اهداف خطابه غدیر
چکيده: در اين مقاله به بررسي و تعيين اهداف خطابه غدير مي پردازيم که تعيين اين اهداف از دو طريق صورت مي گيرد. يکي مقدمات، مقارنات، موخرات خطبه و ديگري سير اجمالي در متن خطبه غدير.
عنوان بحث درارتباط با خطابه غدير مي باشد. خطبه غدير خلاصه 23 سال دوران نبوت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله است . خطابه غدير شامل اصول اعتقادي، اصول اخلاقي و اصول فقه مي باشد. حال مي خواهيم بررسي کنيم که اهداف خطبه غدير چيست؟ تعيين اهداف خطبه غدير به دو صورت ممکن است :
1) ازطريق مقدمات مقارنات موخرات و اتفاقاتي که در خطبه افتاده است .
2) با يک سيراجمالي و مطالعه در متن خطبه ي غدير به بررسي حالات مختلف بپردازيم.
پيامبر صلي الله عليه و آله در مدينه قبل از حرکت براي سفر حجه الوداع ، اعلام کردند که من اواخر عمرم مي باشد و مي خواهم براي آخرين بار حجي انجام دهم که مردم هم همراه من باشند تا اعمال حج و امور مهم ديگري را هم به آنها بياموزم . گاهي اوقات هم به بعضي از نزديکان مي فرمودند که مي خواهم مساله جانشيني و امامت را اعلام کنم . منزل به منزل در راه مدينه به مکه حضرت به مردم هشدار مي دادند که مواظب باشيد بعد از پيغمبرتان مخالفت با فرمان هاي او نکنيد . تصريح نمي کردند اما زمينه هايي مي چيدند که مردم را به پيروي از سخنانشان دعوت مي کردند. پيغمبر صلي الله عليه و آله در مني در مسجد خيف هم سخنراني هايي کردند که اشاره دارد به اينکه مسلمانان و يا هر قومي بايد سخن پيغمبر خودشان را گوش کنند ،همچنين به مردم تذکر دادند که :اتحادتان را حفظ کنيد، اختلاف نکنيد، دنبال هواي نفس نرويد و امثال اينها .
تا اينجا مقدماتي بود که اشاراتي داشت به مسئله تعيين جانشيني ، کاري که پيامبر صلي الله عليه و آله در حين خطبه انجام دادند گفتن مقدمات مقارنات موخرات خطبه بود. از مقارنات خطبه اين است که، ايشان در تمام مدت ايراد خطبه اميرالمومنين علي عليه السلام را در کنار خودشان نگه داشتند و گاهي در جملاتي به ايشان اشاره مي کردند ،مثل جمله " اين علي را من دارم مي گويم" ، چند مرتبه هم دستشان را بلند کردند وعلي عليه السلام را به مردم نشان دادند .
از موخرات خطبه اين است که در اواخر خطبه به مردم اعلام کردند که بعد از خطبه من بياييد با من وبا علي اميرالمومنين بيعت کنيد. و در قسمت آخر خطبه فرمودند : چون تعداد جمعيت شما زياد است و ممکن است نتوانيد بياييد و با دست بيعت کنيد پس اکنون بگوييد " فَقُولُوا بِأَجْمَعِكُمْ: «إِنّا سامِعُونَ مُطيعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَرَبِّكَ في أَمْرِ إِمامِنا عَلِي أَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ...." بعد هم يک خيمه براي خودشان برپا کردند و در آن نشستند و مردم مي آمدند و براي اين فرمان اول با پيغمبر بيعت مي کردند بعد هم با امير المومنين. اين از موخرات خطابه بود که بيعت با دست از عصر دوشنبه 18 ذي الحجه تا عصر چهارشنبه 20 ذي الحجه طول کشيد و مردم گروه گروه بيعت مي کردند و خداحافظي مي کردند و مي رفتند . اين مقدمات ، مقارنات وموخرات، شخصيت امير المومنينعليه السلام را مشخص مي کند، که تعيين جانشيني ، تبيين شخصيت و نشان دادن امير المومنين از اهداف اصلي خطبه مي باشد.
با تحليل خطبه غدير مي توان هدف هاي اصلي و هدف هاي تَبعي را بيان کرد.
هدف اصلي ايراد خطبه اطاعت از فرمان الهي و بندگي خدا توسط پيغمبر اکرم حضرت محمد صلي الله عليه و آله مي باشد، يا به عبارتي هدف اصلي خطبه غدير تذکر توحيد و يکتا پرستي ، بندگي خدا و ترک شرک مي باشد. در بستر هاي مقدماتي خطابه چند مسئله وجود دارد: حمد و ثناي الهي و بيان اينکه بزرگترين پيام خطبه ي غدير دعوت مردم است به خداپرستي و ترک شرک . هدف قبل از رسيدن به توحيد ايجاد زمينه ها و مقدمات براي رسيدن به توحيد مي باشد. حال اين زمينه ها و مقدمات براي رسيدن به توحيد چيست؟ علم و عمل، حکمت نظري .و حکمت عملي؛ حکمت نظري چيست؟ خداشناسي است.
در بخش اول خطابه " اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذي عَلا في تَوَحُّدِهِ..." خداشناسي را در بهترين وجه بيان کرده است . يعني اولين جمله اي که پيغمبر شروع کرده " اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذي عَلا في تَوَحُّدِهِ" و آخرين جمله اي هم که صحبت کرده است "وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ " مي باشد . يعني حمد و ستايش خدا و رسيدن به خدا پرستي .
بستر هاي رساننده ي به خدا پرستي، تعبد و بندگي است . بنابراين مي توانيم بگوييم که يکي از اهداف اساسي خطبه ي غدير تبليغ و ايجاد و سفارش بندگي خدا براي مردم است . مقدمات بندگي خدا عبارتند از : ايمان به خدا، ايمان به رسول، ايمان به اولوالامر، عمل صالح و اطاعت از اينها . اينها که ذکر کرديم ، بسترهاي قبل از رسيدن به عبوديت، توحيد و خداپرستي بودند . در طول خطابه ايمان به خدا بيان شده است، ايمان به رسول نيز به چند جمله بيان شده است ،که در زير آورده ايم:
1) پيامبر صلي الله عليه و آلهدائما فرموده اند اين سخنراني که من در مورد اميرالمومنين عليه السلام آورده ام، امر خداست.
2) منبندهيخداومطيعاو هستم "وَأُقِرُّلَهُ عَلي نَفْسي بِالْعُبُودِيَّةِ".
3) " وَأُؤَدّي ما أَوْحي بِهِ إِلَي حَذَراً مِنْ أَنْ لا أَفْعَلَ فَتَحِلَّ بي مِنْهُ قارِعَةٌ لايَدْفَعُها عَنّي أَحَدٌ "، من اطاعت خدا مي کنم واگراداي وظيفه نکنم ، ممکن است خداوند عذابي براي من بفرستد که کسي جلودار آن عذاب از من نباشد .
4) من هر چي دارم از خداست ، من با خدا بيعت کرده ام و اميرالمومنين با من بيعت کرده و شما با امير المومنين و با من بيعت کنيد . الان مي خواهم از شما بيعت بگيرم براي امر خدا به خاطر بيعت با امير المومنين . اينها را که بيان کردم خواستم بگويم : مردم من بنده هستم و شما هم بنده باشيد من عبوديت دارم و افتخارم به عبوديت است شما هم افتخارتان به عبوديت باشد.
پس هدف ديگر براي رسيدن به توحيد بعد از تصديق به امر خدا قبول اطاعت پيغمبر صلي الله عليه و آله است در فرمان هايي که مي دهد. نکته بعدي پذيرش ، تصديق و قبول سرپرستي وجانشيني اميرالمومنين عليه السلام است . پيامبر فرمودند ، علي عليه السلام جانشين من است در تمام ابعاد شخصيت من جز در قانون آوري.
در خطابه ي غدير حدود 200 براي امير المومنين عليه السلام بيان شده است . که در بيان صفات اميرالمومنين عليه السلام حضرت دو گونه عمل کرده اند : يکي امير المومنين را معرفي کردند يکي هم راهکار ارائه دادند براي اينکه چگونه تابع اميرالمومنين باشيم . وقتي مي گويد :" وَالْعامِلُ بِما يَرْضاهُ وَالُْمحارِبُ لاَِعْدائهِ وَالْمُوالي عَلي طاعَتِهِ وَالنّاهي عَنْ مَعْصِيَتِهِ " مي خواهد بگويد که اين موارد، صفات برجسته ي جانشيني پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله مي باشد و شما مردم هم بايد اينها را داشته باشيد .
پس يک هدف براي رسيدن به عبوديت خدا و تصديق خدا ، تصديق فرمان هاي پيغمبر صلي الله عليه و آله است درباره ي شخصيت اميرالمومنين عليه السلام .
پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد اين قرآن که من آورده ام يک مکمل و متمم مي خواهد که اين مکمل ومتمم و مُفَصِّل و مُبيِّنش اميرالمومنين علي عليه السلام و اولاد او عليهم السلام هستند . اين مسئله را پيغمبر صلي الله عليه و آله آن قدر محکم و از جهات مختلف بيان کردند که هيچ گونه جاي شکي براي کسي باقي نگذاشت.
پس هم يک هدف و هم يک بستر ايجاد کردند ، اين که هر چه من علم و دانش دارم و هر چه قرآن علم و دانش دارد علم و دانش من و قرآن نَزد اميرالمومنين عليه السلام است . اين هم باز از دو بستر وارد شده است : يکي علم من "وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَيْتُهُ في إِمامِ الْمُتَّقينَ، وَما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبينُ (الَّذي ذَكَرَهُ اللَّهُ في سُورَةِ يس: (وَ كُلَّ شَيءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ) " . يکي هم از جهت قرآن، مي فرمايند که در قرآن تدبر کنيد ،آياتش را بفهميد محکمش را نظر کنيد و در متشابهاتش تامل کنيد. تمام علوم قرآن پيش علي ابن ابيطالب و فرزندانش است و بعد با اين عبارت مي گويد : " مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ عَلِيّاً وَالطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ هُمُ الثِّقْلُ الْأَصْغَرُ، وَالْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأَكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ يَفْتَرِقا حَتّي يَرِدا عَلَيالْحَوْضَ ". پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايند به خدا قسم باطن قرآن را بيان نمي کند مگرکسي که الان من دستش را گرفته ام و به شما نشان مي دهم ومي گويم علوم من پيش علي است و علوم قرآن پيش علي است و مي فرمايد ما يک سري علم هايي داريم که در قران نيست در باطن ماست. جاي ديگري بيان مي کنند که علم ما و علم قرآن در طول هم است ، و بعد بيان مي کنند که همه ي حقايقي که من دارم درست است "فَقَدْ أَحْصَيْتُهُ" يعني دانه دانه اش را و جمله جمله اش را در وجود مقدس امير المومنين عليه السلام بر شمرده ام . هدف بعدي بيان داستان دوستان و دشمنان امير المومنين عليه السلام است که در بخش 7 خطابه پيغمبر صلي الله عليه و آله اکرم آياتي را مي آورند که منافقين را معرفي مي کند، اولياي ائمه عليهم السلام را معرفي مي کند ، اعداء ائمه عليهم السلام را هم معرفي مي کند .
هدف بعدي که مي رسانند معرفي کامل آخرين امام ،امام عصر عجل الله تعالي فرجه است. که چهار بار مستقيم راجع به امام زمان عجل الله تعالي فرجه صحبت مي کنند که دو مورد در بخش ششم است ، يک مورد در بخش دهم است و کلياتش هم در بخش هشتم است . در بخش هشتم با هجده جمله هشداري " الا " ابعاد مختلف شخصيت علمي ، اخلاقي ، حکومتي ، اصحاب و ياران و آن چه امام زمان عجل الله تعالي فرجه انجام مي دهند در حکومتشان تمام اينها را از جهات مختلفي بيان مي کنند . و نکته ي بعدي اين است که از مهمترين احکام الهي مثل حج ، عمره ،نماز، زکات و امر به معروف و نهي از منکر مفصل بحث مي کنند و يکي از جملات برجسته و مهم اين است که "أَلاوَإِنَّ رَأْسَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ أَنْ تَنْتَهُوا إِلي قَوْلي وَتُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ يَحْضُرْ وَ تَأْمُروُهُ بِقَبُولِهِ عَنِّي وَتَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ، فَإِنَّهُ أَمْرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَمِنِّي ". و سپس مردم را به بيعت دعوت مي کنند .
نتيجه:
پس مي شود گفت اهداف خطبه به صورت مخروطي است . در راس مخروط بندگي خداست، پله ي اول راس مخروط رسيدن به توحيد مي باشد. پله ي بعدش براي رسيدن تصديق خدا و تصديق پيغمبر ،شناختن اميرالمومنين علي عليه السلام و اولادش تا امام زمان عجل الله تعالي فرجه، شناختن منافقان ،موافقان ومخالفان امير المومنين عليه السلام نيز، اخلاق اصلي و احکام اصلي مي باشد، لذا همه اينها بستر هايي است که ما را مي تواند به خطبه ي غدير واهداف آن برساند . حالا اين مخروط را از خطبه غدير برداريم و بزرگترش کنيم و بگذاريم به عنوان مخروط هدف يا اهداف پيامبران الهي . پيامبران الهي هم جز همين اهداف ،هدف ديگري نداشتند. "و ما پيغمبر را نفرستاديم جز اينکه به مردم بگويند" وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئا [1]" . و جاي ديگر گفتند ايمان به خدا ، ايمان به آخرت و عمل صالح حلقه ي پيوندش ايمان به ائمه و ايمان به عدل خداست که شيعه مي گويد اصول اعتقادات ما پنج تا است توحيد عدل نبوت معاد و امامت.
منبع:مجموعه کتاب های غدیر
ارسال توسط کاربر محترم سایت : mostafa09369828012
عنوان بحث درارتباط با خطابه غدير مي باشد. خطبه غدير خلاصه 23 سال دوران نبوت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله است . خطابه غدير شامل اصول اعتقادي، اصول اخلاقي و اصول فقه مي باشد. حال مي خواهيم بررسي کنيم که اهداف خطبه غدير چيست؟ تعيين اهداف خطبه غدير به دو صورت ممکن است :
1) ازطريق مقدمات مقارنات موخرات و اتفاقاتي که در خطبه افتاده است .
2) با يک سيراجمالي و مطالعه در متن خطبه ي غدير به بررسي حالات مختلف بپردازيم.
پيامبر صلي الله عليه و آله در مدينه قبل از حرکت براي سفر حجه الوداع ، اعلام کردند که من اواخر عمرم مي باشد و مي خواهم براي آخرين بار حجي انجام دهم که مردم هم همراه من باشند تا اعمال حج و امور مهم ديگري را هم به آنها بياموزم . گاهي اوقات هم به بعضي از نزديکان مي فرمودند که مي خواهم مساله جانشيني و امامت را اعلام کنم . منزل به منزل در راه مدينه به مکه حضرت به مردم هشدار مي دادند که مواظب باشيد بعد از پيغمبرتان مخالفت با فرمان هاي او نکنيد . تصريح نمي کردند اما زمينه هايي مي چيدند که مردم را به پيروي از سخنانشان دعوت مي کردند. پيغمبر صلي الله عليه و آله در مني در مسجد خيف هم سخنراني هايي کردند که اشاره دارد به اينکه مسلمانان و يا هر قومي بايد سخن پيغمبر خودشان را گوش کنند ،همچنين به مردم تذکر دادند که :اتحادتان را حفظ کنيد، اختلاف نکنيد، دنبال هواي نفس نرويد و امثال اينها .
تا اينجا مقدماتي بود که اشاراتي داشت به مسئله تعيين جانشيني ، کاري که پيامبر صلي الله عليه و آله در حين خطبه انجام دادند گفتن مقدمات مقارنات موخرات خطبه بود. از مقارنات خطبه اين است که، ايشان در تمام مدت ايراد خطبه اميرالمومنين علي عليه السلام را در کنار خودشان نگه داشتند و گاهي در جملاتي به ايشان اشاره مي کردند ،مثل جمله " اين علي را من دارم مي گويم" ، چند مرتبه هم دستشان را بلند کردند وعلي عليه السلام را به مردم نشان دادند .
از موخرات خطبه اين است که در اواخر خطبه به مردم اعلام کردند که بعد از خطبه من بياييد با من وبا علي اميرالمومنين بيعت کنيد. و در قسمت آخر خطبه فرمودند : چون تعداد جمعيت شما زياد است و ممکن است نتوانيد بياييد و با دست بيعت کنيد پس اکنون بگوييد " فَقُولُوا بِأَجْمَعِكُمْ: «إِنّا سامِعُونَ مُطيعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَرَبِّكَ في أَمْرِ إِمامِنا عَلِي أَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ...." بعد هم يک خيمه براي خودشان برپا کردند و در آن نشستند و مردم مي آمدند و براي اين فرمان اول با پيغمبر بيعت مي کردند بعد هم با امير المومنين. اين از موخرات خطابه بود که بيعت با دست از عصر دوشنبه 18 ذي الحجه تا عصر چهارشنبه 20 ذي الحجه طول کشيد و مردم گروه گروه بيعت مي کردند و خداحافظي مي کردند و مي رفتند . اين مقدمات ، مقارنات وموخرات، شخصيت امير المومنينعليه السلام را مشخص مي کند، که تعيين جانشيني ، تبيين شخصيت و نشان دادن امير المومنين از اهداف اصلي خطبه مي باشد.
با تحليل خطبه غدير مي توان هدف هاي اصلي و هدف هاي تَبعي را بيان کرد.
هدف اصلي ايراد خطبه اطاعت از فرمان الهي و بندگي خدا توسط پيغمبر اکرم حضرت محمد صلي الله عليه و آله مي باشد، يا به عبارتي هدف اصلي خطبه غدير تذکر توحيد و يکتا پرستي ، بندگي خدا و ترک شرک مي باشد. در بستر هاي مقدماتي خطابه چند مسئله وجود دارد: حمد و ثناي الهي و بيان اينکه بزرگترين پيام خطبه ي غدير دعوت مردم است به خداپرستي و ترک شرک . هدف قبل از رسيدن به توحيد ايجاد زمينه ها و مقدمات براي رسيدن به توحيد مي باشد. حال اين زمينه ها و مقدمات براي رسيدن به توحيد چيست؟ علم و عمل، حکمت نظري .و حکمت عملي؛ حکمت نظري چيست؟ خداشناسي است.
در بخش اول خطابه " اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذي عَلا في تَوَحُّدِهِ..." خداشناسي را در بهترين وجه بيان کرده است . يعني اولين جمله اي که پيغمبر شروع کرده " اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذي عَلا في تَوَحُّدِهِ" و آخرين جمله اي هم که صحبت کرده است "وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ " مي باشد . يعني حمد و ستايش خدا و رسيدن به خدا پرستي .
بستر هاي رساننده ي به خدا پرستي، تعبد و بندگي است . بنابراين مي توانيم بگوييم که يکي از اهداف اساسي خطبه ي غدير تبليغ و ايجاد و سفارش بندگي خدا براي مردم است . مقدمات بندگي خدا عبارتند از : ايمان به خدا، ايمان به رسول، ايمان به اولوالامر، عمل صالح و اطاعت از اينها . اينها که ذکر کرديم ، بسترهاي قبل از رسيدن به عبوديت، توحيد و خداپرستي بودند . در طول خطابه ايمان به خدا بيان شده است، ايمان به رسول نيز به چند جمله بيان شده است ،که در زير آورده ايم:
1) پيامبر صلي الله عليه و آلهدائما فرموده اند اين سخنراني که من در مورد اميرالمومنين عليه السلام آورده ام، امر خداست.
2) منبندهيخداومطيعاو هستم "وَأُقِرُّلَهُ عَلي نَفْسي بِالْعُبُودِيَّةِ".
3) " وَأُؤَدّي ما أَوْحي بِهِ إِلَي حَذَراً مِنْ أَنْ لا أَفْعَلَ فَتَحِلَّ بي مِنْهُ قارِعَةٌ لايَدْفَعُها عَنّي أَحَدٌ "، من اطاعت خدا مي کنم واگراداي وظيفه نکنم ، ممکن است خداوند عذابي براي من بفرستد که کسي جلودار آن عذاب از من نباشد .
4) من هر چي دارم از خداست ، من با خدا بيعت کرده ام و اميرالمومنين با من بيعت کرده و شما با امير المومنين و با من بيعت کنيد . الان مي خواهم از شما بيعت بگيرم براي امر خدا به خاطر بيعت با امير المومنين . اينها را که بيان کردم خواستم بگويم : مردم من بنده هستم و شما هم بنده باشيد من عبوديت دارم و افتخارم به عبوديت است شما هم افتخارتان به عبوديت باشد.
پس هدف ديگر براي رسيدن به توحيد بعد از تصديق به امر خدا قبول اطاعت پيغمبر صلي الله عليه و آله است در فرمان هايي که مي دهد. نکته بعدي پذيرش ، تصديق و قبول سرپرستي وجانشيني اميرالمومنين عليه السلام است . پيامبر فرمودند ، علي عليه السلام جانشين من است در تمام ابعاد شخصيت من جز در قانون آوري.
در خطابه ي غدير حدود 200 براي امير المومنين عليه السلام بيان شده است . که در بيان صفات اميرالمومنين عليه السلام حضرت دو گونه عمل کرده اند : يکي امير المومنين را معرفي کردند يکي هم راهکار ارائه دادند براي اينکه چگونه تابع اميرالمومنين باشيم . وقتي مي گويد :" وَالْعامِلُ بِما يَرْضاهُ وَالُْمحارِبُ لاَِعْدائهِ وَالْمُوالي عَلي طاعَتِهِ وَالنّاهي عَنْ مَعْصِيَتِهِ " مي خواهد بگويد که اين موارد، صفات برجسته ي جانشيني پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله مي باشد و شما مردم هم بايد اينها را داشته باشيد .
پس يک هدف براي رسيدن به عبوديت خدا و تصديق خدا ، تصديق فرمان هاي پيغمبر صلي الله عليه و آله است درباره ي شخصيت اميرالمومنين عليه السلام .
پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد اين قرآن که من آورده ام يک مکمل و متمم مي خواهد که اين مکمل ومتمم و مُفَصِّل و مُبيِّنش اميرالمومنين علي عليه السلام و اولاد او عليهم السلام هستند . اين مسئله را پيغمبر صلي الله عليه و آله آن قدر محکم و از جهات مختلف بيان کردند که هيچ گونه جاي شکي براي کسي باقي نگذاشت.
پس هم يک هدف و هم يک بستر ايجاد کردند ، اين که هر چه من علم و دانش دارم و هر چه قرآن علم و دانش دارد علم و دانش من و قرآن نَزد اميرالمومنين عليه السلام است . اين هم باز از دو بستر وارد شده است : يکي علم من "وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَيْتُهُ في إِمامِ الْمُتَّقينَ، وَما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبينُ (الَّذي ذَكَرَهُ اللَّهُ في سُورَةِ يس: (وَ كُلَّ شَيءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ) " . يکي هم از جهت قرآن، مي فرمايند که در قرآن تدبر کنيد ،آياتش را بفهميد محکمش را نظر کنيد و در متشابهاتش تامل کنيد. تمام علوم قرآن پيش علي ابن ابيطالب و فرزندانش است و بعد با اين عبارت مي گويد : " مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ عَلِيّاً وَالطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ هُمُ الثِّقْلُ الْأَصْغَرُ، وَالْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأَكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ يَفْتَرِقا حَتّي يَرِدا عَلَيالْحَوْضَ ". پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايند به خدا قسم باطن قرآن را بيان نمي کند مگرکسي که الان من دستش را گرفته ام و به شما نشان مي دهم ومي گويم علوم من پيش علي است و علوم قرآن پيش علي است و مي فرمايد ما يک سري علم هايي داريم که در قران نيست در باطن ماست. جاي ديگري بيان مي کنند که علم ما و علم قرآن در طول هم است ، و بعد بيان مي کنند که همه ي حقايقي که من دارم درست است "فَقَدْ أَحْصَيْتُهُ" يعني دانه دانه اش را و جمله جمله اش را در وجود مقدس امير المومنين عليه السلام بر شمرده ام . هدف بعدي بيان داستان دوستان و دشمنان امير المومنين عليه السلام است که در بخش 7 خطابه پيغمبر صلي الله عليه و آله اکرم آياتي را مي آورند که منافقين را معرفي مي کند، اولياي ائمه عليهم السلام را معرفي مي کند ، اعداء ائمه عليهم السلام را هم معرفي مي کند .
هدف بعدي که مي رسانند معرفي کامل آخرين امام ،امام عصر عجل الله تعالي فرجه است. که چهار بار مستقيم راجع به امام زمان عجل الله تعالي فرجه صحبت مي کنند که دو مورد در بخش ششم است ، يک مورد در بخش دهم است و کلياتش هم در بخش هشتم است . در بخش هشتم با هجده جمله هشداري " الا " ابعاد مختلف شخصيت علمي ، اخلاقي ، حکومتي ، اصحاب و ياران و آن چه امام زمان عجل الله تعالي فرجه انجام مي دهند در حکومتشان تمام اينها را از جهات مختلفي بيان مي کنند . و نکته ي بعدي اين است که از مهمترين احکام الهي مثل حج ، عمره ،نماز، زکات و امر به معروف و نهي از منکر مفصل بحث مي کنند و يکي از جملات برجسته و مهم اين است که "أَلاوَإِنَّ رَأْسَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ أَنْ تَنْتَهُوا إِلي قَوْلي وَتُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ يَحْضُرْ وَ تَأْمُروُهُ بِقَبُولِهِ عَنِّي وَتَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ، فَإِنَّهُ أَمْرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَمِنِّي ". و سپس مردم را به بيعت دعوت مي کنند .
نتيجه:
پس مي شود گفت اهداف خطبه به صورت مخروطي است . در راس مخروط بندگي خداست، پله ي اول راس مخروط رسيدن به توحيد مي باشد. پله ي بعدش براي رسيدن تصديق خدا و تصديق پيغمبر ،شناختن اميرالمومنين علي عليه السلام و اولادش تا امام زمان عجل الله تعالي فرجه، شناختن منافقان ،موافقان ومخالفان امير المومنين عليه السلام نيز، اخلاق اصلي و احکام اصلي مي باشد، لذا همه اينها بستر هايي است که ما را مي تواند به خطبه ي غدير واهداف آن برساند . حالا اين مخروط را از خطبه غدير برداريم و بزرگترش کنيم و بگذاريم به عنوان مخروط هدف يا اهداف پيامبران الهي . پيامبران الهي هم جز همين اهداف ،هدف ديگري نداشتند. "و ما پيغمبر را نفرستاديم جز اينکه به مردم بگويند" وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئا [1]" . و جاي ديگر گفتند ايمان به خدا ، ايمان به آخرت و عمل صالح حلقه ي پيوندش ايمان به ائمه و ايمان به عدل خداست که شيعه مي گويد اصول اعتقادات ما پنج تا است توحيد عدل نبوت معاد و امامت.
منبع:مجموعه کتاب های غدیر
ارسال توسط کاربر محترم سایت : mostafa09369828012
/ج