيخين سخن مي گويد.
«به او خبر دادند كه امام (ع)، اين آيه را عليه شيخين تفسير مي كند.«و يوم يعضّ الظّالم علي يديه يقول يا ليتني اتّخذت مع الرسول سبيلاً يا ويلتي ليتني لم اتخذ فلاناً خليلاً»(فرقان، 37 و 38).
متوكل مجلسي بدين منظور ترتيب داد كه از امام (ع) بپرسد. امام (ع) در آن مجلس فرمود: از اين دو نفر در آيه با كنايه ياد شده و خداوند بدين وسيله بر آن دو منت نهاده است، آيا اميرالمؤمنين مي خواهد موضوعي را كه خدا پنهان و مستور داشته است، آشكار نمايد؟ متوكل گفت: نه، دوست ندارم» (مجلسي، 1987،214/50).

7) زنداني ساختن امام (ع)
 

متوكل كه از امام هادي(ع) دلي پراز كينه داشت، وقتي ديد تمام حيله ها و ترفندهايش عليه آن حضرت (ع) با شكست مواجه شده، تصميم بر زنداني ساختن امام (ع) گرفت.
«حسين بن محمد نقل مي كند، هنگامي كه متوكل، ابوالحسن را به زندان افكند و او را تحويل علي بن كركر داد، امام فرمود: من نزد خدا از ناقه ي صالح گرامي ترم. سپس اين آيه را خواند «تمتعوا في داركم ثلاثهًْ ايّام ذلك وعد غير مكذوب» (هود، 65)، متوكل، فرداي آن روز امام را آزاد كرد و از او عذر خواهي نمود. چون روز سوم فرارسيد سه تن از تركان به نام هاي ياغز، تامش و مطعون، بر متوكل يورش برده، او را كشتند و فرزندش منتصر را به خلافت برگزيدند» (مجلسي،1987، 204/50).

توطئه ي قتل امام (ع)
 

«ابن ارومه مي گويد: در روزگار متوكل به سامرا رفته و بر سعيد حاجب وارد شدم و اين، در وقتي بود كه متوكل، ابوالحسن را به او سپرده بود تااو را بكشد. سعيد رو به من كرد و از روي استهزاء گفت: آيا دوست داري خداي خود را ببيني؟ گفتم: سبحان الله، خدا كه با چشم ديده نمي شود. گفت: منظورم كسي است كه شما او را امام مي دانيد. گفتم: بي ميل نيستم. گفت: من مأموريت يافته ام او را بكشم و فردا اين كار را خواهم كرد و هم اكنون، صاحب البريد (پستچي) آن جا است، وقتي بيرون آمد، نزد او برو. وقتي پستچي بيرون آمد، وارد اتاقي شدم كه امام زنداني بود. ديدم قبري در پيش روي حضرت كنده شده است، سلام كردم و سخت گريستم.
امام از علت گريه ام پرسيد، عرض كردم، براي آن چه مي بيبم. فرمود: نگران مباش، آنان به مقصودشان نخواهند رسيد. دو روز بيشتر طول نمي كشد كه خداوند خون او و يارانش را كه ديدي خواهد ريخت. سوگند به خدا، دو روز بعد متوكل كشته شد» (مجلسي، 1987، ج 50، ص 195).
امام در نهايت وابستگان به دربار خلافت، و معتزعباسي، امام هادي(ع) را در سوم رجب سال 254 هجري قمري در سامرا به شهادت رساند و در خانه خود به خاك سپرده شد.
منبع: دانشگاه علوم اسلامی رضوی ع ،دو ماهنامه اندیشه حوزه(81/82) ،1389



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط